به گزارش گروه دیگر vسانه‌های خبرگزاری فارس، نشریه «نشنال اینترست» آمریکا در گزارشی به قلم «پل پیلار» به بررسی علل افزایش لفاظی‌های مقامات آمریکایی و صهیونیست در خصوص حمله به ایران پرداخته است. از نظر این تحلیلگر آمریکایی، همزمان با افزایش احتمال ازسرگیری گفتگوهای هسته‌ای، تکرار ادعاهای بی‌اساس طیف جنگ‌طلب و مخالف برجام در آمریکا افزایش یافته است.

شایان ذکر است که انتشار این گزارش با هدف آشنایی با دیدگاه‌های مختلف موجود در ایالات متحده در خصوص برجام انجام شده است.

بخش اول این تحلیل بدین شرح است:

به نظر می‌رسد تهدید به حمله به ایران دوباره رواج یافته است؛ شاید علتش این باشد که قرار است مذاکرات برای بازگرداندن پایبندی به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) -توافق چندجانبه محدودکننده برنامه هسته‌ای ایران- در ماه جاری از سر گرفته شود. یا شاید آنهایی که معمولا طرفدار رویارویی و مخالف دیپلماسی با ایران هستند، به یکباره تصمیم گرفتند مواضع معمول خود را بیان کنند. هر دلیل که داشته باشد، اخیرا صدای بیرون کشیدن شمشیرها علیه ایران از نقاط مختلف شنیده می‌شود؛ از جمله  دنیس راس و مایکل سینگ از موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، بلز میستال و جاناتان روهه از بنیاد یهودی امور امنیت ملی.

شمشیربازان بعضی چیزها را درست فهمیده‌اند؛ برای مثال، نویسندگان بنیاد یهودی امور امنیت ملی در توصیف شتاب فعالیت‌های هسته‌ای ایران در چند سال گذشته به‌عنوان یک ابزار چانه‌زنی که قصد دارد ایالات متحده را به مذاکره جدی ترغیب کند، درست می‌گویند. اساسا این همان روشی است که ایرانی‌ها در زمانی که برجام برای اولین بار در حال مذاکره بود، از آن استفاده کردند. با این حال، خط لفاظی نویسندگان بنیاد یهودی امور امنیت ملی مبهم و متناقض است؛ آنها از یک طرف تلاش می‌کنند -از طریق این استدلال که ایالات متحده نیازی به دادن هیچ امتیازی به این زودی‌ها بر سر میز مذاکره ندارد- پیشرفت‌های اخیر هسته‌ای ایران را کم‌اهمیت جلوه دهند و در عین حال، ادعا می‌کند که همان برنامه هسته‌ای [ایران] آنقدر ناخوشایند است که تهدید به جنگ را تضمین می‌کند.

از سوی دیگر، راس موافق نیست که آنچه ایران در طول دو سال گذشته در برنامه هسته‌ای انجام داده تنها یک ترفند چانه زنی باشد و معتقد است که تهران ممکن است عمدا به دنبال «قابلیت سلاح هسته‌ای» باشد؛ همان حرف‌هایی که در زمان مذاکرات اولیه برجام از سوی همان افراد شنیده می‌شد. اما نه راس و نه هیچ شخص دیگری هرگز توضیح نداد که چگونه این استدلال با تصمیم راهبردی ایران برای ورود به برجام مطابقت دارد. از بین بردن ۹۷ درصد اورانیوم غنی شده ایران، پر کردن راکتورهای هسته‌ای با سیمان و انجام تمام اقدامات محدودکننده دیگری که ایران تحت برجام اتخاذ کرد و برنامه خود را به روی نظارت‌های بین المللی بسیار شدید باز کرد؛ به زبان ساده، این روشی عجیب برای تلاش برای رسیدن به آستانه‌ای است که بتوان از آن به سرعت سلاح هسته‌ای ساخت. اکنون راس می‌گوید که اخیرا ایران به دنبال دستیابی به توانایی سلاح هسته‌ای است؛ در این صورت باید دولت ترامپ را به خاطر حماقت در کنار گذاشتن برجام سرزنش کنید، نه برخی از طرح‌های بلندمدت و اعلام نشده ایران را.

