به گزارش پارس نیوز، 

 حجت‌الاسلام سالک فرمانده بسیج مستضعفین در سالهای ۵۹ تا ۶۱  از روزهای شکل‌گیری بسیج  خاطراتی شنیدنی دارد. روزگاری بسیج متولد شد و در فضای ملتهب آن روز که هر نیرویی در پی اهداف خود بود توانست رشد کند و به نهادی تنومند تبدیل شود. حجت‌الاسلام سالک آن روزها به عنوان سخت‌ترین روزهایی یاد می‌کند که بر بسیج و بسیجیان گذشته است. 

حجت‌الاسلام احمد سالک کاشانی در شهر اصفهان و در در خانواده مذهبی و روحانی متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشته ریاضی ادامه داد و در کنار گرفتن مدرک دیپلم به تحصیلات حوزوی پرداخت. پس از ارتحال پدرش مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمود سالک کاشان، برای ادامه تحصیلات به حوزه علمیه زرین‌شهر اصفهان و سپس به قم سفر کرد. این نماینده مجلس، زندگی سیاسی را از دوران دبیرستان و  مصادف با ارتحال آیت‌الله العظمی بروجردی در کنار مبارزات مرحوم پدرش در قالب شبکه‌هایی تحت نظر شهید آیت‌الله بهشتی آغاز کرد. وی در طول مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ۵ تا ۶  بار توسط ساواک دستگیر شد. این فعال سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و  در سال ۵۸ به فرماندهی سپاه پاسداران اصفهان منصوب شد. وی همچنین پس از  امیر مجد (اولین فرمانده بسیج) فرمانده بسیج شد و  سپس مدتی فرمانده کمیته دفاع شهری اصفهان بود.

*بسیج در چه شرایطی تشکیل شد؟ 

سال ۵۸ تا ۵۹ شرایط خاصی بر کشور حاکم بود. حضرت امام (ره) در سال ۵۸ فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند که این فرمان بارقه امیدی را در نسل جوان ایجاد کرد. هرچند من زمانی که فرمان تشکیل بسیج صادر شد فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان بودم. قبل از فرمان امام دستور تشکیل بسیج را در اصفهان داده بودم و یکسری کار با کمک ارتش و شهید صیاد شیرازی و دیگران انجام شد. وقتی حضرت امام(ره) فرمان تشکیل بسیج را داد خوشحال و خرسند شدیم که قبل از فرمان حضرت امام در فکر تشکیل بسیج و در راستای اهداف حضرت امام حرکت کرده بودیم.

هر چند در بررسی آن روزها باید شرایط بحرانی و پرتضاد و کشمکش را مدنظر داشت چون از یک طرف دولت موقت با اندیشه‌های نهضت آزادی تلاش می‌کرد قدرت و اداره کشور را تصاحب کند ـ هرچند بسیج در زمان دولت موقت هنوز تشکیل نشده بود ـ اما سپاه شکل گرفته و دولت مهندس بازرگان با حرکت سپاه موافق نبود. نکته دوم این است که بسیج همزمان با ریاست جمهوری بنی‌صدر تشکیل شد. بنی‌صدر به دلیل اندیشه‌های اروپایی و غربی با بسیج مشکل داشت و همراه نبود. 

نخستین تضاد بنی‌صدر با جمهوری اسلامی ایران در تصویب اصل ۱۱۰ قانون اساسی در مجلس خبرگان اول آغاز شد. بنی‌صدر در نطقش ولایت فقیه را دیکتاتوری آخوندی نامید و مخالفتش را آن زمان اعلام کرد.

نخستین تضاد بنی‌صدر با جمهوری اسلامی ایران در تصویب اصل ۱۱۰ قانون اساسی در مجلس خبرگان اول آغاز شد بنی‌صدر در نطقش ولایت فقیه را دیکتاتوری آخوندی نامید و مخالفتش را آن زمان اعلام کرد. 

نکته بعدی این بود که برای مقابله با بسیج و سپاه پاسداران، نیروی مسلحی تحت عنوان نیروهای ریاست جمهوری تشکیل داد. البته زمانی که بنی‌صدر خواست از نیروهایش سان ببیند، افرادی را فرستادیم تا آن جلسه را به هم بزند که موفق هم شدیم. زمانی که مسئولیت بسیج کشور به من سپرده شد به یک معنا بسیج را از عناصر وابسته به بنی‌صدر پس گرفته بودم.

**: آیا حجت‌الاسلام مجد که به عنوان نخستین فرمانده بسیج انتخاب شده بود به بنی‌صدر وابسته بود؟

بله، او به بنی‌صدر وصل بود. بعد که من به ریاست بسیج کل کشور انتخاب شدم با بنی‌صدر برخورد محکمی داشتم تا جایی‌که  بنی‌صدر یک رنج‌نامه‌ای علیه من تنظیم کرد و در مجلس خواند. در حقیقت بسیج را از چنگال طرفداران بنی‌صدر نجات دادم. بنی‌صدر مدام علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج موضع‌گیری داشت.

بنده به عنوان فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان که تازه به بسیج آمده بود نشستی بین فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پادگان شهید بهشتی اصفهان برگزار کردم. من خواستم از بنی‌صدر دعوت کنم و به اتفاق سردار محمودزاده به کاخ ریاست جمهوری رفته و منتظر بودیم تا با رییس جمهور ملاقات کنیم اما در کاخ ریاست، حسین نجابت را دیدم که جزء رؤسای منافقین بود و می‌خواست با من دست بدهد که من دست ندادم. کنارم نشست و از او پرسیدم در کاخ ریاست جمهوری چه کار دارد پاسخ داد کل مخابرات بی‌سیم و باسیم ریاست جمهوری برعهده من است. این در حالی بود که ما حکم جلب او را داشتیم. به این نتیجه رسیدم بنی‌صدر کاره‌ای نیست و همه کارها دست منافقین است و مسعود رجوی هم به کاخ ریاست جمهوری رفت و آمد دارد و پست‌های کلیدی دفتر رییس‌جمهور در دست منافقین است. به هر حال از رئیس جمهور به دلیل اینکه علیه سپاه موضع‌گیری می‌کرد دعوت کردیم تا سخنرانی کند.

