آقای هاشمی، آقای هاشمی است!
تیتر مصاحبه روزنامه آرمان با مجید انصاری (آقای هاشمی، آقای هاشمی است)، تداعی کننده تیتر مقاله خرداد ماه سال گذشته ام تحت عنوان «هاشمی ،هاشمی است» بود با این تفاوت که از نظر محتوا اظهارات انصاری بیشتر یک رپرتاژ آگهی برای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام محسوب می شود و داوری بمنظور تشخیص جنس مقاله «هاشمی، هاشمی است» اینجانب نیز بماند بر عهده مخاطب:

ــــــــــــــــــــــــــــ
هاشمی، هاشمی است!

یکم خرداد 92

با رد صلاحیت نامزدی آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم توسط شورای نگهبان همان طور که پیش بینی شده بود (بازی بزرگان) موجی از مظلومیت انگاری برای آیت الله توسط عقبه سیاسی ایشان و بمنظور بازگرداندن وی به میدان انتخابات از طریق آزاد کردن پتانسیل «حکم حکومتی» دامن زده شد.

تزریق ادبیاتی به جامعه با این مضمون که:
آیت الله شناسنامه انقلاب بود!
هاشمی استوانه نظام است!
هاشمی پدر انقلاب است!
انقلاب نباید پدر خود را بخورد!
حذف هاشمی یعنی حذف انقلاب!
رد صلاحیت هاشمی یعنی رد صلاحیت امام و اسلام و انقلاب!
پایان هاشمی پایان انقلاب است!

چنین کدهائی جملگی نشان از آن دارد که عقبه سیاسی آیت الله هاشمی می کوشند تا با ایجاد فشار سیاسی امکان بازگشت ایشان به انتخابات را به عالی ترین مصدر نظام تحمیل نمایند.

علی رغم این حذف آیت الله هاشمی رفسنجانی از عرصه نامزدی انتخابات واقعیتی اجتناب ناپذیر بود که به وضوح متکی بر ادله است و مبتنی بر همین ادله نمی توان منکر آن شد که حضور هاشمی در انتخابات و بطریق اولی پیروزی ایشان مُخل منافع ملی ایران واقع می شد:

واقعیت نخست:
هاشمی خود صراحتاً و به درستی پیش از ثبت نام در انتخابات گفت:
بدون موافقت رهبری آمدنم به انتخابات نتیجه معکوس خواهد داد ... اگر بخواهد شرایطی بوجود بیاید که بین من و رهبری حالت نزاع و اختلاف بوجود بیاید همه ما ضرر خواهیم کرد. برای آمدن به صحنه انتخابات ریاست جمهوری در حال ارزیابی شرایط هستم. من بدون موافقت ایشان وارد عرصه نخواهم شد چون اگر ایشان موافق نباشند نتیجه ای که به بار می آید معکوس خواهد بود.

واقعیت دوم:
آیت الله خامنه ای بوضوح با آیت الله هاشمی رفسنجانی اختلاف نظر دارد و این را به صراحت در نماز جمعه معروف 29 خرداد 88 اظهار داشتند:
من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلاف ‏نظر دارم ... البته بين ايشان و بين آقاى رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف‏نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينه‏ مسائل خارجى اختلاف‏نظر دارند، هم در زمينه‏ نحوه‏ اجراى عدالت اجتماعى اختلاف ‏نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف ‏نظر دارند؛ و نظر آقاى رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.
رویه دیگر اظهارات آیت الله خامنه ای ناظر بر این واقعیت است که با مواضع آیت الله هاشمی رفسنجانی در زمینه مسائل خارجی و عدالت اجتماعی و مسائل فرهنگی مخالفند.

واقعیت سوم:
مواضع آیت الله هاشمی رفسنجانی در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد و فرهنگ همان هائی است که صادق زیباکلام در مقام مدافع هاشمی به درستی بر آنها صحه گذاشت:
هاشمی به سرمایه‌داری غربی اعتقاد دارد و داعیه صدور انقلاب ندارد هم چنان که مخالف دخالت ایران در سوریه بنفع بشار اسد است و قائل به پیکار با آمریکا، اسراییل و انگلیس نبوده و در حوزه فرهنگ هم اهل مسامحه اند.
(مناظره دکتر صادق زیباکلام با حجت الاسلام نبوی)

واقعیت چهارم:
علی رغم اذعان هاشمی به بحران زا بودن ورودش به انتخابات در صورت مخالفت رهبری، آیت الله در انتخابات ثبت نام کرد لذا طبیعتاً ایشان با چنین اقدامی با دست خود زمینه بحرانی را که خود پیش بینی کرده بود را محقق نمود.

