به گزارش پارس ، تسنیم به نقل از بنیاد شورای امنیت آمریکایی نوشت، جان بولتون سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل معتقد است که رئیس جمهور روحانی با در پیش گرفتن خط مشی پیشین خود به عنوان مذاکره کننده هسته ای ایران در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵، اکنون توانسته اوباما و غرب را به بازی گرفته و برنامه هسته ای ایران را به خوبی پیش ببرد.

روز دوشنبه روز پایانی بدترین ماه از ریاست جمهوری اوباما بود. بن بست دیپلماتیک و سیاسی سوریه به اندازه کافی بود بود، اما هفته گذشته رئیس جمهور اوباما در سازمان ملل مبارزه ای را برای « پیشرفت» در مورد ایران آغاز کرد که به زودی بر همگان مشخص خواهد شد که بیش از هر چیز دیگری برای منافع آمریکا خطرناک است. همانطور که ولادمیر پوتین او را در مورد سوریه بازی داد، اوباما در ابتدا توسط رئیس جمهور حسن روحانی به بازی گرفته شد به رغم تلاش های بسیار کاخ سفید برای دست در دست شدن این دو.

در روز جمعه پس از مکالمه تلفنی کوتاه اوباما روحانی، اوباما گفت که « رفع کامل تنش ها» میان دو کشور ممکن است. این به علاوه نشست پنجشنبه وزرای خارجه، با حضور جان کری و محمد جواد ظریف، بود.

خط مشی اوباما به تدریج در حال جا افتادن در مبارزه روابط عمومی است که رئیس جمهور روحانی، مرد جدید پیشگام ایران، به راه انداخته است. در این مبارزه تنها نماینده یهودی پارلمانی ایران (که به شدت ضد اسرائیلی است) به نمایش گذاشته می شود، طرح گفتگو با غرب مطرح می گردد و مقاله ای هم برای تسلی بخشی در واشنگتن پست به چاپ می رساند.

جدا کردن پارپاگاندا، تبلیغات منفی و ضد اطلاعات از اهداف واقعی ایران، امری حیاتی است. متأسفانه، بسیاری اکنون بر این باورند که انتخاب آقای روحانی امری مهم و تأثیر گذار و نه تغییر جهت نمایشی سیاست گذاری های ایران است. روحانی به جای آنکه برنامه هسته ای ایران را به طور جدی مطرح و تعقیب کند و اسرائیل را تهدید نماید، چهره ای مصالحه جویانه به خود گرفته، با دقت بسیار از اولین هفته های کاری خود بهره می برد تا بتواند خاطر غربی ها را از فرد پیشین خود، محمود احمدی نژاد پاک سازی کند.

رئیس جمهور روحانی می داند که مخاطبین غربی او چه می خواهند بشنوند. وی به عنوان سخنگوی هسته ای ایران در سال های ۰۵-۲۰۰۳، همین خط مشی را در پیش گرفت و از این سیاست خود پاسخ گرفت. با مطرح کردن آنچه که به نظر امتیاز می رسید، ایران زمان باارزشی و مشروعیت لازم را برای خود خرید و توانست بر مشلات علمی و تکنیکی در برنامه تسلیحات هسته ای خود غلبه کرد، به ویژه در تأسیاست تبدیل اورانیوم اصفهان.

در مقالات و سخن رانی های مختلف روحانی موفقیت های خود را طرح و عرضه می کند. در سال ۲۰۰۶ غرب را شماتت کرد و گفت که « با ایجاد یک محیط آرام، ما قادر می بودیم تا کار را در اصفهان به اتمام برسانیم. » چنین تهمت های آشکاری به اندازه کافی ناراحتی آمریکا یا اروپا را برنیانگیخت تا از اینکه دوباره مورد استهزا قرار گیرند جلوگیری کنند. « میانه روهای» ایرانی اکنون نقطه ضعف اوباما در جبهه غربی مخالف برنامه هسته ای ایران را هدف قرار داده و با روش و شیوه خاصی از آن بهره برداری می کنند.

در مقابل، اوباما در حالی وارد مذاکرات شده است که ناکامی های او در سوریه به شدت موضع او را تحت تأثیر قرار داده است. با این حال همراهی و همدلی رسانه ها با وی باعث شده است که اوباما درک نکند تا چقدر زخم و آسیب خورده است. او با اطمینان بسیار بر این باور است که در موضعی قرار گرفته است به رغم ناکامی های بسیار در عرصه سیاست خارجی، باز هم می تواند با رهبران ایرانی معامله کند.

