پايگاه خبري تحليلي «پارس»- جواد نوائيان رودسري- نخست وزير رژيم صهيونيستي، در سخنراني اخير خود در کنگره آمريکا، موضوعي به ظاهر تاريخي را مطرح کرد و کوشيد اذهان حاضران را با استفاده از آن، به موضع ضدايراني خود جلب کند. ادعاي مربوط به وجود فردي به نام «هامان» و خنثي شدن نقشه قتل عام يهوديان توسط زني به نام «استر»، در دوران حکومت خشايارشا، که امروزه يهوديان سالروز وقوع آن را به عنوان عيد «پوريم» (قرعه) جشن مي گيرند، اين بار به ابزاري براي ترويج ايران هراسي تبديل شد. البته طرح اين ماجرا براي برانگيختن احساسات نومحافظه کاراني که به رغم مسيحي بودن، به عهد عتيقِ کتاب مقدس، بيش از عهد جديد توجه دارند، کار چندان دشواري نيست. آن ها قرن هاست که عادت کرده اند داستان هاي نقل شده در برخي متون يهودي را به سان يک سند تاريخي غيرقابل خدشه بپذيرند. اما زماني که داستان «پوريم» را به بوته نقد تاريخي بسپاريم و به آن، از وراي تمايلات و سوءاستفاده هاي سياست مداران رژيم صهيونيستي بنگريم، در خواهيم يافت که مباني ايران هراسي مورد نظر «نتانياهو» بر چه بنيان سستي استوار است.

netanyahupurim (2)

«پوريم» به روايت متون يهود
پيش از آن که بخواهيم درباره درستي يا نادرستي ماجراي «پوريم» سخن بگوييم، بايد دريابيم که، طبق متون يهودي، اين ماجرا چگونه رخ داده است. ماجراي پوريم در کتاب «استر»، چهاردهمين کتاب عهد عتيق(که در ايران عموماً به اشتباه تورات خوانده مي شود)، آمده است. بر اساس اين کتاب، «استر» دختري يهودي، زيبا و يتيم بود که تحت کفالت پسرعموي خود، «مُردخاي» قرار داشت. «مُردخاي» از مکنت چنداني برخوردار نبود. روزي «اخشوروش» (که برخي او را خشايارشا، پسر داريوش هخامنشي مي دانند)، از ملکه خود «وشتي» مي خواهد در مجلس ميگساري شاه حاضر شود تا ميهمانان، زيبايي او را ببينند.

«وشتي» از اين کار سر باز مي زند. به پيشنهاد سران هفت خاندان بزرگ پارسي، براي آن  که نافرماني از شوهر رواج پيدا نکند، «اخشوروش» همسرش را از مقام «ملکه» برکنار مي کند و از بزرگان مي خواهد دختراني از سراسر قلمرو او جمع آوري کنند تا شاه يکي از آنها را براي مقام «ملکه» برگزيند. «مُردخاي» از ماجرا آگاه مي شود و «استر» را به دربار مي فرستد(کيفيت اين کار در متون يهودي دقيقاً معلوم نيست).

در همين بين، «اخشوروش» فردي به نام «هامان» را به عنوان وزير خود برمي گزيند و به او اختيارات فراوان مي دهد. «هامان» در ماجرايي از بي احترامي «مُردخاي» خشمگين مي شود و به «اخشوروش» پيشنهاد مي کند تمام يهوديان را که در سراسر قلمرو وي پراکنده اند، قتل عام کند و «اخشوروش» مي پذيرد.

«مُردخاي» پس از آگاهي از ماجرا، از «استر» مي خواهد که نزد شاه شفاعت کند و مانع از قتل عام يهوديان شود. «استر» پس از مدتي ترديد، پادشاه را از يهودي بودن خود و نقشه «هامان» آگاه مي کند. شاه که جواز قتل عام را صادر کرده بود، به دليل اين توطئه، بر «هامان» خشم مي گيرد و دستور مي دهد وي، خانواده و طرفدارانش را به قتل برسانند.

