به گزارش پارس به نقل از روزهای زندگی،

از چه زمانی به صورت حرفه ای خوانندگی را شروع کردید؟

من از قدیم به خوانندگی علاقه داشتم و می خواندم اما اولین کار حرفه ای ام را در سال های ۷۷ و ۷۸ با دو تئاتر در جشنواره فجر شروع کردم. در این جشنواره هم آهنگسازی کردم و هم خوانندگی تا همین اتفاق شروع کار حرفه ای من در موسیقی باشد. بعد هم در سال ۷۹ اولین آلبومم « شهر دل» را وارد بازار موسیقی کردم.

چه وقتی متوجه شدید که می توانید خواننده شوید؟ !

زمان مشخصی نبود، اما من از بچگی دنبال خوانندگی بودم و حتی در مدرسه می خوانندم. یادم نمی رود بچه ها را دور هم جمع می کردم، معرکه می گرفتم و برای آنها می خواندم.

خانواده تان مشوق شما بودند یا اینکه مخالف بودند که خواننده شوید؟

نه مشوق نبودند، حتی پدرم به شدت مخالف بود که من خواننده شوم.

دلیل شان چه بود؟

پدر دندانپزشک هستند و به خاطر همین تاکید داشتند که من هم پزشک شوم. آن موقع هم موسیقی مثل الان به این شکل جا نیفتاده بود، سال ۷۱،۷۲ بود که من می خواستم خواننده شوم و آن زمان موسیقی پاپ وجود نداشت. به خاطر همین پدرم با خوانندگی ام مخالفت می کردند و می گفتند درس بخوان و دکتر شو.

شما آلبوم « خاطرات مبهم» را اخیراً وارد بازار کردید. استقبال مردم چطور بود؟

خوشبختانه آلبوم خوبی بود و مردم استقبال خیلی خوبی نشان دادند. وقتی در عرض پنج روز ۱۲۰ هزار نسخه از آلبوم به فروش رسید یعنی آلبوم « خاطرات مبهم» خیلی راضی کننده بود که مردم چنین از آن استقبال کردند.

خودتان هم پیش بینی کرده بودید که مردم این طوری از آلبوم استقبال کنند؟

بله، انتظارش را داشتم، چرا که با یک فرمت جدید کار را تهیه کردیم، طوری که سبک کاری ما متفاوت با سایر آْبوم ها بود. به طور مثال ارکستراسیون کلاسیک را در تراک های متفاوت در آن تهیه کردیم.

ترانه های این آلبوم بر چه اساس و معیاری انتخاب شدند؟

ما همیشه براساس خط مشی مان ترانه ها را انتخاب می کنیم، ما هم کار نوستالوژی داشتیم مثل گرامافون و نوار و هم کار عاشقانه متفاوت و هم کار اجتماعی مثل تهران تهران.

کلاً فضای سنگینی را در ترانه هایتان ایجاد کردید؟

بله، به خاطر همین مثل همیشه مخاطب خاص خودم را دارم، کسانی که این نوستالوژی ها را می پسندند و از عاشقانه های ساده خسته هستند.

پس خودتان هم قبول دارید طرفداران رضا یزدانی اصولاً آدم های خاص هستند؟

قبلاً این طرز تفکر را داشتم، اما الان وقتی از آلبوم « خاطرات مبهم» در عرض پنج روز ۱۲۰ هزار نسخه به فروش رسیده، یعنی طرفداران من آدم های خاص نیستند و مردم دیگر هم به صدایم علاقه دارند.

الان فضای موسیقی ایران را چطور می بینید؟

فضا فضای خوبی است و به نظرم بد نیست. مشکل خاصی نداریم، کنسرت ها که برگزار می شود و آلبوم ها هم بدون مشکل به بازار می آید، فقط این دانلود و کپی ترانه هاست که به موسیقی ما بسیاری ضربه می زند و بازار موسیقی مان را راکد می کند.

من فکر می کنم صدای تقلیدی برخی از خواننده ها هم روی موسیقی ما تاثیرگذار است…

این تقلید صداها یک زمان بود و الان خیلی کمرنگ تر شده، اما به هر حال من امیدوارم شاهد حرکتی نوین در موسیقی مان باشیم تا به پیشرفت برسیم.

شما یک صدای منحصر به فرد در موسیقی دارید و طبیعتاً هیچ وقت به دنبال تقلید صدا هم نبودید، درست است؟

خوشبختانه صدای من خدادادی است و این هم یکی از شانس های خوب من است و قطعاً با کپی کردن از صدای یک خواننده مخالف هستم چرا که این حرکت ها هیچ کمکی به موسیقی ما نمی کند.

از همکاری تان با بهرام رادان صحبت کنید. در آلبومو او کار مشترکی را خوانده اید؟

بهرام از دوستان صمیمی من است و پیشنهاد کرد در این ترک که به زبان انگلیسی هم بود با هم همکاری کنیم و فکر می کنم کار خوبی هم از آب درآمد. من و بهرام از سال ۸۳ به بعد با هم بودیم و این رفاقت حتماً ادامه خواهد داشت.

