مذاکرات ایران با غرب بر سر برنامه هسته‌ای کشورمان داستانی پر فرازوفرود است. اگر آغاز راه و چانه‌زنی‌ها بر سر برنامه هسته‌ای ایران با غربی‌ها را به تولد نوزادی تشبیه کنیم، امروز که در مورد آن صحبت می‌کنیم جوانی ۱۸ ساله است که قدرت پیش‌بینی و برنامه‌ریزی دارد.
دشواری مسیر پیگیری حقوق ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران در بحث هسته‌ای در این سال‌ها بر کسی پوشیده نیست، مسیری که اگرچه نیازمند وحدت و انسجام در تراز ملی بود و هست اما متأسفانه در سال‌های گذشته به پرتنش‌ترین محل منازعه و رودررویی جریان‌های سیاسی داخل کشور بدل شد. 
در مسیر این تقابل، آنچه ناروا دیده و شنیده نمی‌شد، منافع نظام و مردم بود که لابه‌لای رجزخوانی‌ها و تنازعات سیاست داخلی قربانی می‌شد، غافل از اینکه آنچه سر میز چانه‌زنی خارجی قرارگرفته و در داخل به عامل شکاف سیاست داخلی بدل شده منافع ملی است و می‌بایست حق‌طلبی درباره آن، دغدغه همه جریان‌های سیاسی زیر پرچم نظام جمهوری اسلامی باشد. الزامی که در شور رقابت‌های سیاسی به حاشیه رانده و مباحث ملی و منافع ملت را ذبح کرده بود.
۱۸ سال مذاکره و نشستن پای میزی که طرف مذاکره نه سعی در حل چالش که متمرکز بر پیگیری منافع خود بود، اگرچه روند فرسایشی و پرهزینه‌ای را به کشورمان تحمیل کرده اما درسی آموزنده برای مسئولان و سیاسیون نیز به ارمغان آورد و آن رسیدن به نقطه‌ای از بلوغ سیاسی است که به این فهم مشترک برسند، باید میان مباحث ملی و مناقشات سیاسی مرزبندی ایجاد کنند؛ اینکه به‌رغم همه رقابت‌ها و نقدها در کنار هم بایستند و از ثمره کارهای رقیب سیاسی داخلی خود در پیگیری مذاکرات بهره ببرند و به‌جای تکرار داستان ساخت چرخ به دستان خود، چرخ ساخته‌شده را به کار بگیرند و توأمان در پی رفع کاستی‌ها و نواقص باشند، اقدامی قابل‌تحسین است و نشان می‌دهد سیاسیون و مسئولان مذاکره‌کننده به این بلوغ و پختگی رسیده‌اند که ماحصل به‌دست‌آمده در مذاکرات قبلی را پای رقابت‌های سیاسی داخلی ذبح نکنند و در استمرار مسیری که تأمین‌کننده منافع نظام و مردم ایران در مذاکرات هسته‌ای است گام بردارند.
واقعیت تلخ این است که در کشورمان عموما جدل‌ها و تقابل‌های سیاسی چنان داغ و دو آتشه است که به جای نقادی و عیان کردن ضعف‌ها به ماراتنی برای نفس‌گیری‌های سیاسی بدل شده و بیشترین ثمره‌اش سیاست زدگی کشور و مردم در هر موضوعی و رنگ باختن مباحث ملی در لوای این تنازعات است، اگرچه تنازع و تقابل سیاسی عامل پویایی و لازمه عالم سیاست است و جزء لاینفک این حوزه، اما تنازع نیز نیازمند خطوط قرمزی به نام تأمین منافع مردم و میهن است، خطوط قرمزی که بسیاری اوقات، نامرئی بوده و آن‌چنان‌که باید محل اعتنا قرار نگرفته است و ثمره این نادیده گرفتن، درهم‌تنیده شدن مشکلات و دلسردی مردم از سیاسیون و درنهایت کاهش اعتماد عمومی بوده است.
متأسفانه سالیان درازی است که هر آنچه روی میز چانه‌زنی داخلی قرار می‌گیرد از مسائل محیط زیستی گرفته تا مباحث فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کوچک و بزرگ … آن‌چنان سیاست زده به موضوع پرداخته می‌شود که فرصت هرگونه نگاه کارشناسانه و تأمین منافع ملی به حاشیه رانده می‌شود و تنها جدل و لفاظی سیاسیون است که فضا را فتح می‌کند، حال اینکه مقصریابی بخش کوچکی از روند است و مردم  بیش از آنکه در انتظار دادگاه و صدور کیفرخواست برای مقصر یا مقصرین مشکلات باشند، خواهان بازشدن گره‌هایی هستند که عمدتا محصول ناکارآمدی‌های مدیریتی‌اند.
به‌هرروی خبر خوش این روزها این است که رویه جدید مذاکره‌کنندگان هسته‌ای کشورمان در پیگیری منافع کشورمان و عزم جزمشان برای رفع نواقص نه پاک کردن تمام مسیر طی شده، حکایت از شکل‌گیری بلوغ سیاسی در کشور دارد که می‌تواند و باید در سایر حوزه‌ها تسری یابد. از همین رو ضروری است جریان‌های سیاسی در تفاهمی فراگیر، منافع ملی را خط قرمز جدل‌ها و منازعات خود قرار دهند و از رقابت‌های مرسوم برای شفافیت مسیر  و کاهش خطاها استفاده کنند نه به مسلخ بردن منافع مردم و نظام.