به گزارش پارس نیوز، 

آیت الله جعفر سبحانی
در رویداد «غدیر» گذشته بر آیه «تبلیغ» یعنی آیه: «یا اَیّها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» دو آیه دیگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدی و جاودانی بخشیده است. این دو آیه عبارتند از: 1- آیه اکمال دین. 2- آیه سؤال عذاب. اینک پیرامون هر دو آیه به بحث و گفت و گو می ‌پردازیم؛
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً» (1) «امروز کافران از (نابودی) دین شما ناامید شدند، از آنان نترسید و از من بترسید، امروز دین شما را تکمیل کردم و نعمت خود را به پایان رساندم و اسلام را به (عنوان) دین، برای شما برگزیدم.»
دقت در مضمون آیه اکمال دین، می ‌رساند که روز نزول آیه حادثه بسیار مهمی رخ داد، که مایه ناامیدی دشمنان از پیروزی بر اسلام و موجب کمال دین و به پایان رسیدن نعمت های معنوی خدا شده است. اکنون باید دید چه روزی می ‌تواند حامل چنین نویدهایی باشد و با این خصوصیات و نشانه ‌ها خود را در عرصه تاریخ نشان دهد؟
1- آیا روز فتح مکه می ‌تواند دارای چنین خصوصیاتی باشد؟ به طور مسلم نه، زیرا در آن روز پیمان های مسلمانان با مشرکان به قوت خود باقی بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلی برگزار می ‌شد، و قسمتی از احکام اسلام پس از آن فرود آمده است. از این جهت نه یأسی بر کافران منطقه مستولی شده بود و نه آیین به معنی بیان فروع و نه به معنی تحکیم پایه ‌های آن، تکمیل گردیده بود.
2- آیا روز اعلام بیزاری از مشرکان می ‌تواند مظهر چنین روزی باشد، به تصور اینکه یأس و ناامیدی در چنین روزی بر مشرکان مستولی گردید؟ باز می‌گوییم نه، زیرا بیان دین به معنی احکام در آن روز پایان نیافته بود به گواه اینکه قسمتی از «حدود» و «قصاص» و احکام مربوط به «کلاله» پس از اعلام بیزاری نازل گردیده است.بنابر این تنها مسئله یأس نشانه آن روز نیست، بلکه یأس توأم با تکمیل آیین؛ و هرگز در روز اعلام بیزاری این دو نوید، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذیرفته بود.
اکنون باید دید روزی که حامل این نوید گرانبها بود، چه روزی بوده است؟
گروهی نظر می ‌دهند که این روز، همان روز «عرفه» سال دهم هجرت است که در تاریخ به نام «حجة الوداع» معروف است ولی با توجه به حوادث تاریخی، این دو نوید گرانبها در چنین روزی تحقق نپذیرفت.
اما مسئله یأس و ناامیدی به دو صورت می ‌تواند مطرح گردد:
الف: یأس قریش و مشرکان شبه جزیره یک چنین ناامیدی پیش از این روز تحقق پذیرفته بود و قریش در روز فتح مکه، و دیگر مشرکان در روز اعلام بیزاری، از پیروزی اسلام کاملاً مأیوس شده بودند. در این صورت صحیح نخواهد بود که بگوییم در روز عرفه سال دهم حجة الوداع یأس و ناامیدی مشرکان جامه عمل پوشید در حالی که چنین کاری یک سال و اندی قبل، تحقق پذیرفته بود.
ب: یأس همه کافران روی زمین به یک چنین ناامیدی تا آن روز جامه عمل نپوشیده بود.