باز هم با یکدیگر می خوانید؟

قطعاً همین طور است. بزودی چند کار دیگر را به صورت مشترک با هم می خوانیم که البته هدف مان این است که ترانه هایی را بخوانیم که متفاوت و مردم پسند باشند.

شما به عنوان خواننده تجربه بازیگری را هم دارید. از حضورتان در فیلم « تهران تهران» بگویید.

تجربه خیلی خوبی بود. من پیش از این هم در فیلم های مسعود کیمیایی بودم و خواندم، اما این بار اول بود که هم بازی می کردم و هم می خواندم. تجربه خیلی خوبی بود. البته در فیلم « اینجا تاریک نیست» که الان اسمش « بوی گندم» شده هم بازی کردم و احتمالاً تا یک ماه دیگر این فیلم به اکران در می آید.

پس الان بیشتر متمایل به بازیگری هستید؟

از فیلمبرداری « بوی گندم» یک سال و نیم گذشته و این طور نیست که من الان بازی کرده باشم. در این فیلم پولاد کیمیایی، الناز شاکردوست و مصطفی زمانی به همراه من بازی کردند که فکر می کنم با استقبال خوب مردم همراه شود. من بیشترین تیتراژ سینمایی را خوانده ام و با آقایان فتحی، کیمیایی، مهرجویی، لطیفی و… سابقه همکاری دارم و قطعاً در آینده هم به همین روند ادامه می دهم.

کدام کارگردان مانده که دوست دارید با او همکاری داشته باشید، اما هنوز این اتفاق صورت نگرفته؟

اصغر فرهادی، دوست دارم با او در یکی از فیلم هایش همکاری داشته باشم.

صدای کدام خواننده را بیشتر می پسندید؟

من بیشتر موسیقی خارجی گوش می دهم، اما اگر از خواننده های ایرانی بخواهید یکی را نام ببرم زنده یاد فرهاد است چرا که صدای ایشان را بیشتر از بقیه دوست دارم.

هدف رضا یزدانی در موسیقی ما چیست؟

هر کسی یک نقطه و هدفی را برای خودش در نظر گرفته، من امیدوارم صدایم را بتوانم به فراتر از مرزها ببرم. جایی که در خارج از کشورم هم صدای مرا دوست داشته باشند و از آلبوم هایم استقبال کنند.

این هدف محقق می شود؟

انشاءالله که این اتفاق صورت می گیرد. زمانی می خواستم خواننده شوم و الان به هدفم رسیدم، اگر خدا بخواهد به هدف بعدی ام هم می رسم و به همین دلیل حتماً تلاشم را می کنم.

شما در چه خانواده ای بزرگ شدید؟

من در یک خانواده متوسط رو به بالا بزرگ شده ام. پدرم اگرچه دندانپزشک بودند، اما خودم علاقه ای به درس نداشتم و می توانم بگویم در تحصیل ضعیف بودم، چرا که موسیقی و فوتبال را خیلی دوست داشتم، بنابراین یا موزیک گوش می دادم و یا فوتبال بازی می کردم.

فوتبال تان هم خوب است؟

من همین الان هم دروازه بان پیشکسوتان استقلال و هنرمندان هستم و فوتبال بازی می کنم. اگر خواننده نمی شدم، حتماً فوتبالیست می شدم.

پس استقلالی هم هستید؟

من از بچگی طرفدار استقلال بودم و الان هم تمام بازی های این تیم را نگاه می کنم، اما برای هواداران پرسپولیس هم ارزش و احترام زیادی قائل هستم. همچنین به شدت طرفدار بارسلونا هستم.

اوقات فراغت شما در روز چطور سپری می شود؟

بیشتر به دنبال کار و موسیقی هستم. ساخت تیتراژ، کارهای سفارشی، آلبوم و…

جدا از خوانندگی، شغل دیگری هم دارید؟

من یک مجموعه رستوران در پاسداران دارم و هر از چندگاهی به آنجا سر می زنم.

چه نقطه ضعف اخلاقی دارید؟

گاهی خیلی عجول هستم، البته روی خودم کار کردم و بهتر شدم، اما همیشه از این عجول بودنم اذیت شده ام.

آخرین بار کی گریه کردید؟

همین امروز، یک ترانه از خودم را گوش کردم و گریه کردم.

پس خیلی احساساتی هستید؟

خواننده ها اصولاً احساساتی هستند که می خوانند من هم هستم، اما از منطق هم دور نیستم.

معروف بودن و شهرت را دوست دارید؟

هر که بگوید دوست ندارم دروغ است، اما این شهرت هم یک سری مزایا دارد، هم یک سری معایب. خیلی جاها به خاطر معروف بودن تحویلت می گیرند، اما عیبش این است که در زندگی شخصی ات هم وارد می شوند و یا نمی توانی مثل بقیه در خیابان راحت راه بروی.

روزهای زندگی شما چطور می گذرد؟

خوب است خدا را شکر. سعی می کنم خوشبین باشم و تلاش کنم تا به چیزهایی که می خواهم برسم.

وقتی عصبانی می شوید، چکار می کنید؟

گیتار می زنم.

حرف آخر؟

برای مردم خوب کشورم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.