پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دکتر «رضا سراج» عضو هیات علمی دانشگاه، در یادداشتی اختصاصی که به صورت شفاهی در اختیار «پارس» قرار گرفت در تحلیل یکی از محورهای بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر امور خارجه و کارداران جمهوری اسلامی ایران نوشت:

بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر امور خارجه و کارداران جمهوری اسلامی ایران، قابل تحلیل و نقد نسبت به دو نگاه در سیاست خارجی می باشد. یکی آنکه آمریکا گره گشای مشکلات منطقه است و دوم هم آنکه آمریکا اصل مشکلات منطقه ای و جهانی به حساب می آید.

تبیین و تحلیل این دو نگاه می تواند برای جامعه ما درس آموز باشد. نگاه نخست مبتنی بر گذیرش سیادت و مدیریت آمریکا بر کل جهان می باشد که ما در داخل از آن با عنوان «کدخدا پذیری» یاد می کنیم. این نگاه معتقد است که می توان مشکلات و مسائل منطقه ای را با مذاکرات رتهبردی با ایالات متحده حل و فصل نمود. در رابطه با ایران نیز از آنجا که منافع راهبردی با آمریکا داریم، بنابر در چارچوب روی هم افتادگی منافع می توانیم به یک بازی برد- برد با آمریکا امیدوار باشیم.

این نگاه به چند دلیل، نگاه ناکارآمد و غیر واقعی است؛ دلیل اول آنکه بر اساس آموزه های دینی خداوند با قید«لن» که یک قید ابدی است تاکید می کند که «لن ترضی عنک الیهود و لن نصاری حتی تتبع ملتهم» یعنی رضایت آنها به دست نمی آید مگر آنکه یک تبعیت کامل و دائمی از آنها داشته باشیم. متابعت کامل و دائمی نمی تواند بازی برد- برد باشد.

به لحاظ تجربه تاریخی نیز ناکارآمد بودن این نگاه قابل اثبات است. نخستین تجربه تاریخی ما در همین رابطه با ملی شدن صنعت نفت بازمی گردد. آمریکایی ها پس از جنگ جهانی دوم نیاز مبرمی به نفت داشتند تا جایی که به تعبیر نیکسون «نفت مانند خونی است که باید به قلب صنعت دنیا مونتاژ شود». از سوی دیگر آنها می خواستند رقبای خود(انگلستان و شوروی) را از ایران دور کنند که به همین دلیل به حمایت از مصدق پرداختند.

اما آنها در نخستین گام در ایران به مصدق سیلی زدند و سهل اندیشی و اعتماد وی خدشه وارد کردند. با همین ترفند کودتای 28 مرداد را ترتیب داده و سلطنت شاه را در ایران تثبیت نمودند.

پس از 28 مردا نیز این رویه ادامه پیدا کرده و به طور خاص پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علی رغم آنکه ادعا کردند حاضر به تعامل با ایران می باشند، در همان زمان کودتاهای متعددی را طراحی نمودند، شورش طلبی و تجزیه طلبی را راه انداختد، از گروهک های ضدانقلاب حمایت کردند و در عین حال کمک های خود را به صدام برای جنگ با ایران گسیل دادند.

بنابر این بر اساس نگاه تاریخی، آمریکایی ها گره گشای کار نیستند و بازی برد- برد با آمریکا، یک نگاه سهل اندیشانه، غلط و در عین حال سکولار می باشد.

اما نگاه دیگر که معتقد است آمریکا اصل گره در مشکلات منطقه ای و جهانی است، نگاه درستی می باشد که مبنتی بر آموزه های دینی و تجربیات تاریخی بوده و به صورت هوشمندانه مسائل را دنبال می کند.

آمریکایی ها پس از ورود به منطقه پس از جنگ جهانی دوم، کودتاهای متعددی را در کشورهای منطقه راه اندازی کردند. از حکومت های دست نشانده علی رغم سر دادن شعارهای مردم سالارانه، حمایت کردند. حکومت هایی که موروثی بوده و کوچک ترین ظرفیتی برای برقراری دموکراسی ندارند.

از طرفی زمانی که به مسئله فلسطین نگاه می اندازیم، در می یابیم که انتخاب می تواند کلید حل مسئله فلسطین برای همیشه باشد. در عراق، افغانستان و سایر کشورهای منطقه نیز اوضاع به همین ترتیب است اما ما شاهد آن هستیم که آمریکایی ها به دلایل واهی وارد منطقه شده و عده زیادی را کشتند.

این در حای است که جمهوری اسلامی ایران از سال ها قبل تنها راه حل عملی در کشورهای منطقه را، تکیه بر آراء مردمی و سپردن اداره امور به آنها می داند اما ایالات متحده برای تامین منافع خود حاضر به این کار نیست.

موضوع تشکیل تروریسم صهیونی- تکفیریدر چارچوب جنگ نیابتی از دیگر مشکلاتی است که آمریکایی ها در منطقه ایجاد کردند.

بنابر این هر چه که می بینیم، آمریکایی ها اصل مشکل بوده و مشکل گشا نیستند و نگاه مشکل گشا بودن ایالات متحده، نگاهی است غیر واقعی و سکولار و توام با آلزایمر سیاسی که راه به جایی نخواهد برد.

در مقطعی با آغاز به کار دولت موسم به اصلاحات، تجدیدنظرطلبان پس از ارسال پالس‌هایی در جهت تعامل و برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا، با مادلین آلبرایت – وزیر امور خارجه وقت ایالات‌متحده آمریکا- درخواست باز شدن باب مذاکره را طرح کردند.

پاسخ آلبرایت به این درخواست قابل‌تأمل بود. او 3 پیش‌شرط برای مذاکره و تعامل با ایران مطرح کرد:

1- تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

2- تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال منطقه غرب آسیا و پایان دادن به حمایت از مقاومت

3- به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی از سوی ایران

بعدازاین ماجرا بود که شاهد حرکت تجدیدنظرطلبان و مدعیان اصلاحات در مسیرهای تحقق پیش‌شرط‌های فوق بودیم.