دکتر صادق زیباکلام اخیراً و متعاقب انتشار ویدئوی از اعترافات «محمد علی ابطحی» در جریان دادگاه اغتشاشات سال 88 در مقام گلایه اظهار داشته اند:

««نمی‌دانم رفتارهای غیراخلاقی سیاسی را از کی به ارث برده‌ایم؟ یقیناً اسلام از ما نخواسته که رقیب، مخالف و منتقد سیاسی‌مان را خُرد کنیم. ادبیات دینی ما مملو از روایات و حکایاتی است که ائمه ما چگونه مخالفین خودشان را تحمل می‌کرده‌اند و حاضر نمی‌شده‌اند که شخصیت آن‌ها خُرد شود. اما بسیاری از کنشگران سیاسی ما مثل آب خوردن رقبای سیاسی‌شان را خرد کرده و از رویشان بدون هیچ دغدغه و تأملی عبور می‌کنند ... من از بسیاری از رفتارهای سیاسی امروزی سر در نمی‌آورم. مثل آب خوردن به مخالف سیاسی‌مان هرچه به ذهنمان می‌رسد نسبت می‌دهیم و ذره‌ای احترام، تقوی، ادب، عرف، نزاکت و هیچ‌چیز دیگری را در مورد مخالفین، رقبا و منتقدین خود رعایت نمی‌کنیم. ما شاقول هستیم و طراز، و همه باید خود را با ما تطبیق دهند و اگر کسی با ما مطابقت پیدا نکرد، از وابسته، مزدور و لیبرال گرفته به او نسبت می‌دهیم تا منافق، واداده‌، نفوذی و عامل بیگانه، تا غرب‌زده، عافیت‌طلب، منحرف و ... آیا بزرگان ما هم این‌گونه رفتار می‌کرده‌اند؟»

هر چند گلایه زیباکلام کاملاً بجا و قابل فهم است اما متاسفانه این گلایه قابل قبول و مسموع نیست! یا لااقل بیان چنین گلایه ای از جانب ایشان حائز اهمیت نیست!

دکتر زیباکلام در گلایه خود چنین اخلاقی را میراث منحوس احزاب کمونیستی معرفی کرده اما ظاهراً فراموش کرده اند که ایشان نیز بی نصیب از چنین سیئه ای نمانده و منجزاً و مصداقاً و شخصاً در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته محوریت چنین ادبیاتی را علیه نامزد غیر قابل وثوقش را عهده داری می کرد.

پروژه «هیولا سازی» ایشان از «سعید جلیلی» و انتصاب کذب و دیوگونه جلیلی به احمدی نژاد توسط زیباکلام تا آنجا غلیظ و شدید شد که «من نوعی» نیز که در آن انتخابات به شخص دیگری اقبال داشتم نتوانستم چنان بی انصافی ها و هیولاسازی های آقای زیباکلام را نکوهش نکنم.

(نگاه کنید به مقاله «مردی در قامت یک پدیده» ـ http://bit.ly/1nyTiZH)

علی ایحال هر چند دغدغه امروز امثال آقای زیباکلام قابل فهم است اما امثال ایشان نمی توانند از این واقعیت بگریزند که:

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند ـ بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست!