پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمد پورغلامي- يکى از چيزهايى که مخصوصا در يک سال و چند ماه اخير زياد شده، "ننه من غريبم" بازى هايى است که بخشى از بچه حزب اللهى ها راه انداخته اند که آى ملت! چه نشسته ايد که رهبر تنهاست و يار ندارد و بى کس است و هيچ کى حرفش رو گوش نمى کند و دارند به او "جام زهر" را "تحميل" مى کنند و... و امثالهم. البته اکثر کسانى که اين حرف ها را مى زنند، آدم هاى مخلص و صاف و ساده اى هستند اما به نظرم به دليل آنکه فهم درستى از "مسائل سياسى" و "واقعيات سياسى" جامعه و حکومت ندارند، به چنين تحليل هايى مى رسند. در اين باره به نظرم چند نکته مهم است:

اولا آنکه طبق قانون اساسى، رهبرى وظايفى دارند که تا به حال کسى يا جريانى توانایی و قدرت آن را نداشته که مانع انجام آن وظايف بشود. وظيفه رهبرى هم در يک نگاه کلى و طبق آنچه خودشان گفته اند اين است که مراقبت کنند تا مبادا "انقلاب اسلامى" از مسير اصلی خود خارج شود. و تا به حال هم چنين کرده اند. مثالش هم فتنه 88 که بسيارى از سابقون انقلاب در برابر "جمهور مردم" قرار گرفتند و خواستند با شبهه "تقلب در انتخابات"، انتخابات مجدد را به رهبرى "تحميل" کنند. اما ايشان "مقتدرانه" ايستادند و حتى يک قدم از "حق" و "رأی مردم" پا پس نکشيدند.

ثانيا اينکه اتفاقا بزرگ ترين جبهه نيروى مردمى در اختيار رهبرى است. در جامعه ايران، هيچ کسى به اندازه رهبرى، توانایی مادی و معنوی "بسيج عمومى" در مواقع ضرورى و بحرانى را ندارد. نمونه اش 9 دى 88 که 40 ميليون انسان ايرانى، در برابر فتنه گران به خيابان ها ريختند. و اصلا همين قدرت بالاى بسيج عمومى است که موجب هراس دشمنان شده است. زیاد دیده ام آدم هایی را که اگر چه با نظام سیاسی مخالف اند، اما اعتراف می کنند بهتر از آیت الله خامنه ای برای رهبری ایران وجود ندارد و اگر ایشان نبود، تا به حال ایران بدتر از عراق و افغانستان شده بود.

ثالثا اينکه به نظر مى رسد يکى از مهم ترين دلايلى که موجب تحليل اشتباه برخى از حزب اللهى ها مى شود، عدم توجه به "شرايط و مقتضيات زمانه" است. "جوامع انسانى"، جوامعى ايستا نيستند. داراى پويايى و تغييرات آرام و مداوم اند. حال، اشتباه است اگر کسى فکر کند که مى توان براى چنين جامعه اى، يک "نسخه واحد" برای همه ادوار و زمان ها پيچيد. همه نسخه ها مى بايست ناظر به "شرايط زمانه" باشد. یعنی همان چیزی که قبلا از آن تعبير به "زبان زمان" کرده ام. به همين دليل، امامان معصوم(ع) در مقاطع مختلف، و بنا بر مقتضيات زمانه، "تاکتيک"هاى مختلفى را اتخاذ کرده اند.
رهبر انقلاب نيز در قامت یک "استراتژیست برتر" نشان داده اند که به خوبی به "شرایط و مقتضیات" محیط داخلی و بین المللی آگاه اند. به همین دلیل هم هست که معمولا "طراحی صحنه سیاست" کشور در اختیار و تسلط ایشان است. یک مثال آن، تدبیر رهبری در اتخاذ تاکتیک "نرمش قهرمانانه" از ابتدای روی کار آمدن دولت جدید بود. تصور کنید در صورت عدم چنین تدبیری، کشور چگونه با یک "*حاکمیت دوگانه"* روبرو می شد!

برای همین هم هست که معتقدم آنچه را رهبرانقلاب در خشت خام می بینند، اکثر سیاسیون و اصولگراها و حتی بچه حزب اللهی ها، در آینه هم نمی بینند.

پی نوشت:
گاهی اوقات فکر می کنم که انگار برخی دشمنان، بهتر از ماها، آیت الله خامنه ای و تدابیر ایشان را فهمیده اند. چندی پیش، مسعود بهنود در مصاحبه با برنامه "پولتیک"، در پاسخ به این سؤال مجری برنامه که "فرض کنید به 100 سال بعد می رفتیم، به نظر شما مردم آن دوره در مورد کدام یک از شخصیت های ایران صحبت می کردند؟ روحانی؟ خاتمی؟ رفسنجانی؟"، مسعود بهنود اما محکم جواب داد: "نه نه، هیچکدام اینها، آیت الله خامنه ای. دلیلش هم این است که آیت الله خامنه ای، جمهوری اسلامی را صاحب سیستم کرد که در آن فقط 400 تینک تنک وجود دارد. آقای خامنه ای تشکیلات عظیمی راه انداخت که بخشی از بازوهای آن ته آفریقا پهن است و بخشی دیگر از آن در آمریکای لاتین. (نقل به مضمون)