پايگاه خبري تحليلي «پارس»- آرش فهیم-  به طوری که با شروع بیستمین دوره جام جهانی ، برنامه های فوتبال محور تلویزیون، حاکم بلامنازع رسانه ملی بوده اند. به ویژه اینکه در این دوره از رقابت های جام جهانی، تیم ملی فوتبال ایران هم حضور داشت و این اتفاق، بر جذابیت و هیجان این مسابقات افزود. صداوسیما امسال با برنامه «بیست، چهارده» شبکه سه سیما به استقبال جام جهانی رفت. برنامه ای که با اجرا و تهیه کنندگی عادل فردوسی پور، از هنگامه عصر تا حوالی صبح به نمایش در می آید. البته همه وقت این برنامه مختص پخش مسابقات نیست و بخش های دیگری همچون اخبار، تفسیر، حواشی، طنز، قرعه کشی مسابقه پیامکی و ... نیز در آن گنجانده شده است. ضمن اینکه شبکه ورزش هم با برنامه های «برازوکا» و «یک جهان، یک جام» به کمک شبکه سه آمده است. همه این برنامه‌ها، به خصوص «بیست، چهارده» مجموعه های سرگرم کننده ای از آب درآمده اند و به همین دلیل هم از مخاطب زیادی برخوردارند. این جذابیت و خیل مخاطب، یک فرصت خوب رسانه ای برای صداوسیما است. اما واقعیت این است که از این فرصت به خوبی استفاده نشده است. به طوری که این برنامه ها در حد یک نمایش صرفا سرگرم کننده باقی مانده اند.

 

واقعیت این است که همه رسانه های جهان از این گونه فرصت ها به عنوان یک موقعیت تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی بهره می برند. غول های رسانه ای دنیا، برنامه هایی چون جام جهانی را ابزاری برای نیل به اهداف سیاسی و اقتصادی خودشان می‌دانند. اما چرا رسانه ملی ما که اتفاقا اهداف مثبتی هم دارد، در این زمینه محافظه کار است، جای سوال دارد. این پرسشی است که قبل از فردوسی پور باید از سیاستگذارها و مدیران رسانه ملی پرسید، چون فردوسی پور و دوستانش، مجری هستند و نباید از آن ها توقع استراتژیست بودن داشت. معمولا در همه رسانه‌ها، برنامه سازان و مجری ها از سوی متفکران و استراتژیست ها تغذیه می شوند. اتفاقا افرادی چون فردوسی پور که سلیقه ای عامه پسند دارند، اگر به خوبی تغذیه شوند می توانند به جای سرگرم سازی محافظه کارانه و اتلاف کننده وقت، به متولیان جذابیت هدفمند و پیشرو تبدیل شوند. جهان رسانه ای امروز، به تلفیقی از سرگرمی و ایدئولوژی تبدیل شده است. برنامه‌های خشک اندیشانه در میان مخاطب عام جایگاهی ندارند و محصولات زرد و بی محتوا هم کارکردشان در حد جذب تبلیغات تجاری است. در این میان، سرگرم سازی استراتژیک، هدف اصلی رسانه های مهم و تأثیرگذار است.

 

فوتبال و تلويزيون، هر دو از يك جنس هستند. هر دو بخشي از فرهنگ مدرن و صنعتي غرب اند و هر دو ابزارهايي براي گسترش و بازاريابي سرمايه داري. وجود تابلوهاي تبليغاتي در حاشيه زمين مسابقات فوتبال و وجود همين آگهي ها در پس زمينه نشست هاي خبري مربيان و بازیکنان فوتبال ، نشانه اي كوچك اما گويا از کارکرد پروپاگاندا گونه مسابقات جام جهاني است. اگر فوتبال را يك قالب ايدئولوژيك ندانيم ساده انگاري است. همچنان که خود فردوسی پور نیز در ترجمه کتاب «فوتبال علیه دشمن» بر سیاسی بودن فوتبال تأکید کرده است. اما بخشي از اين وجه ايدئولوژيك به وسيله تلويزیون ايجاد مي شود. آنجا كه بازيكنان فوتبال تبديل به قهرماناني اسطور‌ه‌اي و دست نايافتني مي شوند و حتي گاهي حركات هيستريك آن ها در مستطيل سبز، با بازی های تصویری و تکنیک های تلویزیونی ، تبدیل به أثر هنری می شود.