اما مسئله تکمیل دین، اگر مقصود از «دین» احکام و فروع دین باشد هرگز پرونده بیان احکام الهی در روز عرفه بسته نشد بلکه یک رشته احکام مربوط به «ربا و ارث و کلاله» پس از روز عرفه «حجة الوداع» نازل شده است. (2)
تنها روزی که می ‌تواند بستر این دو نوید الهی باشد، همان روز «غدیر» است که با تعیین جانشین، هم یأس بر دشمنان مستولی گردید، و هم آیین خدا تکمیل شد. البته مقصود از یأس، ناامیدی مخصوصی است که با تکمیل دین توأم می ‌باشد، و مقصود از تکمیل دین، تکمیل ارکان و پی ‌ریزی اسباب بقای آن است، نه بیان فروع و جزئیات. اکنون به بیان هر دو مطلب می ‌پردازیم:
الف - تعیین جانشین و استیلاء یأ‌س:
روزی که پیامبر، جانشین خود را رسماً تعیین کرد، در آن روز کافران در یأس و ناامیدی از محو نابودی اسلام، فرو رفتند زیرا آنان تصور می کردند که آیین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامی از میان می ‌رود و اوضاع به حال سابق باز می ‌گردد. وقتی مشاهده کردند که پیامبر فرد شایسته‌ ای را (که از نظر علم و دانش عدالت و دادگری و قدرت و قاطعیت بی نظیر بود) برای رهبری تعیین کرد و مسلمانان با او بیعت کردند، از زوال اسلام ناامید گردیدند و به کلی مأیوس شدند و دیدند که اسلام به صورت یک آیین ریشه دار درآمد و دیگر برای آن تزلزلی نیست. آیات قرآنی گواهی می دهد که کافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوی آنان این بود که مسلمانان را از آیین خود بازدارند و به کیش نیاکان خود برگردانند، چنانکه می ‌فرماید: «ود کثیر من اهل الکتاب لویردونکم من بعد ایمانکم کفاراً» (3) «و بسیاری از اهل کتاب آرزو کردند که شما را پس از ایمان، به سوی کفر بازگردانند.» ولی پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرک در مکه از امید آنان می ‌کاست ولی آخرین پناهگاه خیالی آنان این بود که چون آورنده آیین جدید، فرزندی ندارد که پس از درگذشت او حکومت جوان اسلام را رهبری کند، از این لحاظ، اساس حکومت اسلامی پس از رحلت او فرو می ‌ریزد و چیزی طول نمی ‌کشد که بر آن پیروز می ‌شوند و وضع به همان حال نخست باز می ‌گردد. قرآن سخن کافران را در این باره برای ما نقل می‌کند، چنانکه می ‌فرماید: «اَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرّبصُ به رَیْبَ المَنُون» (4) «بلکه آنان می ‌گویند که او (پیامبر) شاعری است و ما انتظار می ‌بریم که او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود.» این آخرین نقشه‌ای بود که کافران به آن امیدوار بودند، ولی روزی که رسول خدا، وصی خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزی بود که شبحی از ترس و یأس بر فراز زندگی مشرکان سایه افکند و طمع آنان از بین رفت.
ب - تکمیل دین:
اگر آن روز با نصب خلیفه و تعیین جانشین، یأس بر مشرکان مستولی گردید، آیین اسلام نیز به صورت آیین کامل درآمد، و مقصود از «اکمال دین» در آیه، بیان فروع و وظایف عملی مسلمانان نیست، بلکه فراهم ساختن بقاء و پایداری آن است و یا تحکیم و تثبیت علل استقرار و بقاء، یعنی با تعیین رهبر، دین تکمیل گردید و با در نظر گرفتن این معنی جمله‌ های آیه با هم کاملاً مربوط و متناسب می ‌گردد و روز تحقق این دو حادثه معین می ‌شود.
* مدارک نزول آیه در غدیر:
مفسران و محدثان اسلامی نزول آیه را در روز غدیر یادآور شده‌اند. و ما در اینجا به بخشی از این مدارک اشاره 
می ‌کنیم، و اگر مدارک شیعه را در این مورد، بر مدارک اهل سنت اضافه کنیم، قهراً مسئله به عالی‌ترین حد از «تواتر» می‌رسد. علاقه مندان می ‌توانند به کتابهای یاد شده در زیر مراجعه کنند. در این کتابها که همگی به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصریح شده که این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است. مانند:
1- الولایة تألیف طبری (متوفای 310 ه'). 2- تفسیر ابن کثیر شامی، (774 ه') ج 2، ص 14. 3- تفسیر الدرالمنثور سیوطی شافعی، متوفای (911 ه') ج 2، ص 259 و الاتقان، ج 1، ص 31 (طه 1360). 4- تاریخ ابوبکر خطیب بغدادی، متوفای (43) ج 8، ص 290. 5- شیخ الاسلام حموینی، در فراید السمطین باب 13.
6- خوارزمی، متوفای (568 ه') در مناقب ص 80 و 94. 7- تاریخ ابن کثیر، ج 5، ص 2101. 8- تذکره سبط ابن جوزی حنفی، متوفای (654) ص 18.
علامه عالیقدر مرحوم امینی در کتاب جاوید «الغدیر» ج 1، ص 230 به بعد، اقوال و روایات وارد از طریق اهل سنت را که همگی گواهی می ‌دهند که آیه «الیوم اکملت» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل کرده است. اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در کتاب های مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود می ‌باشد.
