پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- تبیین در شب شهادت حضرت زهرا (س) سه تن از ماموران نیروی انتظامی (که هر سه زیر ۲۰ سال داشتند) توسط دراویش گنابادی به شهادت رسیدند.

 سه نکته:

۱.‌ برخی از اعضای فرقه دراویش گنابادی از محوری ترین آشوب طلبان  اغتشاشات ماه گذشته در برخی شهرها بودند.

۲.  هرگونه تاخیر و مماشات با بخش آشوب طلب و داعش صفت فرقه گنابادی ها ؛ هزینه های بزرگتری را بر کشور تحمیل خواهد کرد. بخصوص که ری استارتی ها نیز در حال بهره برداری از این بستر هستند. مردم و حتی دراویش؛ بین اوباش درویش نما و آشوب طلب و سایر دراویش؛ مرزبندی دارند و محل نگرانی نیست.

۳. علاوه بر بحران سازی؛ شکستن قاطعیت و هیمنه پلیس کشور که مسئول برقراری امنیت است، نتایج سلبی زیادی بر امنیت روانی جامعه خواهد داشت لذا در این شرایط، شدت عمل مدبرانه ؛ سریع ترین و نتیجه بخش ترین اقدام است.

درویش نمایان ضدامنیت!!!

دو نکته:

الف. طیف درویش نمای داعش صفت شب گذشته تا نزدیک صبح با شمشیر، قمه ، کوکتل مولوتف ، تبر ، خودرو و .. حمله کرده و دهها نیروی برقراری امنیت و آرامش در کشور را مجروح و چهار نفر را شهید کردند، هرگونه مماشات در مقابل آنها برابر است با :

۱. ترویج خشونت و ناامنی.

۲. شکستن ابهت امنیتی کشور.

ب. برخی کانال ها اعم از طیف های مختلف اصلاح طلب و بهاری و ... به لزوم تعامل نرم با دراویش و این فرقه آرام و مردمی!! سخن می رانند. گویی تاکنون جمهوری اسلامی با دراویش همانند یک سازمان تروریستی برخورد می کرده است.

این خطای بزرگی است که مساله دیشب، اقدام فرقه دراویش تلقی شود و از لزوم تعامل با آنها سخن به میان آید. آن که اینگونه در خیابان است ضدانقلاب درویش نمایی است که با تمام توان برای شکستن امنیت جمهوری اسلامی به میدان آمده است.

ماجرای گلستان هفتم؛ یک قطعه از یک پازل مهم!

اکبر نبوی- 1- ماجرای گلستان هفتم در خیابان پاسداران، سرتیتر خبرها شده است. چرا؟ آیا با موضوعی به ظاهر ساده و پیش پا افتاده که از سوی گروهی از اعضای فرقه ی گنابادی بوجود آمده، روبرو هستیم؟ آیا مساله صرفا اعتراض به بازداشت یکی از اعضای این فرقه است؟ ماجرای حمله ی وحشیانه با اتوبوس به نیروهای انتظامی و قتل فجیع یک جوان بسیجی، صرفا به عصبانیت و خشم لحظه ای و آنیِ اعضای این فرقه محدود می شود؟ یا موضوع جدی تر از این حرف هاست؟

یک بار دیگر به حجم اخبار مخابره و منتشر شده در رسانه ها و فضای مجازی (اعم از داخلی و خارجی، موافق و مخالف)  نگاهی بیندازید. ببینید چه خشم و نفرتی نسبت به این فرقه در میان جوانان حزب اللهی و غیر حزب اللهی موج می زند. از سوی دیگر مشاهده بفرمایید که چه فضایی برای مظلوم جلوه دادن برخی از اعضای خشن و قاتل این فرقه در ماجرای گلستان هفتم پدید آورده اند و ... آن وقت درخواهید یافت که ماجرا به همین سادگی و پیش پا افتادگی نیست. این انشقاق، این نفرت، این خشم و خروش دو طرفه، این صف بندی، همه و همه نشان می دهند و گواه اند که این رخداد را نباید ساده گرفت.

2- به نظر می رسد که برای فهم درست رخداد گلستان هفتم، باید آن را به مثابه یک قطعه از یک پازل کلی دید و تحلیل کرد. پازلی که قطعات دیگر آن را باید در روزها و ماه های آینده شاهد باشیم. پازلی که قرار است تا جایی که امکان دارد به اختلاف و انشقاق داخلی دامن بزند و با تند کردن فضای عاطفی منفی در میان آحاد جامعه، هدفی کلی تر را پوشش دهد و برای تحقق آن زمینه سازی کند.

