به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی  خاورمیانه در گذشته هیچ گاه در صلح و آشتی نبوده است. جنگ های خصمانه اسرائیل همیشه روزهای خوش صلح را مسموم کرده است. حتی کارهایی که دیکتاتورهای منطقه می کردند نیز همیشه کام خاورمیانه را بر مردمش تلخ می کرده است. اما با این حال بیشتر آنها تلاش می کردند در درون نقشه ای که تعریف شده بود جاه طلبی های خود را دنبال کنند، از ترس این که مبادا روزی به توطئه های خارجی بلغزند، توطئه هایی که عموما ثبات خاورمیانه را به سخره می کشیدند و اجازه می دادند که آنها کارهای متهورانه خود را انجام دهند بدون این که به فروپاشی بزرگی منجر شود.

در خاورمیانه آن موقع همواره حداقلی از ارکان ثبات وجود داشت. اما وقتی که تعداد حکام جوان زیادتر شدند، اعراب هم به سمت تزلزل بیشتر پیش رفتند، از جمله مثلث عربستان – مصر – سوریه. علی رغم تفاوت هایی که این کشورها با یکدیگر دارند اما تمایل عمیقی نزدک هر سه این کشور وجود دارد که نسل جوان آن سیاست تابوشکنی و ساختار شکنی را پیش ببرند و تمایل عجیبی هم به شکستن پل های پشت سر خود دارند.

در این میان عربستان نقش سوپاپ اطمینان را بازی می کرد. از ثقل عربی – اسلامی اش بهره می برد و ثقل سیاسی و دینی اش را نیز به کار می گرفت تا جهان عرب به سمت افراط گرایی مطلق سوق پیدا نکند. روابط عربستان – امریکا بر ثقل این نقش آفرینی می افزود، این روابط توانست به سود فلسطینی ها فعالیت هایی را انجام دهد و صد البته بیش از همه به سود خود عربستانی ها بیش از هر کشوری بود.  

عجیب نیست اگر بگوییم نقش آفرینی و رهبری منطقه ای عربستان مورد هدف هر کشوری که به دنبال نوعی کودتا در وضعیت حاکم بر منطقه بود، نیز قرار داشته است. این هم عجیب نیست اگر بگوییم همیشه کشورهایی بودند که می خواستند موازنه قدرت در روابط عربستان – امریکا را به همه بزنند و سد موجود در برابر طرح های کودتایی بزرگ را بشکنند.

اما خاورمیانه ای که از رحم «بهار عربی» متولد شد کاملا فرق می کند و بسیار خطرناک است. ما در برابر عراقی هستیم که در آستانه فروپاشی جغرافیایی و مذهبی است، از یک سو در جنگ با داعش به سر می برد و از سوی دیگر دیکته قدرت های خارجی سبب ایجاد وضعیتی غیرطبیعی برای این کشور شده است. ما در برابر سوریه ای هستیم که در آستانه فروپاشی جغرافیایی و مذهبی با حضور خطرناک داعش بر اراضی آن و دیکته غیرطبیعی قدرت های خارجی به دمشق هستیم. ما در برابر یمنی هستیم که در کش مکش طرفداران عبدالملک حوثی و انقلابیون طرفدار علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری سابق با طرفداران عبد منصور هادی در معرض یک ویرانی تمام عیار قرار دارد. ما در برابر لیبی هستیم که از یک سو گروه های شبه نظامی زمام امور را در دست گرفته اند و از سوی دیگر گروه هایی هستند که تشعشع ضررشان حتی به همسایه هایشان نیز سرایت کرده است.

این خاورمیانه فعلی است. خاورمیانه ای که نقشه ها را به هم زده و سازمان ها را نابود کرده است. تروریسم در اماکن حساس آشیانه کرده و بعضی گروه های شبه نظامی به گروه های شبه نظامی «ارتش کوچک» تبدیل شده اند و نقش قدرت های منطقه ای را بازی می کنند به گونه ای که از مرزها عبور می کنند و برای سرنگونی حکومت ها یا جلوگیری از سرنگونی آنها وارد عمل می شوند. استقلال مرزها از بین رفته است. زندگی مسالمت آمیز بیمار شده است. ابزارهای مورد استفاده برای درمان این بیماری تروریسمی است که روز به روز ملتهب تر می شود.

