پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- فتنه سال 88 از جهات مختلفی قابل بررسی است. یکی از مهمترین نکات مربوط به آن، چگونگی برخورد فعالان و رهبران جریان های سیاسی با حوادث جامعه است. فعالانی که باید در شرایط حساس و پیچیده، تصمیماتی سرنوشت ساز بگیرند و با حفظ آرامش و عقلانیت و تدبیر، به سلامت از گردنه های سختی عبور کنند. در فتنه سال 88 یکی از بزرگترین اشتباهات رهبران جریان اصلاحات مخصوصا نامزدهای شکست خورده در انتخابات این بود که اسیر احساسات و هیجاناتی شدند که عقلانیت را از آنها گرفت و دست به اقداماتی زدند که در نهایت جز خسران برای کشور و حتی خودشان چیزی در پی نداشت.

همان زمان بسیاری از دلسوزان نظام حتی برخی دوستان و نزدیکان و مشاوران سران فتنه، به صراحت آنها را به آرامش و تدبیر و عقلانیت دعوت کردند، به امید آنکه شاید به تدریج تغییری در رفتار و گفتار آنها صورت بگیرد، اما متاسفانه گوش سران فتنه به هیچ نصحیتی بدهکار نبود. جالب اینکه نصیحت آن دوستان و آشنایان هم خیلی زود سانسور می شد و یا در لابلای اخبار و شایعات مختلف آن روزها، چندان به چشم نمی آمد.

یکی از افرادی که در روزهای فتنه، قلم به دست گرفت و در مقاله ای مفصل و دلسوزانه، به تحلیل اشتباهات تاکتیکی میرحسین موسوی پرداخت و به او درباره انزوای آینده اش هشدار داد، دکتر علیرضا شجاعی زند، استاد دانشگاه تربیت مدرس و از اعضاء هیئت علمی موسسه دین و اقتصاد- از موسسات نزدیک به میرحسین موسوی- بود. وی از جمله افرادی بود که در انتخابات قبلی (از جمله سال 84) خواستار حضور میرحسین موسوی در انتخابات شده بود و در انتخابات سال 88 نیز از وی حمایت کرده بود؛ با این حال این گرایشات شخصی وی، باعث نشد که چشمانش را بر اشتباهات موسوی ببندد و واقعیت را نبیند.

دکتر شجاعی زند در مقاله خود به این مساله پرداخت که چرا یک رجل سیاسی با تمام سابقه و پختگی، دچار خطاهای تاکتیکی می شود و چرا در کوران پرشتاب حوادث و در فضای ملتهب، قدرت تشخیص و اراده بازگشت و اصلاح خطاها از او سلب می گردد و چگونه است که درک فاصله پدید آمده و رو به تزاید از نقطه آغاز و دور افتادن از اغراض و اهداف اولیه چنین دشوار و ناممکن می شود تا حدی که به بازنگری و تجدیدنظر اساسی در مواضع قبلی خود مجبور می شود؟

 اما موسوی که ظاهرا هیچ توجهی به این نصایح و مشورتها نداشت، با پافشاری بر همین اشتباهات تاکتیکی، به همان سرنوشتی دچار شد که دکتر شجاعی زند در پایان مقاله اش به آن اشاره کرده بود. انزوای موسوی! در ادامه به مهمترین خطاهای تاکتیکی موسوی و جریان معترض از نظر دکتر شجاعی زند اشاره می کنیم. لازم به ذکر است که این مقاله در دیماه سال 88 منتشر شده است. 

