به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، سعادت و راه رسیدن به آن، گم‌شده و مهم‌ترین هدف هر انسان در عالم است. خیلی‌ها ادعا کردند فرمول رسیدن به سعادت را در دست دارند، اما تاریخ ثابت کرده سعادت حقیقی در گرو عمل به قرآن و توصیه اهل بیت علیهم‌السلام است. آنچه در ادامه می‌خوانید بعضی از راه‌های رسیدن به این هدف مهم از کلام رهبر معظم انقلاب است.

برای بهره‌مند شدن از سعادتِ همه‌جانبه و کامل آدمی به چه چیزهایی محتاج است؟ انسان برای اینکه سعادتمند باشد چه چیزهایی احتیاج دارد؟ آن چیزهایی که انسان احتیاج دارد تا به‌طور کامل و همه‌جانبه سعادتمند باشد، تماماً به مومن و بر ایمان نوید داده شده. آنچه که ما اینجا نوشتیم به عنوان شرایط سعادتمند شدن، برای یک مادی‌گرا هم همین‌ها شرایط سعادتمند شدن است. حالا دانه‌دانه می‌خوانیم ببینیم که آیا یک مادی اگر چنانچه اینها را داشته باشد احساس خوشبختی می‌کند یا نه؟ و بعد که معلوم شد اینها شرایط سعادتمند شدن است آن وقت برمی‌گردیم به قرآن، به سخن دل‌نواز قرآن گوش فرا می‌دهیم می بینیم تمام این ها را به مؤمن وعده داده، به مومن نوید داده؛ وعده دروغ نمی‌دهد خدا؛ که البته این قسمتش مربوط به طرز تفکر خاص مذهبی ماست که معتقد به خدا هستیم.

۱ ـ از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود

به چه چیزهایی محتاج است انسان؟ یک محتاج است به اینکه هدف و سر منزل سعادت را بشناسد. بداند به کجا می‌خواهد برسد، بداند برای چه هدفی می‌خواهد تلاش بکند، نقطه اتمام و پایان راه را از آغاز ببیند و راه آن را بداند. علاوه بر این که هدف را می‌داند و می‌شناسد و می‌فهمد؛ بداند که به سوی این هدف از کدام راه باید رفت تا رسید و زودتر رسید و تحقیقاً رسید. آیا شناخت هدف، شناخت پایان، شناخت سرمنزل و شناخت راهی که به سرمنزل منتهی می شود، عنصر اولی و اصلی سعادت انسان نیست؟ در اینجا فرقی بین الهی و مادی نیست، مادی هم این را می پذیرد قبول می کند احساس می کند.

۲ ـ‌ حجاب اندر حجاب‌ها مانع است

دو، و اینکه پرده‌های جهل و غرور و پندار و هر آن چیزی که گوهر بینش و خِرد او را در حجابی ظلمانی می‌پیچد و نیروی دیدن و فهمیدن را از او می‌گیرد، زائل گردد. خیلی چیزها نمی‌گذارد که انسان بفهمد. غرور انسان نمی‌گذارد انسان بفهمد، جهالت ها نمی‌گذارند انسان ببیند و بفهمد، پندارها و خرافات نمی‌گذارند یک انسان یا یک ملت حقیقت را درک کند و بفهمد، نظام‌های جائرانه نمی‌گذارند، که انسان‌ها بفهمند و بدانند حجاب‌ها و مانع‌های گوناگون از درون و از برون مانع می‌شوند از اینکه انسان گوهر عقل و خرد خداداد را به کار بیندازد و بداند و بفهمد، او را در ظلمت نگه می‌دارند، انسان را در زندانی از تاریکی ها می‌نشانند او را از نورِ فروغ درک و فهم صحیح دور نگه‌می‌دارند. یکی از ارکان خوشبختی انسان و از عناصر سعادت انسان این است که از این ظلمت‌ها، از هر آنچه برای او ظلمت می‌آفریند نجات پیدا کند و به نور و فروغ حقیقت راه پیدا کند.

۳ ـ نه؛ به وساوس درونی

سه، و اینکه در راه طولانی‌اش به سوی سعادت، در این راهی که دارد طی می‌کند به طرف آن سرمنزل و پایان راه، از دغدغه‌ها و وسوسه‌های درونی که توان‌فرساتر از عامل‌های بازدارنده برونی است، برَهد. یک وقت جلوی شما را می‌گیرند، می‌گویند آقا، ما نمی‌گذاریم از اینجا عبور کنید. تجربه نشان داده، تاریخ صریحاً به ما گفته که وقتی جلوی راه کسی، راهرویی را بگیرند، در پیمودن این راه حریص‌تر می‌شود، شوقش بیشتر می‌گردد، آتش اشتیاقش شعله‌ورتر می‌شود. اگر بگویند نمی‌گذاریم بروی، بیشتر انسان فشار می‌آورد تا برود. این عامل بازدارنده برونی است. یک وقت هست که از درون انسان را می‌پوسانند. در او تردید ایجاد می‌کنند، توان رفتن، اراده رفتن، تصمیم حرکت، امکان تلاش را از انسان می‌گیرند، این بدتر است. چرا می‌روی؟ چه فایده‌ای دارد؟ شاید نرسیدی، شلید در راه دزدی رسید، شاید گرگی آمد.

این دغدغه‌ برای غالب راهروها در طول تاریخ بوده. چقدر به موسی التماس می‌کردند که می‌ترسیم خلاف گفته باشی، خلاف به تو وعده داده باشد. در قرآن می‌گوید که فشار و فقر، آن‌قدر زیاد وجود داشت که حتی خواص متزلزل می‌شدند که«مَتَىٰ نَصْرُ اللَّه» پس کِی؟ پس کو؟ چه شد؟ انسان اگر بخواهد سعادتمند باشد و به سرمنزل و پایانِ راه سعادت برسد، یک شرطش هم این است که از این دغدغه، از این اضطراب، از این ناایمنی روحی، از این عدم آراش و نداشتن اطمینان برهد، بتواند بر این دغدغه و اضطراب و وسوسه درونی غالب بیاید. این هم یکی ار چیزهایی است که انسان را به سعادت می‌رساند؛ ابنکه در راه طولانی‌اش به سوی سعادت، از دغدغه‌ها، وسوسه‌ها و وسوسه‌های درونی که توان‌فرساتر از عامل‌ةای بازدارنده برونی‌ست برهد.

منبع: کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»