زبان به عنوان هسته اصلی فرهنگ و مولفه موثر در شکل دهی هویت جوامع همواره مورد توجه اندیشمندان و صاحب نظران بوده و هست. همچنین در تعیین ملیت نیز زبان از عوامل مهمی است که در کنار قومیت، نژاد و آداب و رسوم مشترک زمینه ساز تشکیل ملت می شود. بی جهت نیست که ملت ها و در راس آنها دولت ها، زبان را عاملی برای تاکید بر شناسایی خود معرفی می نمایند و برآن به عنوان بخشی از میراث فرهنگی برای تمایز خود از دیگری تکیه می کنند. این موضوع بیشتردر مناطقی نمایان است که مرزهای سیاسی بدون توجه به پیشینه تاریخی تغییر کرده است. در این بین، کشورهای استقلال یافته اتحاد شوروی سابق هنوز هم درگیر این موضوع هستند. بحران اوکراین و تحولات اخیر در درون کشور بلاروس و تاکید بر "زبان بلاروسی" به عنوان زبانی مجزا از زبان روسی، نمونه های مشهود این موضوع هستند.

به عقیده نگارنده، زبان بلاروسی ابزاری است در دست سیاستمداران به خصوص "الکساندر لوکاشنکو"، رئیس جمهور مادام العمر این کشور برای هویت یابی مجدد و مجزا از کشور روسیه! چالشی که مخالفان و موافقان بی شماری دارد.

در حالی که که رئیس جمهور لوکاشنکو صحبت از دوستی با کشور روسیه می کند، شهروندان بلاروسی به خاطر استفاده از  زبان روسی در کشورشان جریمه می شوند.هنگامی که صحبت از تحریم زبان روسی در فضای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به میان می آید، کشورهای حوزه دریای بالتیک و اوکراین به ذهن خطور می کند، هرچند باید اعتراف کرد روسیه زدایی در بلاروس پس از 20 سال از اتحاد دو کشور به آن شدت که در اوکراین جاری است وجود ندارد. و لیکن به صورت جدی در سالهای اخیر بر روابط مسکو و مینسک و ایجاد شکاف داخلی در کشور بلاروس تاثیرگذار بوده است. در واقع حاکمیت بلاروس و اپوزیسیون آن در حال حاضر به صورت همزمان مشغول کار بر روی تحکیم هژمونی زبان مادری (بلاروسی) در داخل کشور هستند.

اولین برنده جایزه نوبل ادبیات، خانم "سوتلانا الکسیویچ" در سال 2015 یک نویسنده بلاروسی بود. او ششمین نامزد روس تباری بود که مفتخر به دریافت این جایزه با ارزش شد. اما رابطه او با زبانی که با آن می نوشت (روسی) بسیار پیچیده بود! وی طی مصاحبه ای مطبوعاتی درسال 2017 با اشاره به اینکه می شود زبان روسی را در اوکراین به منظور تحکیم هویت اوکراینی ممنوع کرد، ضمن مقایسه این وضعیت با شرایط کشور خود گفت: مدل روسی زدایی می توانست در بلاروس اجباری شود، اما در حال حاضر اکثر شهروندان بلاروسی به زبان روسی صحبت می کنند. وی در سال های اخیر می توانست سیاستهای حاکمان بلاروسی در رابطه با زبان روسی را نقادی نماید و زیر سوال ببرد ولی از این کار چشم پوشی کرد. 

زبان فقیر:

اگر منصفانه سیر حمایت از روحیه ملی گرایانه در کشور بلاروس را مورد بررسی قرار دهیم، در می یابیم که این روند توسط حاکمان اتحاد جماهیر شوروری از سال 1920 آغاز شد. در این دوره، بلشویک ها در هر یک از جمهوری های متحد خود تلاش کردند نوعی همگرائی اصیل و ریشه ای را به منظور ایجاد یک رژیم وفادار به مسکو بوجود آورند. اما در ادامه با شکل گیری پروسه مشابه در اوکراین در مقایسه با بلاروس که البته موفق هم بود، شرایط به شکلی رقم خورد که آنها از ملیت روسی خود فاصله گرفتند. 