روز 13 ماه «آذار»(ظاهراً در اسفندماه)، زماني که قرار بود قتل عام يهوديان آغاز شود، با فرمان «اخشوروش»، يهوديان به «هامان» و طرفداران او حمله کردند و در شوش، 500 نفر از آن ها، از جمله 10 پسر «هامان»، را به قتل رساندند. نويسنده کتاب «استر» مدعي است که يهوديان در اين واقعه، بيش از 70 هزار نفر از دشمنانشان را کشتند. آن ها پس از اين واقعه، روز 13 ماه «آذار» هرسال را جشن مي گيرند.

رمزگشايي از يک افسانه
داستان «استر و مُردخاي» و ماجراي «پوريم»، تنها در کتاب عهدعتيق آمده است. در تمامي آثار قديمي و الواح به دست آمده از دوران هخامنشي، حتي نامي از «استر» وجود ندارد.

«هرودوت»، که از او به عنوان پدر علم تاريخ ياد مي کنند و کتاب خود را در دوره هخامنشي به رشته تحرير در آورده ، کوچکترين اشاره اي به واقعه «پوريم» نکرده است. بر اساس نوشته هاي هرودوت، که فاصله زماني حيات او تا دوران خشايارشا به کمتر از صد سال مي رسد، همسر خشايارشا، ملکه ايران و مادر «اردشير يکم»، «آمستريس» دختر «هوتن» يا «اتانُس» بوده است.

netanyahupurim (4)

«هوتن» پدر همسر خشايارشا، يکي از سران هفت خاندان پارسي است که داريوش بزرگ، پدر خشايارشا، را براي رسيدن به سلطنت ياري کردند. پروفسور «اميلي کورت»، استاد تاريخ «کالج سلطنتي لندن»، در کتاب «The Persian Empire» تاکيد مي کند که کتاب استر در دوره «هلنيستي» (يوناني مآبي) تدوين شده و تصوير ارائه شده از دربار ايران، شبيه تصويري است که در نوشته هاي يوناني ديده مي شود.

معناي اين سخن آن است که به اعتقاد «کورت»، کتاب «استر» قرن ها پس از زمان مورد ادعاي يهوديان و دست کم در زمان حاکميت جانشينان «اسکندر» در خاورميانه(سلوکيان) نوشته شده است. کشف «الواح بحرالميت» که از قديمي ترين آثار مکتوب يهودي هستند، اين نظر را تأييد مي کند. در ميان نزديک به صد توماري که طي سال هاي 1947 تا 1956 ميلادي در «بحرالميت» کشف شد، اثري از کتاب استر وجود ندارد.

آيا «اخشوروش» همان خشايارشاست؟
افزون بر اين موارد، برخي از پژوهشگران تاريخ ايران باستان، مانند «ايمان نوروزي»، عدم اشاره مستقيم به خداوند در اين کتاب، بر خلاف ساير متون مقدس يهودي و نيز تلاش علماي کليساي کاتوليک براي اضافه کردن شش فصل، با موضوع دعا به درگاه خداوند، به اين کتاب را، دليلي بر غيريهودي بودن اين داستان مي دانند و معتقدند احتمالاً اين داستان از افسانه ها و روايت هاي بين النهرين به ادبيات يهودي راه يافته است. از طرف ديگر، بايد توجه داشت که برخي از مورخان دوران باستان، مانند «يوسفوس» (10-37 ميلادي)، که ظاهراً يهودي است، نام «اخشوروش» را ترجمه يوناني «اردشير» مي دانند و برخي از متفکران مسيحي، مانند «ابوالفرج بن هارون ملطي»، اسقف کليساي ارتدکس شرق، «اخشوروش» را «اردشير دوم» هخامنشي معرفي کرده اند، نه «خشايارشا».

«شائول شاکد» و ترديدهاي يک مورخ صهيونيست
ماجراي «پوريم»، در کتاب «استر»، به قدري شبهه آميز و قابل تشکيک است که حتي مورخان صهيونيست نيز نتوانسته اند آن را به طور کامل تأييد کنند. «شائول شاکد»، استاد تاريخ دانشگاه عبري، در بيت المقدس، در دانشنامه «ايرانيکا»، زير عنوان «کتاب استر» مي نويسد:«کتاب استر، کتابي کوتاه در عهد عتيق است که به زبان عبري نوشته شده و بازگو کننده حوادثي است که در زمان يکي از پادشاهان هخامنشي روي مي دهد.