راس اذعان می‌کند که ایالات متحده در دوران ترامپ چقدر از دیگر طرف‌های برجام منزوی شد، اما روشی عجیب برای غلبه بر انزوا دارد. او به درستی اشاره می‌کند که روسیه، چین و اروپایی‌ها خواهان یک درگیری نظامی جدید در خاورمیانه نیستند. با این حال، او معتقد است که فرمول او برای منزوی کردن و تهدید ایران راهی برای کاهش نگرانی‌های آنهاست؛ زیرا آنطور که او می‌گوید، چنین تهدیدهایی برای مهار برنامه هسته‌ای ایران مورد نیاز است، که اگر مهار نشود، «منجر به ایجاد» درگیری مسلحانه بزرگ جدید می‌شود. تحلیل دیدگاه روسیه، چین و اروپا نشان می‌دهد که تهدید به حمله مسلحانه به این دولت‌ها نسبت به خطرات جنگ جدید در منطقه اطمینان خاطر نمی‌دهد، بلکه آنها را بیشتر نگران می‌کند.

بن بست کنونی

آنچه در تمام استدلال‌های شمشیربازان به چشم نمی‌خورد، این واقعیت اصلی است که برجام پس از امضا کارش را به خوب انجام می‌داد؛ راه‌ها را برای دستیابی به سلاح هسته‌ای احتمالی ایران بسته بود و ایران تا یک سال پس از آن که دولت ترامپ به طور کامل از تعهدات ایالات متحده تحت آن توافق خارج شود، به تمام محدودیت‌های خود پایبند بود. ایرانی‌ها به دلیل خروج آمریکا از برجام تصمیم گرفتند طور دیگری عمل کنند نه به خاطر تغییر بازی و اینطور شد که بن بست فعلی به وجود آمد.

از زمان آغاز مذاکرات وین برای بازگرداندن پایبندی به برجام، هیچ یک از نویسندگان مذکور به توصیف دقیق ماهیت بن بست ایجاد شده نپرداخته‌اند. سینگ حدس می‌زند که ایرانی‌ها ممکن است «به تمایل دولت بایدن برای اجرای تحریم‌ها در غیاب توافق شک کنند» و تلاش می‌کنند تا از روابط گسترده با چین برای پیشرفت در جهانی بدون برجام استفاده کنند. راس درباره تلاش ایرانی‌ها برای کاهش تحریم‌ها «بیشتر از آنچه حقشان است» در حالی که تحت محدودیت‌های هسته‌ای کمتری قرار دارند، می‌نویسد.

در واقع، دولت حسن روحانی که تا آگوست سال جاری بر سر کار بود، به صراحت اعلام کرد که ایران بازگشت کامل و ساده به برجام را همانطور که در ابتدا مذاکره شده بود، می‌پذیرد. این موضع ایران با تداوم رعایت محدودیت‌های برجام توسط تهران برای یک سال کامل پس از خروج ایالات متحده نادیده گرفته شد. عدم بازگشت به تعهدات در سال جاری را می‌توان بیشتر به اهمال کاری دولت بایدن و ارائه خواسته‌های جدید نسبت داد نه اینکه تمایل ایران برای بازی جدید.

ایران تقاضاهای جدید خود را محدود کرده و صرفا بر گرفتن تضمین‌هایی مبنی بر دریافت تمام تسهیلات اقتصادی که طبق توافق اولیه مشخص شده بود، تمرکز کرده است. سمت اجرایی برجام بسیار یک طرفه و علیه ایران است. این معاهده بازگرداندن تحریم‌ها را به صورت نیمه خودکار در صورت هرگونه نقض ایران پیش‌بینی می‌کند، اما هیچ پیش‌بینی در آن مبنی بر اینکه در صورت نقض‌ ایالات متحده یا سایر طرف‌ها چه باید کرد، وجود ندارد. درخواست ایران برای «ضمانت» در برابر هرگونه خروج احتمالی ایالات متحده در آینده فراتر از توانایی هر رئیس جمهور آمریکا است، اما دولت بایدن با امتناع از ارائه تضمین پایبندی حتی در دوران تصدی خود کمکی به این مسائل نکرده است.

همچنین پیشنهاد راس مبنی بر کاهش بخشی از تحریم‌هایی که قرار بود توسط برجام در ازای بازگشت کامل ایران به محدودیت‌های غنی‌سازی اورانیوم و سایر محدودیت‌ها برداشته شود، به شک و تردید ایرانیان در مورد قابل اعتماد بودن ایالات متحده کمکی نمی‌کند. تهران تقریبا هرگونه فرمولی را که منجر به فروش یک کالا برای دومین بار شود را رد می‌کند؛ کاری که کره شمالی انجام داد . بار دوم قیمت بالاتر رفته بود.