پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمدجواد اخوان- در طول 20 ماهي كه از دوره جديد مذاكرات هسته‌اي مي‌گذرد، به رغم تفاوت‌هايش با ادوار گذشته، يك ويژگي همچنان به چشم مي‌خورد و آن لحن و ادبيات تهديدآميز محور طرف غربي 1+5 و به عبارت روشن‌تر ايالات‌متحده امريكا است. هرچند گوش‌ها به شنيدن عبارت تكراري «تمام گزينه‌هاي روي ميز» عادت كرده‌اند، اما بسياري انتظار داشتند كه پس از رسيدن به توافق ژنو اين رويكرد تغيير يابد و ديگر شاهد تكرار چنين عبارتي از طرف غربي نباشيم. 

اما نه‌تنها چنين نشد، بلكه از آذرماه 1392 كه ميان ايران و 1+5، «برنامه اقدام مشترك» در ژنو به امضا رسيد، بارها و بارها به بهانه‌هاي مختلف مسئولان رسمي امريكا از برقراري همه گزينه‌ها و از جمله گزينه نظامي سخن گفتند، انگارنه‌انگار كه متني را امضا كرده‌اند كه در آن تصريح‌شده بود «در اين دوره همه اعضا، با حسن نيت، در جهت حفظ فضاي سازنده در مذاكرات فعاليت خواهند كرد.»

اين روند البته با بي‌اخلاقي‌ها و عهدشكني‌هاي ديگر طرف غربي از جمله تشديد تحريم‌ها در برخي از حوزه‌ها همراه بود، به‌گونه‌اي كه در ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ سه بازرگان ايراني، ۹ ارديبهشت ۹۳ ده شركت و يك بانك مرتبط با ايران، ۱۹‌تير ۹۳ دومين بانك بزرگ آلمان به دليل ارتباطات بانكي با ايران (با جريمه 500 ميليون دلاري)، ۲۲ تير ۱۳۹۳ يك بانك فرانسوي (با‌جريمه 8 ميليارد و 900 ميليون دلاري)، ۷ شهريور ۹۳، ۲۵ فرد و شركت ايراني و غيرايراني مرتبط با ايران را به بهانه نقض تحريم‌هاي هسته‌اي و سرانجام در تاريخ ۱۰ دي ۹۳، نه شخص و نهاد ايراني را به اتهام حمايت از برنامه هسته‌اي مشمول مجازات تحريمي خود قرار دادند. 

آنچه در اين مدت مشاهده نشد، حسن نيت و ايجاد فضاي سازنده از طرف غربي، خصوصاً امريكا بود و درعين‌حال جمهوري اسلامي ايران در تمام اين مدت اولاً به تعهدات خود پايبند بود و ثانياً در بسياري از حقوق متعارف و طبيعي خود، از جمله رزمايش‌ها و موضع‌گيري‌هاي نظامي، ملاحظه فضاي مذاكرات را در نظر گرفت.  پس از 13 فروردين سال جاري نيز كه شهر لوزان سوئيس شاهد قرائت بيانيه مشترك ايران و شش كشور بود، ‌ تغييري در ادبيات و رويكرد كاخ سفيد به وجود نيامد، از آن زمان تاكنون چهار مقام رسمي دولت امريكا، يعني رئيس‌جمهور اين كشور، معاون وي و وزراي خارجه و دفاع امريكا در اظهاراتي جداگانه از تداوم برقراري «گزينه نظامي» سخن گفته‌اند. اين لحن ادبيات دقيقاً پس از امضاي بيانيه سوئيس و نيز درست همان زماني كه هيئت‌هاي مذاكره‌كننده ايران و شش كشور در نيويورك مشغول چانه‌زني روي متن توافق نهايي بودند، رخ داد. چنين به‌نظر مي‌رسد همين روند در گفتمان سران كاخ سفيد همچنان ادامه خواهد يافت.  حال در اينجا پاسخ به دو پرسش، ضروري به‌نظر مي‌رسد، نخست آنكه هدف دشمن از تداوم تهديد به‌صورت موازي مذاكرات چيست؟ و ديگر آنكه در مواجهه با اين راهبرد دشمن چه بايد كرد؟

