پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- روزنامه القدس العربی نوشته است:سردار رحیم صفوی در کنفرانسی که به تازگی در تهران برگزار شد، خطوط کلی راهبرد ایران را برای بیست سال آینده یعنی تا سال 2036 میلادی ترسیم کرد. صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران انقالب ایران و مشاور نظامی آیت الله علی خامنه ای، رهبر معظم ایران است. برهمیناساس هدف ها و نکاتی که در این راهبرد مطرح کرده است، نشان دهنده چالش های حقیقی است که محافل تصمیم گیرنده در ایران در سال های آینده آن ها را مدنظر قرار خواهند داد. 

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، صفوی منطقه را در مرکز سیاست راهبردی ایران قرار می دهد و یادآوری می کند حمایت از حزب الله لبنان تا زمان رسیدن آن به مرحله خودکفایی مالی و نظامی و تبدیل شدن آن به قدرتی بزرگ در لبنان ادامه دارد.

صفوی همچنین از جلوگیری از سقوط بشار اسد و تجزیه عراق و سوریه، مقابله با بلندپروازی های کردها و حضور دائم در سازمان همکاری های شانگهای سخن به میان آورد

اما مهمترین بخش سخنان مربوط به انتقال راهبرد ایران به کشورهای منطقه است. این راهبردی که باید به منطقه منتقل شود، چیست؟ 

راهبرد ایده ایست که وسیله ها را به هدف ها متصل می کند. به عبارت دیگر، راهبرد به این معناست که با وسیله هایی که در اختیار دارم، کدام اهداف را می توانم محقق کنم؟ راهبرد انواع مختلف دارد: راهبرد قدرت، راهبرد مکر و حیله و راهبرد تغییر از پایین به بالا از طریق تغییراجتماع برای رسیدن به راس نظام. راهبرد ایران همه این راهبردها را در بر می گیرد. ابعاد این راهبرد بدین ترتیباست:

1. تصمیم گیری برعهده رهبر معظم ایران است.

2. ارتش خود را درگیر ماموریت های خارج از کشور نمی کند و به جای آن سپاه پاسداران انقلاب در خارج ایفای نقش می کند.

3. تشکیل نیروی فرقه گرا در منطقه که ایران آن را از راه دور کنترل می کند. این نیرو جزء منطقه ای این راهبرد را تشکیل می دهد. ایران همچنین تغییرات در مرزها را رد می کند و یک صف بندی را در منطقه در چارچوب شیعه، سنی، عرب و کرد ایجاد می کند. این ها به ایران انگیزه ای جدید برای تحرک و رقم زدن واقعیتی جدید در منطقه می دهد و کمک می کند معادله ژئوپلتیکی جدیدی به وجود آید که به موجب آن همه مجبورند پس از پرداختن بهای گزاف جانی و مالی خود را با خواست ایران تطبیق دهند. 

همچنین یکی از نکات کلیدی قابل توجه در این راهبرد، تبدیل شدن حکومت ایران به یک فرهنگ و نماد شیعه است. این مساله فقط به منطقه اطراف این کشور محدود نمی شود بلکه شمال آفریقا و جنوب شرقی آسیا را نیز شامل می شود. آنان درصدد جهانی شدن نیز هستند. ایرانی ها معمولا خود را این گونه نشان داده اند که ملتی استثنایی و الگو برای ملت های دیگر هستند و حق انحصاری تشکیل کشورها و نهادهای شیعه را با بهره برداری از فرقه گرایی دارند. ناتوانی ایران در ورود به جنگ های نظامی موجب شد راهبرد این کشور از سازوکارهای مدیریت سیاسی به ابزارهای شبه نظامی-سیاسی یعنی رویارویی با دیگر کشورها با قدرت نرم به منظور برهم زدن ثبات آن کشورها تغییر پیدا کند. ایران با هرج و مرج هایی که شبه نظامیان به راه می اندازند، به مقاصد سیاسی و امنیتی خود دست می یابد. 