* نکاتی در مورد آیه:
1- گروهی از مفسران مانند فخر رازی در «مفاتیح الغیب» و آلوسی در «روح المعانی» و عبده در «المنار» نقل می‌کنند که پیامبر پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد. هرگاه وفات رسول خدا (طبق نقل کلینی در کافی و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هجدهم ذی الحجه، روز غدیر خواهد بود. البته مشروط بر اینکه روز غدیر، و روز وفات پیامبر را حساب نکنیم، و دو ماه از سه ماه را پشت سر هم، 29 روز بگیریم.
2- بسیاری از روایات که نزول آیه را روز غدیر معرفی 
می ‌کنند، یادآور می ‌شوند که پیامبر (ص) پس از نصب علی (ع) برای خلافت چنین فرمود: «الله اکبرعلی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتی و بالولایة لعلی (ع) 
من بعدی» (5) « سپاس خداوند را بر تکمیل آیین و اتمام نعمت و رضایت او بر رسالت من و ولایت علی پس از من.» همان طور که ملاحظه می ‌کنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در کلام خود وارد کرده است و این خود می ‌رساند که آیه یاد شده درباره روز غدیر نازل گردیده است .
3- در حالی که این دلایل قطع آور، بر استقلال آیه گواهی می ‌دهند ولی خود آیه در لابلای احکام مربوط به گوشت‌های حلال و حرام قرار گرفته است، و نکته آن بر افراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفی و پنهان نیست زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهی می ‌دهند که پیامبر خواست وصیت‌نامه ‌ای برای امت خود تنظیم کند که پس از وی گمراه نشوند، وقتی شخصیت‌های متنفذ پی بردند که پیامبر می ‌خواهد در باره خلافت مطلبی بنویسد فوراً او را به هذیان گویی متهم کردند! (6) این حادثه و مانند آنها که تاریخ یادآور آنهاست، حاکی است که افرادی در آغاز اسلام در باره مسئله خلافت و جانشینی رسول گرامی، حساسیت خاصی داشتند و برای انکار آن حد و مرزی نمی ‌شناختند. به خاطر چنین شرایط حاکم بر جوّ نزول آیه، و برای محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر، از یک اصل عقلائی پیروی شده است، و آن پوشاندن شیئی نفیس با یک رشته امور ساده که کمتر مورد توجه قرار 
می ‌گیرد. در اینجا رسول گرامی به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینی را در میان مطالب ساده قرار دهد تا کمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهی به دست آیندگان برسد. و همگی 
می ‌دانیم وضع و قرارگیری هر آیه ‌ای در هر جایی از سوره ‌ها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع آوری قرآن به همین صورت، مدرکی جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع آوری قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخی است و فقط کار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحد و طرد دیگر لهجه ‌ها بوده است. و مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.
* آیه سؤال عذاب‌:
سومین آیه‌ای که پیرامون حادثه «غدیر» نازل شده، آیه «سؤال عذاب است. توضیح اینکه وقتی پیامبر گرامی (ص)، علی (ع) را به عنوان خلیفه در روز غدیر خم به خلافت نصب نمود، این خبر در اطراف منتشر شد، «نعمان بن حارث فهری» خدمت پیامبر آمد و گفت: ما را به یکتایی خدا دعوت کردی، ما نیز گواهی دادیم، سپس دستور دادی نماز و روزه و حج و زکات انجام دهیم، انجام دادیم، به این اندازه راضی نشدی، حتی این جوان را (اشاره به علی علیه السلام کرد) به جانشینی خود نصب کردی. آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از جانب خدا؟ پیامبر فرمود: سوگند به خدایی که خدایی جز او نیست، از جانب خداست. در این موقع نعمان صورت خود را از پیامبر برگرداند و گفت: «اللهم ان هذاهو الحق من عندک فامطِر علینا حجارة من السماء» (7) «خداوندا! اگر این سخن حق، و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما فرود آور.» وقتی سخن او به پایان رسید ناگهان سنگی از آسمان فرود آمد و او را کشت و در این باره آیه ‌های یاد شده در زیر فرود آمد: «سال سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع. من الله ذی المعارج» (8) «درخواست کننده، درخواست عذاب کرد و واقع شد، این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی ‌تواند آن را دفع کند از سوی خداوند که دارای فرشتگانی است که به آسمان صعود می کنند.» (9) شأن نزول آیه یاد شده را مفسران و محدثان شیعه و گروهی از اهل سنت که تعداد آنها به سی نفر می ‌رسد نقل 
کرده‌ اند که می ‌توان از خصوصیات آنها با مراجعه به کتاب «الغدیر» آگاه شد. (10)
شأن نزول یاد شده مورد پذیرش علمأ اسلام بوده جز اینکه «ابن تیمیه» که با خاندان رسالت رابطه خوبی ندارد، در کتاب «منهاج السنة» که به راستی باید آن را «منهاج البدعة» نامید، با طرح اشکالات هفت‌گانه به انکار و تکذیب آن برخاسته است و مرحوم علامه امینی در نخستین جلد «الغدیر» به مجموع ایرادهای او پاسخ منطقی داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالی این پرسش‌ها و پاسخ‌ها می ‌پردازیم:
1- سرگذشت غدیر پس از مراجعت از «حجة الوداع» بوده است در حالی که در شأن نزول دارد که نعمان در «ابطح» خدمت پیامبر رسید، و ابطح از آن سرزمین مکه است.
