پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- «دکتر مهدی مطهرنیا» کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بین المللی، آینده‌پژوه اجتماعی- فرهنگی و ارتباطات سیاسی در واکاوی مناظره های سه‌گانه کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ایالات‌متحده آمریکا و نوع جهت گیری لابی های صهیونیستی و لابی های کشورهای عربی به هر یک از کاندیداهای انتخابات آتی ریاست جمهوری این کشور نوشت:

فضای مناظره سوم ترامپ و کلینتون در استمرار دو مناظره پیشین قرار داشت؛ با این تفاوت که مرزهای تمایز و نوعی جهت گیری قطبی شده در عرصه سیاست ایالات‌متحده آمریکا در میان خردورزی و تقدیرگرایی سیاسی را به نمایش گذاشت. هیلاری کلینتون به‌عنوان نماینده تکنوکراسی ایالات‌متحده آمریکا و برخاسته از نسل سه دهه تجربه فعالیت سیاسی در برابر ترامپی قرار گرفته است که به‌عنوان یک تاجر موفق بر آن است زمینه پرور یک تحول ساختارشکنانه در این کشور باشد.

آنچه مناظره سه‌گانه بین دو کاندیدای پست سی و پنجمین ریاست جمهوری از چهل و پنجمین دوره این انتخابات ایالات‌متحده آمریکا را برجسته می سازد، قطبی شدن فضای سیاسی میان خردورزی سیاسی و تقدیرگرایی در حوزه ادبیات سیاسی است. یکی از این کاندیداها بر تجربه سال های موفق ادبیات سیاسی ایالات‌متحده آمریکا و رسیدن به یک جایگاه بلند در منازعات قدرت منطقه ای و بین‌المللی تکیه می کند؛ به‌گونه‌ای که این کشور در کمتر از دویست و سی سال توانسته است خود را در میان قدرت‌های بزرگ جهان در دوره‌های گوناگون تاریخی به‌عنوان یک ابرقدرت بعد از جنگ سرد به نمایش گذارد.

کاندیدای دیگری نیز تلاش دارد آنچه را که در ایالات‌متحده آمریکا به دست آمده است، با چالش های عمده روبه‌رو سازد و دهه-های گذشته این کشور را با پرسش های جدی مواجه کند و به‌گونه‌ای با جذب آرای مردم برای دستیابی به کاخ سفید وارد عمل شود؛ لذا این جبهه‌بندی در مناظره سوم خود را بیشتر نشان داد. ادبیات ترامپ در برابر ادبیات هیلاری کلینتون قرار گرفته است و برای نخستین بار یک کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا اعلام کرده که ممکن است روند انتخابات را نپذیرد. این موضوع یکی از نقاط عطف مشخص در ایجاد یک فضا میان دو جبهه خردورزی سیاسی و تقدیرگرایی سیاسی بود.

از طرف دیگر نظام بین‌الملل امروز شاهد گذار منطق جنگ سرد و نظام دوقطبی حاکم بر جهان و دو جبهه بلوک شرق و بلوک غرب بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در 1990 میلادی است. دنیا از یک نظم کهن به یک نظم جدید در گذار است. اساساً جهان در این دوران گذار بحران‌زا است و تروریسم در بافت این بحران متولد و بارور شده است. ایالات متحده آمریکا نیز به‌عنوان یک فرصت تلاش کرده در مناطق جغرافیای هدف خود حضور یابد. خاورمیانه عربی و فلات ایران یا خلیج‌فارس ازجمله این مناطق است.

اکنون عربستان به‌عنوان متحد قدیمی ایالات‌متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی به‌عنوان رژیمی پیوسته و وابسته به این کشور به‌واسطه سیاست های نئودموکرات باراک اوباما از دموکرات ها و کاخ سفید واگرا شده اند. آن دو رژیم در یک پیوند ملموس با یکدیگر خود را از سیاست های ایالات متحده آمریکا دور می کنند. ریاض و تل آویو بیشتر به ترامپ گرایش دارند و تلاش می کنند که زمینه‌های موفقیت وی را به وجود آورند. 

امروز انتخاب هیلاری کلینتون یا ترامپ برای همه پایتخت های کشورهای مهم جهان به‌ویژه منطقه غرب آسیا از اهمیت بسیاری برخوردار است. تنها آنکارا در این زمینه چهره واضحی از خود نشان نمی‌دهد. ترکیه با توجه به آنچه در یک سال اخیر میان آنکارا و واشنگتن رخ داده است، تلاش می کند موضع‌گیری آشکاری را در ناحیه نخبگان سیاسی و عرصه مطبوعات و فعالان سیاسی از خود نشان ندهد.

انتخابات ریاست جمهوری ایالات‌متحده آمریکا در نزد افکار عمومی جهان از اهمیت بسزایی برخوردار است. اساساً انتخابات آتی ایالات‌متحده آمریکا انتخاباتی دوقطبی میان ادبیات خردورزانه و تقدیرگرایی در عرصه سیاست است. عربستان و رژیم صهیونیستی بیشتر به دنبال موفقیت ترامپ هستند. جالب‌توجه است که در این زمینه خواسته‌های ریاض و تل‌آویو با مسکو هماهنگی بسیاری دارد.