با حمایت اتحادیه ملی، ادبیات کشور بلاروس شکوفا شد. «یانکا کوپالا» و «یاکوپ کولاس» دو تن از شاعران  بلاروسی در دوران حکومت شوروی بودند که بدون شک شکوفایی زبان بلاروسی وامدار تلاشهای ارزشمند آنهاست. آن دو همگام با رژیم اتحاد جماهیر شوروی با شور و علاقه و به سفارش حکومت می نوشتند. حتی در آن دوران مفتخر به دریافت "لوح تندیس استالین" شدند. اما این تلاشها ظاهرا بیهوده بود چرا که زبان بلاروسی نزد نظریه پردازان لیبرال و ملی گرایان روشنفکر که در اقلیت بودند، رواج داشت. اکثر ساکنان شهرهای دیگر به زبان روسی صحبت می کردند، اما در مناطق روستایی، ترکیبی از زبان های روسی- اوکراینی و گویش های دیگر رواج داشت که به آن تراسییانکا – سورژیک  (trasyanka-surzhik) گفته می شد. 

تلاش بعدی، به شکل مصنوعی با هدف افزایش روحیه ملی گرایانه همراه شد. این تلاش ها همزمان با کسب استقلال و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت. به طوری که حاکمان جدید سعی داشتند ابعاد فروپاشی اتحادجماهیر شوروی را برای مردم تبیین نمایند. رهبر جمهوری بلاروس به صورت فعال از نمادهای جمهوری خلق بلاروس استفاده می کرد. یک نهاد دولتی که چندین سال در زمان جنگ داخلی در خاک فعلی کشور بلاروس فعالیت داشت، نمونه " واقعی" و به رسمیت شناخته شده دموکراسی معرفی شد که بعدها در افسانه های ملی مردم بلاروس وارد گردید و رنگ " اصالت زبان بلاروسی" به خود گرفت. اما بخش عمده ای از جمعیت بلاروس حاضر به پذیرش این ایده نبودند، چرا که اصلی ترین عامل پیروزی" الکساندر لوکاشنکو" در انتخابات ریاست جمهوری سال 1994 را توجیه می کرد. لوکاشنکو در سال 1995 طی رفراندومی زبان کشور را به روسی برگرداند. وی نظر صریح خود را نسبت به زبان مادری (بلاروسی) اینچنین توصیف کرد: 

«مردمی که به زبان بلاروسی صحبت می کنند نمی توانند کاری انجام دهند به جز آنکه با آن زبان گفتگو روزمره کنند! زیرا زبان بلاروسی قادر به بیان مفاهیم غنی و عمیق نیست. زبان بلاروسی، زبان فقیری است! لذا در جهان دو زبان غنی وجود دارد، روسی و انگلیسی».

حدود سال 1999 هنگامی که نوبت به امضای پیمان ایجاد اتحاد دولت ملی( روسیه – بلاروس ) رسید، لوکاشنکو سرانجام با شکست دادن اپوزیسیون طرفدار اروپا، سرنوشت ملی گراها را به گروهی از حاشیه نشین های سیاسی شده گره زد! و سرانجام همه اینها به او اجازه داد که روسی سازی فراگیر را تقویت نماید تا بتواند از این طریق (زبان روسی) اتحاد دو کشور را تضمین و پایدار گرداند.  

ما روسی نیستیم ، ما بلاروسی هستیم!

در پنج سال اخیر، مشی سیاسی مینسک تغییر کرد. پس از الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه، لوکاشنکو احساس خطر کرد که مبادا این سناریو برای کشور او نیز اتفاق بیفتد. اگر او در گذشته، شهروندان بلاروسی را روسهای با کیفیت می نامید، بعد از سال 2014 با استفاده از کلید واژه ها و لفاظی های خود به قصد فریب اذهان عمومی، اعلام کرد که " ما بلاروسی هستیم نه روسی"! 

در 20 ژانویه 2015 لوکاشنکو در چهل و دومین نشست رسمی اتحادیه جوانان بلاروسی که در ظاهر مؤسسه خصوصی بود اما با بودجه دولتی حمایت می شد فرهنگ را اینگونه توصیف کرد:

فرهنگ، عنصری است که بلاروس را بلاروسی می کند، البته نه تنها در معنی تحت الفظی محلی آن بلکه در معنای جهان شمول آن یعنی، هر کجای این کره خاکی که فردی بلاروسی زندگی می کند. وی در ادامه گفت: این نه تنها میراث غنی ماست، بلکه ادبیات، موسیقی، معماری و حتی زبانی را که باید بشناسیم، تاریخی راکه باید به یاد داشته باشیم و ارزشهایی را که باید به آنها احترام بگذاریم، شامل می شود. 