مرزهای ایران در این منطقه کجاست؟ مرزهای اعراب کجاست؟ مزرهای ترک ها کجاست؟ کردها؟ سنی ها؟ شیعیان؟ سرنوشت اقلیت ها چه می شود؟ آیا سرنوشت مرزها واقعا مشخص است یا قرار است زخم ها در درون این نقشه ها همچنان خون بریزند؟ آیا واقعا می توان تصور کرد روزی یکپارچگی عراق با توجه به وضعیت فعلی باز گردد؟ همچنین همین وضعیت برای سوریه پیش آید؟ بر سر بمب نقش آفرینی ایران که برای اعراب به مثابه بمب هسته ای به ویژه بعد از توافق هسته ای اخیر ایران با غرب محسوب می شود، چه خواهد آمد؟ چه کسی فاکتور بازسازی این ویرانی های سنگین را خواهد پرداخت؟ چه بر سر امریکایی که نشستن بر کرسی رهبری منطقه را رد کرد، خواهد آمد؟ سیاست هجومی روسیه به کجا خواهد انجامید؟

اینها پرسش های مهم و خطرناکی هستند. گویی ما در راه بازبینی ایجاد خاورمیانه جدید و ترسیم مرزها و ویژگی های آن هستیم. مساله فراتر از سرنوشت داعش است که دوران آن هر چقدر هم قوی باشد و تحرک بالایی داشته باشد زیاد طول نخواهد کشید. مساله این است که خاورمیانه فعلی به منبعی برای همه گونه خطری تبدیل شده است. تروریسم و تلاش برای تسلط بر خاورمیانه و فروپاشی و فقر و شکست های اقتصادی و ناتوانی در رسیدن به تحولات زمانه ویژگی های خاورمیانه امروز است.

در سایه چنین خاورمیانه ای نشست عربستان – امریکا برگزار شد. برای همین ملک سلمان بن عبدالعزیز، واژه ثبات را واژه کلیدی منطقه دانست. دقیقا به همین دلیل هم بود که صحبت از تعمیق شراکت منافع با امریکا زد. باید بر ارکان اصلی تمرکز کرد تا ضمن دستیابی به ثبات از طریق راه حل های سیاسی عادلانه و واقعی برای بحران های خونینی که کشورهای مختلف خاورمیانه را درنوردیده، به وضعیت فعلی پایان داد. شاید از این دریچه بتوان مواضع عربستان و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را در قبال حوادثی که بر مصر گذشت، درک کرد.

برگزاری نشست سپتامبر ما را به یاد حملات مشهور 11 سپتامبر می اندازد. این تنها نمونه ای است برای این که بگوییم اگر خاورمیانه نخواهد برای حل بحران هایش تلاش کند ثبات به آن باز نخواهد گشت. خاورمیانه فعلی سرشار از خطرات است. خطر ویرانی هر آن چه از نهادهای حکومتی باقی مانده است. خطر کشتار و قتل عام کامل گروه ها و قومیت ها. خطر «مجاهدینی» که از خاورمیانه می روند. خطر «گرگ صفت های فردی». خطر سرایت اندیشه تندروی و افراط به نسل ها. و خطر این که اروپا غرق در امواج پناهندگان شود.   

معرکه بازسازی ثبات و بستن سرچشمه های خطر معرکه ای طولانی و تلخ است. به استواری و نرمش نیاز دارد و نیازمند بیداری نیروهای میانه رو است. باید روابط بین المللی را به کار گرفت. باید با همه طرح های تمامیت خواه و افکار تاریک مقابله کرد. ما تازه در ابتدای راهیم.