پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دکتر سید‌نعمت‌الله عبدالرحیم‌زاده-  دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران، برای شرکت در اجلاس سازمان شانگهای و اجلاس سران همکاری‌های بریکس روز چهارشنبه تهران را ترک کرده و وارد شهر اوفا در روسیه شد. روحانی به این ترتیب یک روز زودتر از موعد مقرر به روسیه رفت تا زودتر از سران برخی از کشوهای عضو این دو سازمان بین‌المللی در محل برگزاری اجلاس‌ها حاضر باشد. شاید زودتر رفتن روحانی به این جهت باشد که او خواسته قبل از برگزاری اجلاس‌های دو سازمان آمادگی کامل داشته باشد به خصوص اینکه او سخنرانی‌های مهمی در آن دو اجلاس داشت. به غیر از این، ملاقات و دیدارهای او با سران دیگر کشورها نیز انگیزه‌ای برای زودتر رفتن او است که دیدار او با رئیس‌جمهور روسیه اهمیت خاصی دارد. جدای از روابط اقتصادی و سیاسی دو طرف، مسائل منطقه‌ای موضوع مشترک آنهاست که دو عامل اساسی از مداخلات روزافزون غرب در منطقه و رشد گروه‌های تروریستی، به طور طبیعی دیدگاه‌های مشترکی بین دو طرف ایجاد شده است. در این بین، باید به مذاکرات هسته‌ای هم توجه داشت که همزمان با این سفر روحانی به روسیه، هیئت ایرانی به سرپرستی وزیر خارجه با هیئت‌های گروه 1+5 در شهر وین اتریش پیش می‌برد. حدود یک دهه از درخواست ایران برای عضویت دائم در سازمان شانگهای می‌گذرد و حالا باید دید حضور دو هیئت ایرانی در روسیه و اتریش چه موقعیتی برای این سازمان و به طور کلی، جبهه شرقی ایجاد می‌کند و چگونه این جبهه در برابر آزمون پذیرش ایران عمل می‌کند. 

   جهان چندقطبی

به طور کلی باید گفت که تشکیل سازمان شانگهای و گروه بریکس در جهت تغییر موازنه قدرت در عرصه بین‌الملل از جهان تک‌قطبی برای جهانی چندقطبی بوده است. زمان تشکیل این دو نهاد بین‌المللی چنین هدفی را به روشنی نشان می‌دهد. ریشه سازمان شانگهای به دهه 80 و اوج جنگ سرد برمی‌گردد که شوروی با چین قصد حل و فصل اختلافات ارضی خود را داشتند و این موضوع دستمایه‌ای بعد از فروپاشی شوروی شد تا روسیه بر پایه آن روابط راهبردی خود را با چین تعریف کند. به همین دلیل بود که حدود پنج سال بعد از فروپاشی شوروی، سران پنج کشور متشکل از روسیه، چین، قزاقستان و قرقیزستان در آوریل 1996 در شهر شانگهای چین گرد هم آمدند تا توافقنامه‌ای در زمینه اعتماد نظامی در مناطق مرزی بین خود امضا کنند و با امضای این توافقنامه گروهی به نام شانگهای 5 به وجود آمد. همچنان که از عنوان آن توافقنامه پیدا است، هدف اولیه این گروه محدود می‌شد به مسائل مرزی اما با پیوستن ازبکستان به این گروه هم نام و هم اهداف آن تغییر قابل توجهی کرد. نام گروه با اجلاس سران در 15 ژوئن 2001 به سازمان همکاری شانگهای تغییر کرد و با اجلاس سال بعد و تدوین اساسنامه سازمان، موجودیت سازمان از نظر حقوق بین‌الملل رسمیت پیدا کرد که اهداف آن در زمینه‌های مختلف امنیتی، اقتصادی و سیاسی گسترش یافت. به عبارت دیگر، همان زمانی که امریکا بعد از واقعه 11 سپتامبر 2001 قصد دیکته کردن جهان تک‌قطبی را به دیگر قدرت‌های بین‌المللی داشت، سازمانی شکل گرفت که دو کشور با حق وتو در شورای امنیت عضو آن بودند که خود به خود چالش قابل توجهی در برابر آن جهان امریکایی ایجاد می‌کرد. هسته اولیه بریکس با دیدار وزرای خارجه کشورهای روسیه، چین، هند و برزیل در شصت و یکمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل شکل گرفت که آن موقع به بریک شهرت داشت و در اجلاس‌های بعدی پایه‌های آن تدوین شد. این گروه با پذیرش عضویت آفریقای جنوبی در آن طی اجلاس وزرای خارجه کشورهای عضو در 21 سپتامبر 2010 از بریک به بریکس تغییر کرد. اجلاس سال بعد گروه اهداف افزایش مبادلات تجاری با یکدیگر، همکاری ارزی، کاهش وابستگی به اتحادیه اروپا و امریکا و تأسیس بانک توسعه جنوب- جنوب را تدوین کرد که تعیین این اهداف به خوبی نشان‌‌دهنده هدف اساسی گروه در حرکت به سوی جهان چندقطبی است. 