مبارزه برای فرهنگ و زبان بلاروسی از مناطق جغرافیایی آغاز شد. تابلوهای راهنمای شهری به زبان روسی عملا از سطح خیابان ها و معابر عمومی جمع آوری، و جای خود را به تابلوهایی با علائم زبان بلاروسی و آوانگاری لاتین داد. برای اکثر شهروندان که از زبان روسی استفاده می کردند این تابلوهای جدید باعث بروز مشکلاتی شد. در سال 2019 روزنامه نگار و ملی گرای مشهور بلاروسی «یوری دراکاخورست» با اظهار تاسف گفت: 7/86 درصد مردم بلاروس در زندگی روزمره خود و همچنین 7/35 درصد از ساکنان مناطق روستایی از زبان روسی استفاده می کنند. پیشنهاد ایده تغییر تابلوهای راهنمای شهری توسط زبان شناسی به نام" ایگورکاپیلوو" مطرح شد. او چهره شناخته شده ای در محافل خصوصی و آکادمیک نبود، اما به نظر می رسید به احتمال فراوان این ایده به صورت قانونی از سوی حاکمیت با عنوان " قانون نامگذاری مناطق جغرافیایی" صادر شده بود.

در حال حاضر این تابلوها به زبان بلاروسی نوشته می شوند و برای فهم شهروندان با روش آوانگاری لاتین به زبان انگلیسی ترجمه می شوند. این اصلاحات به مذاق بسیاری از شهروندان خوشایند نبود، چرا که قانون اساسی بلاروس دو زبانه بودن را به رسمیت می شناخت. اما پاسخ مخالفان این بود که: قانون چیزی را ضمانت نکرده، بلکه فقط امکانش را فراهم نموده است. یکی از رهبران مخالف جبهه مردمی بلاروس، «ایگور لیالکوف» با  اشارات تندی به ناراضیان پیشنهاد کرد: اگر هر شهروند بلاروسی تمایلی به فراگیری آموزش زبان بلاروسی و نسخه آوانگاری آن ندارد، بهتر است به روسیه رفته و در آنجا زندگی کند.   

حاکمیت سعی داشت با شعار گسترش و تعمیم زبان بلاروسی در مواجهه با سیل انتقادات به اصلاحات صورت گرفته، ضمن دعوت از مخالفان، به تعمیم دادن موضوع به کل جامعه از خود حسن نیت نشان دهد. حتی مقامات عالیرتبه همواره بر استفاده گسترده از زبان بلاروسی تاکید کردند. زمانی که وزیر وقت علوم بلاروس «میخائیل ژوراوکوف» از قصد خود برای ترجمه نیمی از واحدهای درسی در مراکز علمی و دانشگاهی کشور به زبان بلاروسی در آینده نزدیک خبر داد، پذیرش یک چنین تصوری برای دولت لوکاشنکو برای اولین بار پس از 20 سال غیر ممکن بود. اما او نتوانست ایده خود را عملی سازد و در دسامبر 2016 از سمت خود برکنار شد. 

در پنج سال اخیر، بخشی از اپوزیسیون ناسیونالیست برای پالایش  یا " بومی سازی " زبان بلاروسی در این کشور شکل گرفته است. اگر چه آنها نمی توانند به موفقیت های "همسوهای" اوکراینی خود مباهات کنند، اما صدای آنها  بلندتر و بازتاب ایده هایشان فراتر از مرزهای سیاسی و اکنون در فضای اینترنت طنین انداز شده است.

