به گزارش پارس نیوز، 

راوی خاطراتی که درپی می آید، در دوران نوجوانی در دبیرستان و حوزه علمیه، از شاگردان شهید آیت‌الله دکتر بهشتی و پس از پیروزی انقلاب از همکاران ایشان بوده است. همین امر خاطرات وی را از آن بزرگ جذاب می‌کند و وثاقتی دو چندان می بخشد. با سپاس از جناب دکتر علی جنتی که ساعتی با ما به گفت‌وگو نشستند.

*به عنوان سوال آغازین، لطفا بفرمایید که از چه دوره ای و چگونه با شهیدآیت الله دکتر بهشتی آشنا شدید؟

 من چون در یک خانواده روحانی بزرگ شده‌ام، طبعاً پدرم با بسیاری از روحانیون ارتباط داشتند و من هم از این طریق با آنها آشنا می‌شدم. اما خودم در سال اول دبیرستان به دبیرستان دین و دانش ــ‌که ایشان بنیانگذار و مدیر آن بودند ــ رفتم.

* کدام یک از ویژگی‌های شهید آیت‌الله بهشتی در ذهن شما برجسته هستند؟

شهید بهشتی شخصیتی چندبعدی داشتند و صاحب قریحه، هوش، حافظه و استعدادی سرشار بودند. ایشان علاوه بر تحصیلات فقهی و حوزوی سطح بالا، تحصیلات دانشگاهی هم داشتند، علوم روز را می‌شناختند، از نیازهای روز کشور و جهان آگاه بودند، فلسفه می‌دانستند و فوق‌العاده مدیر و مدبر بودند.

به دلیل همین توانایی‌های بالا بود که برنامه‌ریز فوق‌العاده‌ای بودند و آینده را دقیقاً پیش‌بینی می‌کردند. ایشان انصافاً انسان ممتازی بودند. من خودم بارها از شهید قدوسی شنیده بودم که: از شهید بهشتی سوال می‌کردند ضرورت خواندن بعضی از دروس توسط طلاب چیست؟ و شهید بهشتی جواب می‌دادند: اگر فردا اداره کشور به دست ما افتاد، باید در همه زمینه‌ها حرفی برای گفتن داشته باشیم. شهید قدوسی همیشه می‌گفتند: ما به رحانیونی چون آقای مطهری و آقای بهشتی نیاز داریم که بتوانند به پرسشهای مطرح شده درجامعه، پاسخهای دقیق علمی بدهند. شهید بهشتی انصافاً یک استراتژیست تمام عیار بودند که سالها و حتی قرنهای آینده را هم می‌دیدند.

* نحوه مدیریت ایشان چطور بود و چه ویژگیهایی داشت؟

وقتی آقای بهشتی دبیرستان دین و دانش را راه‌اندازی کردند، موضوع خیلی تازه بود. تا به حال نشده بود که یک روحانی در قم، دبیرستان راه بیندازد و خودش هم در آنجا مدیریت کند. البته روحانیون دیگری چون شهید مفتح هم در این دبیرستان با ایشان همکاری می‌کردند. شهید بهشتی بسیار روی این موضوع که طلبه با علوم روز آشنا باشد و حداقل زبان عربی و انگلیسی را دقیق بداند و بتواند بنویسد و بخواند و صحبت کند، تاکید داشتند.

* بعد از گرفتن دیپلم در کجا ادامه تحصیل دادید؟

من در سال 43 و پس از اتمام سال سوم، از دبیرستان دین و دانش بیرون آمدم و به مدرسه حقانی (منتظریه) رفتم. پایه‌گذار مدرسه حقانی هم، شهید بهشتی بودند که می‌گفتند: حوزه علمیه قم مشکلات زیادی دارد و در این باره با فضلای آن روز حوزه بحث‌های مفصلی هم داشتند، اما وقتی به نتیجه نرسیدند، تصمیم گرفتند خودشان مدرسه حقانی را تاسیس کنند.

* ایشان چه اشکالاتی به سیستم حوزه می‌گرفتند؟

بعضی‌ها برای فرار از نظام وظیفه به حوزه می‌آمدند و هیچ انگیزه‌ای برای درس خواندن و تبلیغ اسلام نداشتند. جالب اینجاست که بعضیها حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند! بعضیها هم درسخوان و فاضل بودند، اما نیازهای روز اسلام را درک نمی‌کردند. بعضیها حتی یک مقاله هم نمی‌توانستند بنویسند و چهار کلمه حرف را نمی‌توانستند درست بزنند! اکثراً با علوم روز آشنا نبودند. ریاضیات نمی‌دانستند. فلسفه که کلاً در حوزه مهجور بود. شهید بهشتی خیلی سعی کردند فضلای حوزه را ترغیب کنند که به علوم روز هم بپردازند، ولی خیلی نتیجه نگرفتند و در نتیجه، همانطور که عرض کردم، تصمیم گرفتند خودشان مدرسه‌ای راه‌اندازی کنند که دانش‌آموزان در آن در کنار دروس حوزوی، علوم روز را هم بخوانند. ایشان معتقد بودند باید کسانی را در مدرسه حقانی پذیرفت که حداقل دیپلم داشته باشند.