اين پادشاه در متن عبري، آهاس وِروس (Ahašweroš) ذکر شده است که معمولاً آن را در انگليسي «Ahasuerus» مي خوانند و مي نويسند. در تطبيق اين نام با پادشاهان هخامنشي، «خشايارشا» از مقبوليت بيشتري برخوردار است. با اين حال، تاريخ تنظيم کتاب مشخص نيست، اما بيشتر دانشمندان معتقدند که اين کتاب، سال ها پس از سقوط پادشاهي هخامنشي و احتمالاً در قرن دوم يا سوم پيش از ميلاد، در زمان اشکانيان، به رشته تحرير درآمده است.

باور عمومي اين است که اين کتاب، احتمالاً، ميان يهوديان دياسپورا(خارج از فلسطين)، ساکن ايران يا بابِل، نوشته شده باشد ... با اين وجود، هيچ سندي در منابع تاريخي معتبر، براي اثبات حوادث ياد شده در کتاب استر، وجود ندارد.

به همين دليل، در مورد صحت مندرجات آن شک و ترديد فراواني وجود دارد. برخي کوشيده اند اين کتاب را به عنوان برداشتي از روايات تمثيلي و اسطوره ايِ بين النهرين عنوان کنند، اما چنين توضيحي هم نمي تواند متقاعد کننده باشد.

شايد بهتر باشد اين طور وانمود کنيم که کتاب استر برپايه روايتي عامه پسند از يک توطئه در دربار پادشاه شکل گرفته باشد؛ توطئه اي که با فراري معجزه آميز توأم شده است.» با اين حال، دانشنامه صهيونيستي «جودائيکا»، همچنان مُصِر است که داستان استر را يک واقعيت تاريخي معرفي کند؛ اما نويسندگان دانشنامه «بريتانيکا»، نيز ترديد هاي «شائول شاکد» را تأييد مي کنند و مي نويسند: «واقعيت تاريخي کتاب استر، اغلب مورد شک و ترديد واقع مي شود.

با وجود اين که نشانه هايي تاريخي، مبني بر برپايي جشن پوريم از قرن دوم ميلادي وجود دارد، اما ريشه هاي آن ناشناخته است.»

«رابرت ليتمن» و بازخواني تناقضات تاريخي
موضوع تناقضات تاريخي و افسانه بودن کتاب «استر» و داستان «پوريم»، توسط «رابرت.ج.ليتمن»، استاد تاريخ دانشگاه هاوايي آمريکا، در مقاله مفصل و جامع او با عنوان «سياست ديني خشايارشا و کتاب استر»، هم مورد تأکيد قرار گرفته است.

netanyahupurim (3)

وي در اين مقاله مي نويسد:«در سال هاي اخير، پژوهشگران، کتاب استر را بيشتر يک رمان يا داستان تاريخي محسوب مي کنند تا يک سند تاريخي؛ زيرا در اين کتاب، تناقضات تاريخي آشکار وجود دارد. واقعيت اين است که اصولاً خشايارشا نمي توانسته است با يک زن يهودي ازدواج کند، چرا که اين کار برخلاف رسوم پادشاهان پارس بود.

آنان بايد همسر خود را از ميان هفت خاندان بزرگ پارسي انتخاب مي کردند. تاريخ به ما مي گويد خشايارشا با آمستريس ازدواج کرده است، نه وشتي يا استر. در منابع تاريخي موجود، اثري از شخص مُردخاي يا استر يا ملکه اي که وشتي نام داشته يا حتي وزيري که هامان ناميده مي شده است، وجود ندارد.

از شخصي به نام مُردخاي، تنها در منابع مربوط به زمان تصرف اورشليم توسط بخت النصر، ياد شده است. حال آن که مي دانيم ميان دوران بخت النصر تا دوران خشايارشا، دست کم يک فاصله تاريخي 112 ساله وجود دارد.»