اکنون به این پرسش باید بیندیشیم و برای اش پاسخی منطقی و عقلانی بیابیم که اگر فضای اجتماعی ملتهب شود، صف بندی های داخلی افزایش یابند، نفرت های سیاسی، ایدئولوژیکی و طبقاتی شهروندان نسبت به یکدیگر روزافزون شوند و در عین حال بخاطر لشکر بیکاران و مشکلات فرساینده و تاب سوز معیشتی و اقتصادی و تعطیلی روزافزون کارخانه ها و شرکت ها و واحدهای تولید و اخراج کارگران و کارکنان آنها، به گسترش فقدان امنیت اقتصادی خانواده های بیکاران و از کار بیکار شده ها و محرومان و مستضعفان بینجامد و تحمل عمومی را روز به روز کاهش دهد، ما با چه جامعه ای روبرو خواهیم بود؟ و پازلی که در بالا به آن اشاره کردم چه شکلی خواهد بود و چه طرح و نقشه ای را نشان خواهد داد؟

3- گمان می کنم تصویر کامل پازلی که از آن یاد کردم، در شش ماه نخست سال نود و هفت، خود را نشان می دهد. شش ماهی که  بسیار خطیر و سرنوشت ساز خواهد بود. به نظرم، جریان ها و گروه هایی (بویژه لژهای فعال و بدون تابلوی فراماسونری) به اشکال و بهانه های گوناگون، آهنگ اختلافات داخلی را تندتر و تیزتر خواهند کرد. گونه های متعدد و خاصی از درگیری های اجتماعی، در پوشش های مختلف بوجود می آورند و چتر امنیتی و انتظامی کشور را به چالش می کشند. به موازات این تحرکات، رسانه های غربی عملیات روانی خود علیه ایران را تشدید خواهند کرد. همزمان، قدرت های غربی موضوعات حقوق بشری و موشکیِ مربوط به ایران را به شورای امنیت خواهند برد. فشار رژیم آمریکا و شرکای اروپایی اش (در هماهنگی با روسیه و چین) علیه ایران و منافع ملی اش، آنقدر افزایش خواهد یافت که از ابتدای انقلاب تا کنون سابقه نداشته است. از سوی دیگر، اتحادی عملی و جدی تر از گذشته از سوی عربستان و احتمالا مصر، علیه ایران در منطقه شکل خواهد گرفت. ترکیه مجددا رنگ عوض می کند و در این اتحاد مشارکت خواهد کرد. و همه ی اینها، مقدمات عملیات نظامی محدود آمریکا یا اسرائیل را علیه مراکز راهبردی ایران فراهم می نماید. طبیعتا، ایران که سالهاست در برابر تهدیدهای نظامی و مکرر آمریکا و رژیم صهیونیستی، خود را برای هر نوع عملیات تدافعی آماده کرده است، به آتش بازی آمریکا و یا اسرائیل واکنشی سخت و برق آسا نشان خواهد داد.

اگر چنین شود، این عملیات نظامی و به تعبیر درست تر، جنگ محدود، سرنوشت منطقه و منازعه ی تاریخی میان ایران و آمریکا را تعیین و مشخص می کند و وضعیت جهان را نیز تغییر می دهد.

 عطوفت بس است

ربیعی- آنگونه که گفته‌اند "شروع ماجرای امشب با دستگیری یک درویش بنام رستمعلی به اتهام سرقت و با شکایت شاکی خصوصی بوده است.پس از آن جمعی از اراذل و اوباش ِ درویش مسلک درمقابل کلانتری تجمع کرده و نیم ساعت فرصت می دهند تا سارق آزاد شود . بعد از این فرصت، وحشی گری ، آسیب به اموال عمومی ، تعرض به مردم و... آغاز شده و سرانجام به شهادت یک سرباز وظیفه و دو نیروی رسمی منجر می شود."

چنین یاغی گری هایی از این گروه در در موارد دیگر مانند شهرهای قم ، کرج و مشهد، در دهه ۸۰ مشاهده شده است . اینکه گروهی با پروپاگاندای رسانه‌های غربی به حاشیه امن رفته و سعی کند جامعه را به آشوب  بکشاند و پس از برخورد با آنان ، نظام متهم به نقض حقوق بشر شود ؛ امریست که مورد قبول هیچکدام از شهروندان نیست

آنچه امروز به عنوان یک مطالبه حداکثری مطرح می شود آن است که که نیروهای نظامی و امنیتی مهر و عطوفت خود را کنار گذاشته و با چنین اخلالگران امنیتی با شدت برخورد نمایند . نباید اجازه داد که گروهی به اسم آزادی بیان این چنین جامعه را به اغتشاش بکشاند و حافظان امنیت را از دم تیغ خود بگذراند.