این قشر اجتماعی که خود را طراحان این ایده می دانند، مدعی پاکیزه کردن زبان بلاروسی هستند و در شبکه های اجتماعی به شکایات کاربران و کارمندان خدماتی که همواره در مورد زبان بلاروسی با بی احترامی صحبت می کنند رسیدگی می نمایند. اولین محاکمه بر علیه مخالفان " بومی سازی زبان مادری" در سال 2013 صورت گرفت که طی آن وبلاگ نویس بلاروسی، "گلب لوبودنکو" شکوائیه ای  به دادستانی نوشت که در آن پاسخ رسمی بنگاه تعمیرات و نگهداری مسکن به او به "زبان روسی" بود. بلافاصله پرونده ای برای آن بنگاه در دستگاه قضائی مینسک تشکیل و مدیر عامل شرکت مزبور به جرم نقص مقررات اداری به پرداخت جریمه محکوم شد. پس از صدور چنین آرای مشابهی از سوی دستگاه قضائی بلاروس، فعالان اجتماعی طرفدار بومی سازی زبان بلاروسی به تلاشهای خود در شبکه های اجتماعی افزودند. به طور مثال، در سال 2017 یکی از فعالان اجتماعی، "گنادی لایکو" شکایتی را مبنی بر اینکه مربی آموزش ژیمناستیک یکی از مدارس به زبان بلاروسی صحبت نمی کند، تسلیم دادگاه کرد. مقامات امنیتی در آن زمان خود را به گفتگو با مدیر مدرسه محدود کردند. حداقل سه شخص دیگر بر اساس شکایت مشابه از سوی وبلاگ نویس دیگری که به عنوان کارشناس زبان مادری اهل استان «گومل» به نام "ایگورسلوچاک" بود، محکوم به پرداخت جریمه شدند. آن چیزی که سبب شهرت «سلوچاک» در سراسر کشور شد این بود که در سال 2017، پسربچه ای مبتلا به بیماری سرطان در شبکه های اجتماعی زبان بلاروسی را زبانی مرده در مقایسه با زبان لاتین توصیف کرد. این اظهار نظر، واکنش سلوچاک را به همراه داشت. وی با طرح شکایت علیه این پسر بچه، خواستار برخورد دستگاه قضائی بلاروس با او شد. مادر پسر بچه با تشریح بیماری فرزندش که مبتلا به سرطان بود و اینکه فرزند او اخیرا دوره شیمی درمانی را سپری نموده، از سلوچاک درخواست کرد که از شکایت خود چشم پوشی نماید، چرا که پیگیری قضائی منجر به وخامت حال فرزندش خواهد شد. "سلوچاک" نیز با انتشار نامه آن نوجوان در صفحه شخصی خود، و درخواست مادر آن پسربچه با  هشتک " من مادرم" از پیگیری شکایت خود منصرف شد. 

انتظار اینکه در کوتاه ترین زمان، پروسه بلاروسی شدن در کشور محدود شود، انتظار عبث بود. به علت اینکه لوکاشنکو از آن در حل مشکلات سیاست خارجی کشور بهره می برد. او مکررا با تاکید بر تفاوت بین زبان روسی و بلاروسی، قصد خالی کردن پشت حامیان همگرایی بیشتر به روسیه را دارد تا بدینوسیله ایده اکثریت جامعه بلاروس را که خواستار نزدیکی بیشتر با روسیه هستند، نادیده بگیرد. بدین ترتیب، رهبر بلاروس برگ برنده ای در مذاکرات با روسیه در اختیار دارد، روسیه ای که هیچگاه  تمایلی به کمک به او در حل مسئله تحویل نفت و سایر مسائل اقتصادی نداشته و ندارد.

در پایان، ذکر این نکته لازم است، با توجه به فواید سیاسی تقویت ملی گرایی به عنوان یک برگ برنده از سوی "لوکاشنکو" در مذاکرات با کشور روسیه، باید اذعان کرد که بسیاری از مسائل در هاله ای از ابهام قرار دارد. چرا که از یک سو، تجربه کشور همسایه یعنی "اوکراین" به وضوح نشان می دهد که تندروها  می توانند به سرعت از کنترل خارج شده و تهدیدی برای حاکمیت شوند و از سوی دیگر، رئیس جمهور لوکاشنکو از این شانس برخوردار است که روند "بلاروسی شدن" را رهبری کند تا تبدیل به یک "قهرمان ملی" شود. اکنون ملی گرایان بلاروس در موقعیتی قرار دارند که نه قادر به زیر پا گذاشتن اصول خویش هستند و نه حاضر به چشم پوشی از سیاست های سرکوبگرانه وی در این بیست سال اخیر! اما ذکر این نکته ضروری ست که ادامه سیاستهای ملی گرایانه، خط بطلانی خواهد بود بر روند همگرایی میان مسکو و مینسک.

آنچه خواندید برگردان نوشته ای از "دیمیتری پلاتنیکوف" از تحلیلگران سایت پر مخاطب lenta.ru با عنوان اصلی زیر است: belorussization