خطاهای تاکتیکی جریان معترض:

... یکی از تحلیل های بسیط مبتنی بر اطلاعات آشکار و سیر استقرایی حوادث، چنین ادعا دارد که هیچیک از طرف های اصلی و اولیه ماجرا، نقطه و موضعی که اکنون در آن قرار گرفته است را از پیش قصد و پیش بینی نکرده بود. اوضاع پدیده آمده بیش از هر چیز، نتیجه برهم انباشته و پیامد شاید ناخواسته مجموعه اشتباهاتی است که به تدریج و بی آن که به جد گرفته شوند و کنترل گردند، به مرحله تجدیدنظرهای اساسی و اتخاذ مواضع به کلی مغایر با آنچه در آغاز قصد بود و ادعا می شد، رسیده است. این سلسله خطاها را می توان از تصمیم ناگهانی مهندس موسوی برای ورود به انتخابات نهم ریاست جمهوری، آغاز کرد:

1- من می آیم:

مهندس که لاقل در سه دوره پیش از این، تقاضای جناح های مختلف را برای آمدن به صحنه انتخابات رد کرده بود، اولین گام اشتباه خویش را وقتی برداشت که اعلام کرد، می آیم؛ در حالی که شرایط برای پیروزی به دلیل فعالیت های مردمی رئیس جمهور وقت و از دست دادن امکان طرح شعارهای بالادست، چندان با او همراه نبود. مجموعه عوامل و شرایط اجتماعی ما نشان داده است که چرخش های مهم سیاسی معمولا در انتخابات پایان دوره دوم ریاست جمهوری ها رخ می دهد و این زمینه و ظرفیت در دوره های میانی به مراتب کمتر است.

2. اصلاح طلب اصول گرا:

اگر به آمد و شدهای منتهی به اعلان رسمی آمدن مهندس توجه شود، مشخص است که او اصرار داشت بدین شیوه خود را به عنوان یک چهره مستقل از جناحین، خصوصا اصلاح طلبان معرفی نماید و این می توانست برگ برنده او باشد و با اتکا به سابقه خود در دوره امام، توجهات هر چه بیشتری را از سوی منتقدین هر دو جناح به سوی خویش جلب کند؛ اما او مرتکب خطای دوم خویش گردید و آن نزدیک شدن و پیوند خوردن و بلکه مستحیل شدن در جریان اصلاحات بود.

3. ائتلاف نامنتظر:

اگرچه وجود گرایشات روشنفکرانه مهندس و داشتن حلقه دوستان قدیمی در بین اصلاح طلبان می توانست نزدیک شدن او را به جریان اصلاحات تا حدی توجیه کند، اما اعلان صریح و با افتخار نزدیکی به رئیس مجمع تشخیص مصلحت شاید از مهم ترین خطاهای تاکتیکی او بود و بخشی از محاسبات و انتظارات ناظران درباره جهت گیری های اقتصادی و فرهنگی او را برهم زد و دورنمای راهبردی حرکت او را زیر سؤال برد.

4-پیروزی به هر شکل:

یکی از آسیب های ذاتی و جدی دمکراسی و حکومت آرا، سایه انداختن مسئله جلب آراست بر اصول و اهداف کلان تر در فعالیت های سیاسی- اجتماعی. از خطاهای مهندس، میدان دادن به کسانی بود که تاکتیسین مبارزات انتخاباتی و جلب آرا بودند و همه چیز را در سایه آن می دیدند و در خدمت آن قرار می دادند. از همین نقطه بود که عقبه انقلابی، اصولگرایی و آرمانخواهی مهندس در سایه رنگ ها، به تدریج رنگ باخت. خطاهای بعدی را باید از تکمله های اجتناب ناپذیر شعار آمدن برای پیروزی دانست.

5- تبریک پیروزی:

مهندس که برای اصلاح مسیر اصلاح طلبان و بازگشت به اصول اصیل انقلاب و امام آمده بود و می توانست آن را به آرمانی مهم تر از پیروزی در این مرحله از انتخابات بدل کند و دنبال نماید، تحت تاثیر فضاسازی مهندسین مبارزات انتخاباتی و البته فضای متفاوت این دوره خاص در شهرهای بزرگ خصوصا تهران، تنها به پیروزی فکر می کرد و چنان از بابت آن مشعوف و مطمئن بود که هیچ مانع دیگری جز تقلب در انتخابات، آنهم در ابعاد بزرگ او را قانع نمی نمود. لذا در یک اقدام عجیب و بی نظیر در تاریخ انتخابات ایران و به نحو پیش دستانه، پیروزی خود را تبریک گفت.