نکته مهم دیگر این بود که در حوزه‌های علمیه از طلبه‌ها امتحان گرفته نمی‌شد، طلبه می‌آمد و در محضر اساتید می‌نشست و به تدریج درس می‌خواند و وقتی تشخیص می‌داد که می‌تواند به مرتبه بالاتر برود، می‌رفت. یعنی افراد درست ارزیابی نمی‌شدند. اگر کسی انگیزه شخصی داشت، درست درس می‌خواند، ولی اگر نداشت، معیار و محکی برای میزان معلومات او وجود نداشت. شهید بهشتی مقرر کردند که در مدرسه حقانی دوبار در سال امتحان گرفته شود. بعدها برای بعضی از درسها امتحانات هفتگی می‌گرفتند. ایشان ابتدا یک برنامه 16 ساله برای مدرسه حقانی درنظر گرفتند و بعداً آن را به 17 ساله تبدیل کردند.

* البته با وقوع انقلاب، کسی نتوانست دوره 17 ساله مدرسه حقانی را تمام کند.این‌طور نیست؟

اکثر کسانی که در آن سالها در آنجا درس می‌خواندند، بعدها جذب مناصب نظام شدند. من نمی‌دانم که آیا کسی توانست دوره 17 سال را تمام کند یا نه، ولی قرار بود که هر کسی که این دوره 17 ساله را می‌گذراند، مجتهد بشود.به هرحال شهید بهشتی به علم‌آموزی طلاب بسیار اهمیت می‌دادند. ایشان در دبیرستان دین و  دانش، خودشان انگلیسی درس می‌دادند. در مدرسه حقانی هم استاد مکالمه عرب زبان آورده بودند تا طلاب غیر از خواندن و نوشتن، بتوانند عربی حرف بزنند. ایشان معتقد بودند که فقط خواندن و نوشتن کافی نیست و طلبه باید قادر باشد حداقل به زبانهای عربی و انگلیسی، معارف اسلامی را بیان کند. متاسفانه حتی امروز هم این نقص در حوزه وجود دارد که بسیاری از اساتید می‌توانند عربی بخوانند، اما قادر نیستند حرف بزنند.

* از چه زمانی شهید آیت‌الله قدوسی مدیریت مدرسه حقانی را به عهده گرفتند؟

از سال 1344 که شهید بهشتی از ایشان دعوت کردند. مدیریت ایشان هم منحصر به فرد بود. اساتیدی هم که در مدرسه حقانی تدریس می‌کردند، اساتید سطح بالای حوزه بودند و با آنکه در حوزه حاضر نبودند در سطوح پایین درس بدهند، اما در مدرسه حقانی تدریس در هر سطحی را می‌پذیرفتند.

* چه کسانی در مورد تغییراتی که باید در حوزه‌های علمیه ایجاد شود با شهید بهشتی همفکر بودند؟

آقایان: جوادی آملی، ابراهیم امینی، نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی، احمد جنتی، برادران مجتهد شبستری، محمدعلی گرامی، ابوالحسن مصلحی فرزند مرحوم اراکی، سید حسن طاهری خرم‌آبادی و... خیلی‌ها بودند.

*آیا با شهید بهشتی در این زمینه مخالفت هم شد؟

بله، ولی چون افراد شناخته شده‌ای با ایشان همفکر بودند و همراهی می‌کردند، خیلی نتوانستند این شیوه تفکر را بکوبند. مخالفین ایراد می‌گرفتند که چرا طلبه‌های مدرسه حقانی روزنامه می‌خوانند، به رادیو گوش می‌دهند و وارد بحث‌ها و حرکت‌های سیاسی می‌شوند. اما مدتی که گذشت، بعضی از مدارس علمیه، شیوه مدرسه حقانی را دنبال کردند. از جمله مدرسه مرحوم آیت‌الله گلپایگانی که افرادی چون آقایان: حسن روحانی، محمدی گلپایگانی، سید رضا اکرمی و.... در آنجا درس می‌خواندند.

*  با وجود نقش بسیار برجسته شهید بهشتی در نهضت چه شد که ساواک هیچ‌وقت ایشان را دستگیر نکرد؟

ایشان همیشه بر اساس برنامه دقیق کار می‌کردند و به قول معروف، بی‌گدار به آب نمی‌زدند. به همین دلیل ساواک نتوانست برای دستگیری ایشان سوژه پیدا کند. با اینکه ایشان از قم به تهران تبعید شدند و با همه مبارزین هم ارتباط داشتند ــ که اکثرشان هم با ایشان مشورت می‌کردند و ایده می‌گرفتند ــ ولی در عین حال عملکرد ایشان طوری بود که ساواک نمی‌توانست سوژه بگیرد.