در پاسخ پرسش نخست، به دو نكته اساسي مي‌توان اشاره كرد؛ نكته اول آنكه اتخاذ چنين رويكردي را بايد متأثر از ذات و خوي استكباري طرف مقابل دانست و اگر واقع‌بينانه به صحنه بنگريم، انتظاري ديگر نمي‌توان داشت. طرف غربي و به‌ويژه امريكا بر اساس سرشت نهادينه‌شده خود، عادت به زورگويي و تحميل اراده خود بر ديگران كرده است و ديگر كاري به اين ندارد كه اكنون در حال مخاصمه است يا مذاكره؛ عهد و پيماني دارد كه بايد بدان وفادار باشد يا نه. با اين وصف به‌روشني مي‌توان گفت، در ادامه نيز طرف غربي بر همين عادت مألوف خواهد ماند.  اما نكته دوم، بايد دانست كه اتخاذ اين رويكرد بخشي از راهبرد مذاكراتي غرب نيز هست كه البته برخاسته از ادراك آنها است. ادراك غربي‌ها از فضاي مذاكراتي آن است كه تحريم‌ها اثرگذار بوده و توافق ميوه راهبرد «فشار- مذاكره» است. در چنين فضايي، فشار اعم از تحريم‌ها، فشار سياسي و حتي تهديد نظامي، شرط لازم و پيش‌برنده مذاكرات بوده و در نهايت نيز طرف غربي آن را برگ برنده خود در مسير مذاكرات مي‌داند. بنابراين به خود اجازه مي‌دهد همزمان با مذاكره همچنان گزينه نظامي را به رخ بكشد تا به خيال خود طرف ايراني را به عقب‌نشيني هرچه بيشتر وادارد. 

حال مي‌توان به پرسش دوم نيز پاسخ داد. با توجه به آنچه پيش‌تر گفته شد، دستيابي به آنچه عده‌اي بازي «برد- برد» مي‌خوانند، بسيار دشوار است. بلكه بايد گفت در صحنه‌اي كه يك‌طرف موفقيت خود را در نفي حداكثري دستاوردها و منافع طرف ديگر مي‌داند و در مقابل نيز حاضر به كوچك‌ترين انعطافي نيست، چگونه دستيابي به برد طرفيني ممكن است؟

با نگاهي به مسير مذاكرات، مي‌توان گفت هرچند موضوع و بهانه اصلي مذاكرات، پرونده هسته‌اي كشورمان است، اما هدف طرف غربي محدود به دستاوردهاي هسته‌اي نمي‌شود. نگاه غرب به‌مراتب فراتر از سخت‌افزار هسته‌اي يا حتي دفاعي است. غرب نرم‌افزار و عنصر تأثيرگذار بازيگري جمهوري اسلامي ايران در عرصه جهاني را نشانه رفته است، يعني «عزت و اقتدار ملي و بين‌المللي.»

تهديد و به‌تبع آن تحميل اراده‌اي كه در راهبرد دشمن مشاهده مي‌شود، مقدمه‌اي است براي هدفي بزرگ‌تر و آن عبارت است از «تحقير». تحقير ملتي كه چهار دهه است تصميم گرفته مستقل بازي كند و همين رفتار برهم زننده سناريوهاي جهاني به‌اصطلاح ابرقدرت‌ها بوده است. 

امروز جمهوري اسلامي ايران در موضعي برابر در مواجهه با نظام سلطه قرار دارد و اگر پاي ميز مذاكره نيز رفته است، با همين پيش‌فرض بوده است. مسئولان و نخبگان ما نيز بايد همواره همين نكته را به ياد داشته باشند كه مردم، اجازه مواجهه از نقطه‌ضعف را در مقابل دشمن به آنها نداده و نمي‌دهند. مذاكره‌كنندگان ما هيچ‌گونه فشار و تحميلي را نبايد بپذيرند و چارچوب‌هاي «عزتمندانه» را كه بر اساس خط قرمزهاي نظام ترسيم‌شده است رعايت كنند. در هر سطح كه دشمن خدعه‌گري مي‌كند بايد پاسخ متقابل دريافت كند. هيچ ايرادي ندارد كه در مقابل دشمني كه با جسارت تمام تهديد مي‌كند، «تهديد متقابل» نمود. از مسئولان و فرماندهان نظامي نيز انتظار اقدام مشابه مي‌رود.  بدانيم كه دشمن بسيار بيش از ما به مذاكره و توافق نيازمند است و اتفاقاً همين موضوع مي‌تواند برگ‌ برنده ما در اين منازعه باشد. اگر دشمن نيرنگ به خرج مي‌دهد، ما نيز ابزارهاي فشار متقابل را داريم. ‌ سه دهه پيش، رئيس‌جمهور وقت امريكا، كارتر براي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري امريكا به برگ برنده آزادي گروگان‌ها، نيازمند بود و همين برگه از دريغ شد. اكنون نيز مي‌توان با چنين برگه‌هايي بيني گستاخان كاخ سفيد را به خاك ماليد.