6- ادامه انتخابات در کف خیابان:

معلوم نیست که تا چه حد کارگزاران نظام از متفاوت بودن فضای انتخاباتی این دوره و زمینه های اوج گرفتن اعتراضات و تبدیل شدن به شورش بلافاصله پس از اعلان نتایج، مطلع بوده و برای کنترل آن چاره اندیشی کرده بودند و تا چه حد طرف های رقیب را درباره این وضعیت توجیه نموده و برای پذیرش نتایج و نحوه مواجهه منطقی با آن آماده کرده بودند. با صرف نظر از عدم آمادگی و عدم درک درست کارگزاران انتخابات از شرایط و با اشاره به خطاهای تاکتیکی این سوی معادله، باید گفت تصمیمات و اظهارات و اقدامات مهندس و اطرافیان او در روزهای بلافاصله پس از انتخابات، نشان از عدم درک درست شرایط دارد و مصداق بارز سپردن خویش به کوران حوادثی است که در کف خیابان می گذرد و قرار است سرنوشت کار را رقم بزند.

7. فقط ابطال:

عجیب است از کسانی که خود سال ها در مسند بالاترین مسئولیت های سیاسی این نظام بوده اند و در عین حال نمی دانند که درخواست قاطع ابطال انتخابات، ضربه زدن به اولین قطعه دوبینویی است که قبول و حتی رد آن قادر است میلیون ها قطعه دیگر این چیدمان ظریف سیاسی را برهم بریزد و نظام را با دشواری های متعدد مواجه سازد.

از این نقطه به بعد است که سلسله خطاهای تاکتیکی، تأثیراتشان را بر تجدیدنظرهای استراتژیک نمایان می سازند و مهندس را از کسوت یک منتقد سیاسی و رقیب انتخاباتی مدافع و بلکه مشفق انقلاب و نظام خارج می کند و به یک اپوزیسیون افسار گیسخته و روز به روز رادیکال تر بدل می سازد.

این سلسله را می توان با تأمل در فحوا و لحن بیانیه های معروف مهندس یافت و مجموعه تحولات راهبردی پدید آمده در خط مشی او را آشکارا نشان داد. مصادیق این تجدیدنظرهای استراتژیک، گاهی از جنس سکوت غیرقابل توجیه و البته معنادار در قبال اعلام حمایت های خارجی و ضدانقلاب رسمی است و گاه از نوع صحه گذاری بر تاکتیک های سوخته انقلابات مخملی و گاهی هم شبیه سازی کاریکاتوریک شیوه های اصیل و بدیع انقلاب 57

ادامه این روند نه قادر است مهندس را به سطح یک طرف جدی در معادلات سیاسی آینده و جلودار جناحی قدرتمند در جناح بندی درونی نظام بدل کند و نه به او امکان و توانی بیش از انواع معاندین خارجی و داخلی انقلاب و نظام عطا می کند و نه می تواند منشأ تحولات مهمی در ساحت داخلی کشور گردد. برای این حرکت، هیچ دستاوردی جز به انفعال کشاندن جمع کثیری از نخبگان که سرمایه عمومی این کشور هستند و تیره و تار کردن فضای نقد سازنده و مشفقانه که بسی بدان نیاز داریم و تخریب روند ضروری و دائمی اصلاح و تغییر و البته زبان باز کردن دشمنان دیرین، نمی توان پیش بینی کرد و برای مهندس هم در بهترین حالت، سرنوشتی جز بازگشت مجدد به دوران انزوا و قهری طولانی تر در پی ندارد.