از دیگر ویژگی‌های برجسته شهید بهشتی، مشی معتدل ایشان بود. این اعتدال را در همه چیز می‌شد دید. در نحوه غذا خوردن، صحبت کردن، خانه و زندگی و... در دهه 50 عده‌ای از جوانانی که علیه رژیم شاه مبارزه می‌کردند، به نوعی ساده زیستی افراطی روی آورده بودند. شهید بهشتی جزو معدود روحانیونی بودند که در خانه‌شان مبل داشتند. یک عده از دانشجویان مبارز که در جلسات شبهای پنجشنبه منزل شهید بهشتی شرکت می‌کردند، به عنوان اعتراض با کفش روی مبل می‌نشستند! ولی ایشان هیچ تغییری در رفتارشان ندادند و تا آخر عمر از افراط و تفریط پرهیز کردند.

ویزگی برجسته دیگر شهید بهشتی ادب و سعه صدر و صبر بی‌نظیر ایشان بود. ایشان حتی وقتی به مخالفین خود می‌رسیدند، چنان با آنها گرم می‌گرفتند که انسان تصور می‌کرد سالهاست که با هم رفیق و آشنا هستند. به همین دلیل هم در اداره کشور به شایستگی افراد توجه می‌کردند، نه اینکه ایشان را قبول داشته باشند یا نداشته باشند. می‌گفتند: تنها معیار برای واگذاری مسئولیت به افراد، تدین، شایستگی، کارآمدی و علاقه به نظام است. به نظر من اگر دشمنان، شهید بهشتی را از ما نگرفته بودند، ایشان می‌توانستند بسیاری از نیروهایی را که بر اثر نابلدیها و افراط و تفریطها کنار گذاشته شدند، به کار بگیرند و آنان را به نفع انقلاب و منافع ملی مدیریت کنند.

شهید بهشتی در اوج ادب، فوق‌العاده با اخلاص و باتقوا بودند. در میان همه ابعاد و ویژگیهای برجسته ایشان، نظم آهنینشان بسیار برایم جالب بود. ایشان برای هر کارشان زمان دقیق داشتند و امکان نداشت کاری را بدون برنامه‌ریزی قبلی انجام بدهند. در بین برنامه‌هایشان صبحها نیم ساعت پیاده‌روی داشتند که آن را حتماً تنهایی انجام می‌دادند و به هیچ‌وجه کسی را در کنار خود نمی‌پذیرفتند و می‌گفتند: نمی‌خواهم در این نیم ساعت حواسم جای دیگری باشد.

ایشان حتی برای جواب دادن به تلفن‌ها هم برنامه داشتند و صبحها در فاصله ساعت 5/6 تا 7 به تلفن‌ها پاسخ می‌داند و بعد پریز تلفن را می‌کشیدند. روزهای جمعه ایشان اختصاص  به خانواده داشت و به هیچ وجه برنامه‌شان را به هم نمی‌زدند و دعوت کسی را نمی‌پذیرفتند. اگر هم به دلیل مسائل انقلاب ناچار می‌شدند از تهران به قم بیایند، خانواده را همراه می‌بردند.

شهید بهشتی شخصیت فوق‌العاده جذابی داشتند، به همین دلیل جمله مشهور «جذب حداکثری و دفع حداقلی» از ایشان پذیرفتنی بود و در تمام جوانب زندگی ایشان می‌شد این ویژگی را ملاحظه کرد. دوباره تاکید می کنم که به نظر بنده اگر ایشان زنده می‌ماندند، بسیاری از مشکلاتی که در سالهای بعد پیش آمدند، اتفاق نمی‌افتادند. مشی متعادل ایشان گره‌گشای بسیاری از ناکارآمدیهای ناشی از افراط و تفریط‌های غیرمنطقی و مخرب بود.

*جنابعالی از نزدیک شاهد بنیانگذاری سپاه پاسداران بودید. تشکیل سپاه پیشنهاد چه کسی یا کسانی بود و شهید بهشتی در این رویداد چه نقشی داشتند؟

پیشنهاد دهنده تشکیل سپاه، شهید محمد منتظری بود. من با ایشان در سوریه و لبنان محشور بودم و وقتی به ایران آمدیم، پیشنهاد کرد که برای تضمین استمرار انقلاب اسلامی، باید یک نیروی نظامی خودجوش از درون انقلاب تشکیل بدهیم. او این پیشنهاد را با شهید بهشتی مطرح کرد و ایشان هم این طرح را در شورای انقلاب به تصویب رساند. کسانی که در سوریه و لبنان با ما همراهی می‌کردند، در تشکیل سپاه و آموزش افراد نقش بسیار زیادی داشتند، اما مبتکر این طرح شهید محمد منتظری بود.