در طول یک سال گذشته اوباما در هدف اعلانی خود مبنی بر حذف حکومت اسد از سوریه، ناکام مانده است؛ نتوانست به اسد ثابت کند که « خط قرمز» او در مورد استفاده از تسلیحات شیمیایی جدی است؛ نتوانست مجازات متناسب را در هنگام عبور از آن خط قرمز اعمال کند؛ نتوانست به جز عده معدودی را در دو مجلس کنگره برای حمایت از موضع خود بسیج کند؛ و نتوانست توافقنامه هایی با بازیگرانی همچون سوریه و روسیه منعقد کند، لذا مسئله تسلیحات هسته ای به جای آنکه حل شود، ادامه یافت و به طول انجامید.

اوباما بر این باور است که واشنگتن فقط باید از موشع قدرت مذاکره کند. حتی اگر این چشم انداز وجود داشته باشد که می توان ایران را راضی به خروج از برنامه تسلیحاتی هسته ای کرد، که چنین نخواهد بود، کاخ سفید در حال حاضر رویکرد نادرستی را برای آغاز مذاکرات انتخاب کرده است. با در نظر گرفتن عدم تمایل آشکار رئیس جمهور از به کار گرفتن توان نظامی برای اعمال کردن خط قرمز سوریه سوای از واکنش نشان دادن به حادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۲ بنغازی و اندک بودن حمایت سیاسی در داخل، رهبران ایران می دانند که شعار « همه گزینه ها روی میز است» رئیس جمهور اوباما در مورد برنامه هسته ای ایشان، هیچ بار عملی را به دنبال ندارد.

بدون شک ایران خواهان برداشته شدن تحریم های بین المللی است، که به شدت به اوضاع اقتصادی ایران لطمه زده اند. اما هیچ مدرکی در دست نیست که نشان دهد این تحریم ها برنامه های هسته ای یا موشکی ایران را فلج کرده اند. در عوض، تهران حمایت های مالی و نظامی خود از اسد و حزب الله در سوریه را افزایش داده است.

استراتژی روحانی کاملاً مشخص است: فروکاستن از جو روانی موجود در مورد برنامه هسته ای؛ دادن امتیازات موقت و تشریفاتی، از جمله اجازه دادن به بازرسان سازمان بین المللی انرژی اتمی برای بازرسی از سایت های هسته ای که پیش از این نیز اعلان موجودیت شده بودند؛ و جلب رضایت غربی ها در مورد غنی سازی اورانیوم « برای راکتور های» هسته ای. به محض آنکه چنین هدفی محقق شود، راه رسیدن ایران به تسلیحات هسته ای آشکار خواهد شد و در چشم انداز نه چندان دور تهران قرار خواهد گرفت.

ایران در مقابل خواهان آن خواهد بود که تحریم های بین المللی برداشته شوند، که در ابتدا روی کاهش محدود تحریم ها متمرکز خواهند شد تا « حسن نیت» خود را نشان دهند. اوباما و اروپا پیش از این تمایل خود برای همکاری و همراهی را نشان داده اند. دیپلمات های غربی تأکید خواهند کرد که این امتیاز ها صرفاً برای رعایت « ترتیب» است و اینکه ایشان انتظار امتیازات جدی تری از سوی ایران دارند. ایشان مدت زیادی را منتظر خواهند ماد. روحانی به طور کامل درک می کند که به محض آنکه فرایند لغو تحریم های آغاز شود، بازگرداندن این تحریم ها دشوار، و حتی غیر ممکن خواهد بود، چرا که انگیزش کافی و عمده ای برای چنین کاری وجود ندارد.

روحانی هیچ امتیازی به غرب نخواهد داد بلکه همچنان به موضع کنونی خود ادامه می دهد و غرب را درگیر مذاکراتی طولانی مدت خواهد کرد. همزمان، برنامه تسلیحاتی هسته ای و موشکی ایران بدون هیچ محدودیتی به کار خود ادامه خواهد داد و به اماکن و سایت های نامشخص و نامعلومی منتقل خواهد شد. این همان برنامه ای است که وی در سال های ۰۵-۲۰۰۳ اجرا کرد.

مذاکرات طولانی مدت اوباما را قادر خواهد ساخت تا مدعی شود که « فرایند دیپلماتیک» در جریان است تا تهدید هسته ای ایران را برطرف سازد. هیچ عبارتی از این عبارت در وزارت امور خارجه مطلوب تر و محبوب تر نیست. اوباما در نتیجه از این فرایند در قبال اسرائیل استفاده خواهد کرد تا از اقدام نظامی پیشدستانه علیه برنامه هسته ای ایران جلوگیری کند.

در اینجاست که هملت هم می فهمد « کسی که می خندد، میخندد، و در پس آن لبخند ممکن است شری نهفته باشد. » شاید روزی رئیس جمهور اوباما نیز این مسئله را درک کرد.