 

فوتبال با تلويزيون معنايي متفاوت پيدا مي كند. مخاطبان اين نمايش ورزشي ، قبل از اين كه يك مسابقه فوتبال را تماشا كنند ، تلويزيون تماشا مي كنند. به عبارتي ، تصويري را مي‌بينند كه تلويزيون از يك بازي ارائه مي دهد. به همين دليل هم هست كه كارشناسان ، گزارشگران و مربياني كه قصد تحليل واقعگرايانه يك بازي را دارند ، در محل مسابقه حاضر مي شوند. چون مي‌دانند آنچه تلويزيون از بازي مورد نظر آن ها نشان مي‌دهد ، همه واقعيت نيست ، بلكه گوشه اي تحريف آميز از يك مسابقه است. هنر تلويزيون اين است كه مي تواند روي بسياري موارد تمركز كند ، نكات ناپيدا و نه چندان واضح را پر رنگ كند و بر عكس ، برخي از واقعيت ها را حذف كند. به همين دليل هم نظام رسانه اي متولی پخش مسابقات جام جهانی سعي دارد تا در هر دوره ، پخش بازي هاي اين مسابقات را پيچيده تر و پيشرفته تر كند و ظرافت هاي بيشتري را به كارگيرد.

 

اين مسئله در پخش رسانه ملي كشورمان نيز جاري و ساري است.البته رسانه ملي سعي دارد تا با روش هاي خاص خود اقدام به بومي كردن و پاكسازي پخش بازي ها كند. بگذریم از برخی ضعف های کارگردانی که مثلا در شبکه ورزش، پس از گل تیم ملی هلند، صحنه آهسته شادی بازیکنان مکزیک روی تصویر آمد! اما آنچه به عنوان پخش مستقيم و تحليل و تفسير مسابقات جام جهاني در قالب برنامه «بیست، چهارده» به نمايش درآمده، مغلوب شدن در برابر فرایندهای رسانه ای سرمایه گراست.

 

بيشترين عنصري كه چه در طول زمان پخش مسابقه و چه در قبل و پس از بازي ديده مي شود تبليغات تجاری است. حتي مسابقه ارسال پيامك نيز تمهيدي است براي افزايش ارسال پيامك و در نتيجه افزايش سود براي مراكز مربوط است. و گرنه هيچ برآيند فرهنگي ديگري در مسابقه پيامك پيش بيني نتایج وجود ندارد.

 

  جالب این است که حتی بخش معرفی اجتماعی کشورها در برنامه «بیست، چهارده» نیز برگرفته از متولی خارجی پخش مستقیم بازی هاست. این درحالی است که هر گوشه ای از جام جهانی فوتبال قابلیت بحث های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بالایی را داراست، اما گویا دست اندرکاران برنامه «بیست، چهارده» به همان بخش خنثی و ویکی‌پدیایی وام گرفته از رسانه های خارجی راضی هستند. هیچ کس از دوستان پخش این برنامه توقع ندارد که وسط گزارش فوتبال، بحث سیاسی کنند، اما حداقل انتظار این است که برنامه آن ها علاوه بر لذت و هیجان فوتبال، ارزش افزوده فرهنگی و اجتماعی هم داشته باشد. مجری ها و گزارشگران برنامه های ورزشی ما که عمدتا افراد خوش ذوق و داراي اطلاعات مفيد و فراوانی از فوتبال هستند، مي توانند به جاي پرداختن به حواشي بي‌‌اهميتي مثل مدل موی نیمار یا گاز گرفتن بازیکن حریف توسط سوارز، به مسائل عمیق تر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پیرامون این مسابقات بپردازند که مخاطب، در کنار تماشای این‌گونه برنامه‌ها، با دست پر از پای تلویزیون برخیزد. خلاصه کلام اینکه برنامه «بیست، چهارده» با قسمت هاي متنوع خودش قابليت آن را دارد كه در كنار بهره مند ساختن مخاطب ايراني از بازي ها، گزارش ها و تحليل هاي مسابقات فوتبال، آگاهي و سواد او را نيز افزايش دهد. همان طور كه فوتبال و پروپاگانداي رسانه اي آن، يك جريان فرهنگي خنثي محسوب نمي شود، صدا و سيما نيز نمي تواند منفعلانه در مقابل آن برخورد كند. اگر دغدغه فوتبالی باطراوت و پاکیزه را داریم ، یکی از راه های تحقق فوتبال پاک و حرفه ای، ترمیم برنامه های ورزشی تلویزیون و قائل شدن بیش از پیش شاخص های فرهنگی در این برنامه ها است.