  توسعه جهان چندقطبی

این نکته غیرقابل کتمان است که دستیابی این دو نهاد بین‌المللی به جهان چندقطبی در صورتی ممکن است که آماده پذیرش دیگر کشورها باشند به خصوص کشورهایی که در حل مسائل و مشکلات منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشند. البته با نگاهی به گذشته بیش از یک دهه دو نهاد می‌توان دید که هر دو همین جهت را مد نظر داشته‌اند چنان که سازمان همکاری‌های شانگهای ازبکستان را پنج سال بعد تأسیس به عضویت خود پذیرفت و بریکس هم با عضویت آفریقای جنوبی در نهمین سال تأسیس به این نام رسید. روشن است که هر دو نهاد در پذیرش اعضای جدید ملاحظات متعدد اقتصادی و سیاسی را مد نظر دارند و به همین دلیل است که روند عضویت کشورهای جدید به کندی انجام می‌گیرد. در حال حاضر، سازمان شانگهای پنج کشور ایران، افغانستان، هند، پاکستان و مغولستان را به عنوان ناظر پذیرفته که در این میان، ایران از سال 2005 به عضویت ناظر درآمد و از مارس 2008 به صورت رسمی درخواست خود را برای عضویت دائم به دبیرخانه این سازمان ارسال کرد. هر چند ایران در آن زمان درخواست رسمی خود را مطرح کرده بود اما دو سال بعد این درخواست از سوی سازمان به حالت تعلیق درآمد آن هم به دلیل چهارمین دور از تحریم‌های سازمان ملل. در واقع، سازمان شانگهای تا کنون چنین استدلال می‌کند که نمی‌تواند کشوری را به عضویت دائم خود بپذیرد که مشمول تحریم‌های سازمان ملل است اما این استدلال از دو جنبه قابل نقد است؛ جنبه نخست در عدم تناسخ پذیرش عضویت دائم کشوری با مسئله تحریم‌های سازمان ملل است چراکه به لحاظ حقوقی، منع قانونی برای پذیرش عضویت دائم کشوری جدید با وجود تحریم‌های سازمان ملل وجود ندارد. تنها وجهه ممکن در تلقی محتاطانه این سازمان است یعنی دلیلی که پانگ زونگینگ، کارشناس ارشد در سیاست جهانی از دانشگاه رنمین چین، همان موقع در نحوه پذیرش عضو دائم بیان کرده بود. این رویه محتاطانه جنبه دوم انتقادی را پیش می‌کشد که اجازه داده تا ارباب جهان تک‌قطبی بیشترین بهر‌ه‌برداری را از ابزار نرم خود کند. 

  ابزار جهان تک‌قطبی

شاید زمانی که رهبری روسیه با قطعنامه‌های تحریمی سازمان ملل علیه ایران همراهی می‌کرد، فکر آن را نمی‌کرد که در کمک خود به غرب ابزاری را تند و تیز می‌کند که روزی علیه کشور خودش گرفته می‌شود اما این اتفاق افتاد. در واقع، روسیه از زمانی که رأی مثبت به قطعنامه 1696 داد در فرایندی مشارکت کرد که به غرب این امکان را می‌داد تا ابزار تحریمی خود را در بعد وسیع بین‌المللی بیازماید و حتی خودداری از پذیرش درخواست ایران برای عضویت دائم در سازمان شانگهای به دلیل همان قطعنامه‌ها هم به نحوی کمک به توان ابزار تحریمی غرب بود. تنها هشت سال کافی بود تا غرب این ابزار را بر سر بحران اوکراین به سوی روسیه نشانه بگیرد که نتیجه آن به طور مشخص در واحد پولی روسیه مشخص شد و باعث شد تا ارزش روبل این کشور به نصف کاهش بیابد و البته میلیاردها دلار ضرر و زیان بر اقتصاد روسیه وارد شد و فرار سرمایه‌ از این کشور شروع شد. این واقعیتی روشن است که جنگ تحریم‌‌ها ابزار نرم غرب برای مقابله با کشورهای رقیب یا مخالف و در جهت استقرار نظام تک‌‌قطبی غربی بر جهان است که همراهی روسیه و چین با آن قطعنامه‌ها و عدم پذیرش درخواست ایران به سازمان شانگهای به دلیل همان قطعنامه‌ها، همگی به معنای رفتار این دو کشور بر مبنای منطق جنگ تحریمی غرب بوده که روزی هم به سراغ آنها آمد. حالا افرادی مثل یوری اوشاکوف، مشاور رئیس‌جمهور روسیه، می‌گویند که در مورد درخواست ایران به سازمان شانگهای بعد از لغو تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران تصمیم‌گیری خواهد شد. به نظر می‌رسد که روسیه و چین و به طور کلی جبهه شرقی در این موضوع همچنان بر مبنای منطق غرب و در مسیر جنگ تحریمی غرب علیه ایران رفتار می‌کند و هنوز حاضر به پذیرش این واقعیت نیست که پذیرش عضویت ایران در این سازمان درست به معنای به چالش کشیدن همین منطق است. در واقع، جبهه شرقی با این رفتار به طور مستقیم ابزار تحریمی غرب را تقویت کرده و هنوز هم در همین جهت حرکت می‌کند و نتوانسته در آزمون شرقی خود در برابر جنگ تحریمی نمره قابل قبولی را به دست بیاورد. جبهه شرقی در صورتی می‌تواند با تشکیل و تقویت نهادهای بین‌المللی مثل سازمان شانگهای یا گروه بریکس در مقابل جهان تک‌قطبی غرب بایستد که ابزار آن را ناکارآمد کرده باشد اما با گذاشتن شروطی مثل لغو تحریم‌ها در مورد درخواست ایران، در عمل به تقویت آن ابزار و در نهایت، به تقویت نظام تک‌قطبی غرب کمک می‌کند.