ظاهرا بازیگر سریال جایی گفته: «همین که فحش می‌خورید یعنی دیده می‌شوید.» پس این‌گونه بخواهیم در نظر بگیریم ایرج ملکی از فیلمساز بدی مثل اسکورسیزی جلوتر است. راستش این سریال را یک وقتی پخش می‌کنند که مخاطب هر کار کند مجبور است پای تلویزیون باشد. آن ساعت هر شبکه‌ای بزنید یک برنامه شبه ماه عسل پخش می‌شود که بغض و اشک نشان‌مان می‌دهد، مخاطب ناگزیر از پناه‌آوردن به سریال است.

ایشان در ادامه گفته: «بعضی پلان‌های سخت گرفتیم که ممکن است مخاطب عام نفهمد.» مگر برای کن و اسکار و گلدن‌گلوب ساخته‌اید؟ تازه آن جشنواره‌ها هم ناچیز و بیخودند.

وارد سریال شویم. قصه این سریال درباره یحیی و یلدا زوج مثلا جوانی در آستانه ازدواج است. البته بازیگرانی که انتخاب شده‌اند با این سن‌شان قاعدتا الان باید ازدواج فرزندان‌شان را جشن می‌گرفتند نه خودشان. اصلا آرش مجیدی با این سن باید معافیت سنی پیدا می‌کرد برای سربازی.

فیلم ناتوان از ساختن سرباز است. حتی بند پوتین نمی‌سازد، ناچیز است و کمتر از بند پوتین. سریال یک راوی دارد که ناصر طهماسب زحمتش را کشیده. منتها به نظر می‌رسد متنی بهش نداده‌اند. فقط سریال را جلویش پلی کرده‌اند، گفته‌اند هر چه می‌بینی را تعریف کن. در تصویر می‌بینیم یلدا راه می‌رود، راوی می‌گوید: «یلدا راه رفت»، «یلدا نشست»، «یلدا خندید» و «یلدا هیچ کار نکرد». حتی گزارش‌های سیانکی از این جذاب‌تر است.

آن‌طور که اعلام شده سریال قرار است ۵۰ قسمت باشد. این دیگر شوخی است. به اعتقاد من اگر بقیه سریال‌ها اهل آب‌بستن هستند این سریال رسما خالی‌کردن تانکر آب است. اصلا هر قسمت سریال را حذف کنیم چه فرقی می‌کند؟ در کل اگر اضافات سریال را بزنیم یک فیلم کوتاه یک ربعی ازش درمی‌آید که تازه آن را می‌توان ماقبل بد نامید.