ایران تلاش می کند در محدوده  جغرافیایی اش در منطقه شبه دولت وجود داشته باشد تا متحد اصلی ایران بر منطقه سیطره پیدا کند. در لبنان شاهد این وضعیت هستیم. 

حزب الله متحد ایران در لبنان قادر است بر سیاست لبنان و منطقه تاثیر بگذارد. دولت لبنان شبه دولت است یعنی ما در لبنان با وضعیتی مواجهیم که در آن واسطه ها به عنوان زیرمجموعه شبه دولت فعالیت می کنند. این شبه دولت نباید قوی باشد اما به اندازه ای هم ضعیف نیست که نتواند به این واسطه مشروعیت بدهد. 

هدف کلی سناریوی ایران سیطره غیرمستقیم، تاثیرگذاری بر محیط پیرامون، تالش برای گرفتن مشروعیت برای تحت تاثیرقرار گیرندگان از این امر و افراد قادر به تقسیم نقش ها برای ابرقدرت ها است. 

در راهبرد ایران عراق در صدر مرکز ثقل قرار دارد و عمق راهبردی کشورهای عربی محسوب می شود. عراق برای ایران بسیار مهم است زیرا ستون فقرات کشورهای عربی است. فتوحات کشورهای عربی در ایران از طریق عراق صورت گرفته است. تمام ثروت های طبیعی عراق در  مرزهای ایران قرار دارد. سوریه نیز قلب هلال الخصیب(هلال حاصلخیز) است و نمی توان قلب را از مرکز ثقل جدا کرد. بنابراین عراق و سوریه در تفکر راهبردی ایران دو عنصر مهم محسوب می شوند. اگر در سال 1514 میلادی پس از جنگ چالدران در عراق بین فارس ها و عثمانی ها نقشه سیاسی هلال الخصیب، فلسطین و عراق و سوریه و لبنان تغییر کرد و منطقه تحت سیطره ترکیه قرار گرفت، ایران از حمله آمریکا به عراق سوء استفاده کرد تا بار دیگر بر هلال الخصیب سیطره پیدا کند. این، یک تحول ژئوپلتیکی بزرگ است و ایران از این طریق سعی دارد رویای تشکیل امپراطوری را محقق کند و مناطقی را که در گذشته تحت نفوذش بود، پس بگیرد. کشورهای عربی، اسرائیل، ترکیه و ایران همگی برای سیطره بر این منطقه جغرافیایی با یکدیگر رقابت می کنند.

با این وجود نقش ایران در سوریه، عراق و لبنان در راهبرد این کشور بسیار مهم است زیرا یکی از ابزارهای اجرای اهداف ژئوپلتیک آن است. یک نمونه این اهداف تقویت نقش خود به عنوان قدرت منطقه ای است. 

مهمترین معادله در ذهن محافل تصمیم گیرنده در ایران این است که سپاه پاسداران انقلاب قلب حکومت، تهران قلب ایران و ایران قلب منطقه جغرافیایی اطراف است. همه مناطق اطراف و مسائل آن ها از مهمترین مسائل در راهبرد ایران محسوب می شوند.

در سیاست، ضعیف باید کاری را که باید انجام بدهد و قوی باید کاری را که می خواهد انجام دهد. ایران هر کاری را که می خواهد برای حمایت از امنیت ملی و تحقق طرح های توسعه طلبانه خود انجام می دهد اما کشورهای عربی از انجام کاری که باید کاملا ناتوانند زیرا در مرحله فروپاشی نظام قرار دارند. ما حکومت های بدون حاکم داریم. جوامع ما به دوره پیش از سایکس پیکو بازگشته اند. شبه نظامیان و نیروهای مردمی جای ارتش ها را گرفته اند. ایران در مسائل داخلی کشورهای عربی دخالت کرده و سعی دارد وانمود کند که مدافع حقوق ملت ها است.

http://www.alquds.co.uk/?p=531260