پاسخ: اولاً در روایت سیره حلبی و سبط ابن جوزی و غیره وارد شده است که نعمان در مسجد مدینه حضور پیامبر رسید و این گفت و گو را انجام داد. و ثانیاً ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته می ‌شود و هر نقطه‌ ای را که سیل از آن عبور می ‌کند، «ابطح» می گویند. در این مورد مراجعه به کتاب های لغت کافی است .
2- سوره معارج مکی است و ده سال پیش از حادثه غدیر نازل شده است. در این صورت چگونه می ‌تواند ناظر به حادثه ‌ای باشد که پس از واقعه غدیر رخ داده است؟
پاسخ: میزان در توصیف سوره‌ ها به مکی و مدنی بودن، اکثریت آیات هر سوره است. چه بسیار سوره‌ هایی است که مکی است ولی برخی از آیات آن در مدینه نازل شده و بالعکس، و با مراجعه به قرآن هایی که در بلاد عربی چاپ شده و در آغاز هر سوره به مکی و مدنی بودن آن سوره اشاره شده، این مطلب روشن می ‌گردد.
3- آیه «واذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء» (11) پس از جنگ بدر و پیش از حادثه غدیر نازل شده است.
پاسخ: این اشکال به راستی اشکال کودکانه است زیرا سخن پیرامون نزول این آیه نیست، (ناگفته نماند که این آیه پس از جنگ بدر نازل شده است)، بلکه سخن درباره آیه «سأل سائل بعذاب واقع» است و نزول آیه نخست پس از حادثه ارتباطی به نزول دومی در آن مقطع ندارد.
4- وجود پیامبر به حکم آیه «و ما کان الله لیعذ بهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون» (12) امان از عذاب است. با وجود پیامبر، عذاب نازل نمی ‌شود.
پاسخ: سیاق آیه حاکی است که مقصود عذابی است که گروهی را نابود سازد، بسان عذاب هایی که قرآن در تاریخ پیامبران یادآور می ‌شود، نه عذاب یک فرد، آن هم به درخواست خود، وگرنه تاریخ گواهی می ‌دهد که افرادی با نفرین پیامبر هلاک شده ‌اند مانند «اسود بن مطلب» و «و مالک بن طلاله» و غیره.
5- اگر چنین حادثه ‌ای رخ داده باشد، باید بسان سرگذشت «اصحاب فیل» معروف گردد.
پاسخ: حادثه‌ای که به یک فرد تعلق دارد با آنچه که مربوط به یک جمعیت انبوه است فرق روشنی دارد، گذشته بر این برای نقل سرگذشت دومی دواعی فراوانی وجود داشت در حالی که درباره فضائل امام دواعی بر اخفای آن بود. با این وضع اگر سی دانشمند مبرز آن را نقل کرده ‌اند باید آن را مربوط به عنایت الهی دانست که از این طریق به حفظ حجت خود پرداخته است.
6- نعمان طبق شأن نزول، اصول پنج گانه را پذیرفته بود، در این صورت چگونه بر او عذاب فرود آمد؟
پاسخ: شأن نزول حاکی است که او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلکه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود، زیرا گفت: اگر نصب علی بر خلافت از جانب خداست عذابی بر او فرود آید، چه ارتدادی بالاتر از این؟
7- در کتاب های مربوط به ضبط اسامی صحابه، نامی از نعمان بن حارث نیست.
پاسخ: تعداد یاران پیامبر بیش از آن است که در کتابها و تراجم آمده است و کسانی که به تاریخ صحابه 
پرداخته ‌اند هر کدام به اندازه اطلاعات خود، توانسته اند اسامی گروهی را ضبط کنند و مراجعه به مقدمه کتاب های «الاستیعاب» و «اسدالغابه»، «الوصایة» و استدراک هایی
که بر این کتابها نوشته شده است روشنگر این مطلب است. (13)