من در جبهه آبادان هم با بنی‌صدر درگیر شدم. کشور در شرایط ویژه‌ای قرار داشت، بنزین برای موتورسیکلت نداشتیم.  من خدمت وزیر کشور وقت، آیت‌الله مهدوی کنی رفتم و چند هزار لیتر بنزین گرفتم تا نیروهای ما وظایف خود را بتوانند انجام دهند. در این شرایط بسیج هم با میلیشیای منافقین برخورد داشت. بنی‌صدر هم مدام مشکلاتی را برای کشور ایجاد می‌کرد که سخنرانی ۱۴ اسفند معروفترین آن بود.  در این شرایط توانستیم طرح لبیک به خمینی را در ورزشگاه ۱۲ هزار نفری شهید شیرودی برگزار کرده و با مدیریت امام و حضرت آقا بسیج را اداره کرده و رشد دهیم.

**: بسیج چگونه بعد از تشکیل، وارد نهادسازی شد؟ با توجه به تضادهایی که در اوایل انقلاب وجود داشت چگونه نهادسازی بسیج با موفقیت انجام شد؟

برای سازماندهی بسیج کار سنگینی انجام شد. البته خیلی از دوستان مانند آقای سلیمانی که در بسیج بودند مقدمات کار را انجام دادند و چارت سازمانی در ۴۰ ماده تهیه شد من این ۴۰ ماده را به مجلس بردم تا بسیج به عنوان یک نهاد و کانون مستقل به تصویب مجلس برسد. این طرح در مجلس اول و کمیسیون دفاع به شور گذاشته شد.

مقام معظم رهبری در دوره ریاست جمهوری‌شان به من فرمودند اگر بسیج مستقل شود، سپاه به سازمانی تبدیل می‌شود که فقط قرآن و اسلحه دارد چون نیروی فزاینده و تقویت‌کننده سپاه بسیج است، این کار را نکنید. من بلافاصله به مجلس رفتم و تمام آنچه مصوب شده بود را تحت فرماندهی سپاه قرار دادیم.

بسیج  با تضادهای سنگینی روبه‌رو بود؛ یک‌طرف بنی‌صدر، نهضت آزادی و جریان‌هایی مانند حزب توده و دیگران بودند، اینها می‌فهمیدند اگر بسیج شکل بگیرد تمام جوان‌های مؤمن کشور عضو بسیج می‌شوند و با آنها مخالفت می‌کنند، به همین دلیل با بسیج مخالفت می‌کردند. اما با وجود همه مخالفت‌ها اساسنامه‌ بسیج تصویب شد و زیر مجموعه سپاه شد.

**: امام قدرت سازماندهی مردم را داشت اما نهضت آزادی،‌ مجاهدین خلق و بنی‌صدر قدرت سازماندهی مردم را نداشتند، به همین دلیل سنگ‌اندازی می‌کردند؟

آنها در سازماندهی مردم در مقابل حضرت امام کاری نمی‌توانستند انجام بدهند به همین دلیل به جنبه تخریبی و ایذایی روی می‌آوردند. قدرتی نمی‌توانست در مقابل قدرت امام قد علم کند. بنی‌صدر تکیه‌اش به بیرون از کشور و به خصوص آمریکایی‌ها بود. تکیه بنی‌صدر به آمریکایی‌ها در جریان طبس مشخص شد. او به نیروی هوایی مأموریت داد که باقیمانده تجهیزات نظامی آمریکا را در طبس بمباران کند تا اسناد وابستگی او در دست نیروهای انقلابی نیفتد.

بنی‌صدر اصلاً به سپاه و بسیج اعتقادی نداشت و به ارتش کلاسیک معتقد بود و چون ارتش ما در آن زمان فروپاشیده شده بود معتقد بود باید در جبهه‌ها عقب‌نشینی کنیم. به علت این تفکرات با او در آبادان درگیر شدم. امروز بسیج یک شجره طیبه است که در تمام صحنه‌ها حضور دارد. من زمانی که بسیج بودم بسیج را در تمام کشورها مطالعه کردم. رگه‌هایی از بسیج را می‌توان در بوسنی‌هرزگوین و ویتنام مشاهده کرد؛ به خصوص در زمان جنگ ویتنام با آمریکا. 

در خاطرم هست اصفهان بودم که بنی‌صدر برای سخنرانی به اصفهان آمد. مرحوم شهید بابایی رئیس پایگاه ۸ شکاری اصفهان بود. یک مرتبه به من زنگ زد که فلانی بیا بنی‌صدر با منافقین وارد پادگان شد و همافران شعار ارتش بی‌طبقه را سر داده‌اند. بنی‌صدر در آنجا سخنرانی کرد که من خودم را رساندم و نوار را از دستگاه ضبط صوت درآوردم و فردای آن روز خدمت امام رفتم و نوار را تقدیم امام کردم و بنی‌صدر در آن سخنرانی به امام توهین کرده بود.

شرح ماوقع را به حضرت امام گزارش دادم. امام فرمودند نوار را به من بده گوش می‌کنم. وقتی امام گریه من را  به علت توهین بد بنی‌صدر دید فرمود ناراحت نباشید اینها با یک کلمه کنار می‌روند و همین‌طور هم شد، آنها با یک کلمه کنار رفتند.