واقعیت پنجم:
اظهارات آیت الله خامنه ای در دیدار با مردم (25 اردیبهشت) ولو بدون ذکر نام اما بصراحت مخالفت با ورود هاشمی رفسنجانی به انتخابات بود:
دشمن شما مردم مايل است انتخاباتى انجام بگيرد كه كشور را به سمت وابستگى، به سمت ضعف، به سمت عقب‌ماندگى در صحنه‌هاى گوناگون حركت دهد. كشور را به عقب بكشاند، به عقب براند ... انتخابات باید منتهى شود به انتخاب يك انسان شايسته‌ى وارسته‌ى باعزمِ مؤمنِ انقلابىِ با همت جهادى ... برخلاف دشمنان انقلاب که بدنبال آنند که نتيجه‌اى كه از صندوقها بيرون مى‌آيد، نتيجه‌اى باشد كه دولت را، به تبع دولت، ملت را به سمت وابستگى بيشتر، به سمت تبعيت بيشتر، به سمت قرار گرفتن در سياست هاى دشمنان قرار دهد.

واقعیت ششم:
جنس ورود هاشمی به انتخابات بحران زا بود و ایشان خواسته یا ناخواسته و متاثر از اتفاقات 4 سال گذشته حامل ظرفیتی شده اند که در صورت حضور در انتخابات می توانست این انتخابات را به استعداد جبهه متراکم و متناقضی که بصورت طبیعی تا روز رای گیری در جوار ایشان اردو می زدند مُبدل به رفراندومی بر سر ماهیت و کلیت نظام کنند! (مقاله آخرین جنگ)
طبیعتاً سبد آرای محتمل هاشمی در چنان انتخابات مفروضی آکنده از آرائی متفاوت و بعضاً متناقض می شد. ایشان می توانست به اعتبار روابط تیره شده احمدی نژاد با روحانیت، بخش غالب آرای روحانیت سنتی و طبقه اجتماعی تحت فرمان ایشان را جذب خود کند هم چنان که با توجه به بی نامزد بودن اصلاح طلبان طبیعتاً ایشان و بدنه اجتماعی ایشان نیز پشت هاشمی جمع می شدند. گذشته از آنکه به اعتبار خطبه های نماز جمعه 29 خرداد سال 88 آیت الله خامنه ای که در آن صراحتاً اعلام کرد در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد رویکرد احمدی نژاد را بر هاشمی ترجیح می دهد طبعاً در چنان انتخابات مفروضی جمیع ضد انقلاب و مخالفین نظام و غالب سبزها نیز بمنظور دهان کجی به آیت الله خامنه ای هم که شده به هاشمی رای می دادند. (مقاله خیز بلند هاشمی)

جمیع موارد فوق به وضوح این واقعیت را به مخاطب دیکته می کرد که رد صلاحیت هاشمی مطابق پیش بینی واقع بینانه ایشان متوقع و لازم بود تا از این طریق بحرانی که هاشمی خود شخصاً آن را وعده داده بود، جلوگیری شود.

(همه این موارد بیرون از اتهامات دیگری نظیر مغبون کردن سپاه و امام در تحمیل قطع نامه 598 توسط هاشمی رفسنجانی و تحمیل پرهزینه آیت الله منتظری به امام و یا تمهید موثر ایشان در خلق طبقه ای نامولد و بلعنده و مصرف گرا و بی هویت از قبال سیاست های اقتصادی دولت ایشان در دوران سازندگی است ـ در این زمینه نگاه کنید به دو مقاله «باد کاشتید آقای هاشمی» و «لبخند خدا»)

بر همین اساس هاشمی موظف بود تا تکلیف خود را با «خود» و «نظام» روشن می کرد.
ایشان بصورت مستمر طی 3 دهه گذشته ترجیح داده که در میانه در بایستد اما نمی توان در میانه در ایستاد و تنها پیاز حکومت را خورد! چنین رویکردی بصورت تبعی منجر به آن می شد تا روزی چوب حکومت نیز بر گرده فرد بنشیند!
این که هاشمی رفسنجانی بخواهد در طمع رای بیشتر و پیروزی در انتخابات خود را در مرزهائی غیر شفاف قرار دهد تا بدین طریق بتواند بر تارک اقبال آرائی متناقض انتخابات را به رفراندوم «یا من یا رهبری» تبدیل کند زمانی قابل پذیرش است که ایشان هزینه اش را نیز بپردازند و رسماً «خود را» و «نسبت خود را» با دو طرف جبهه، تعریف کنند.
نمی شود از سوئی از اعتبار نظام و اسلام و انقلاب و امام بهره برد اما محصولش را در سبد مخالفان همان نظام و اسلام و انقلاب و امام ریخت.

با این تفاصیل کوبیدن بر طبل:
آیت الله شناسنامه انقلاب بود!
هاشمی پدر انقلاب است!
انقلاب نباید پدر خود را بخورد!
حذف هاشمی یعنی حذف انقلاب!
رد صلاحیت هاشمی یعنی رد صلاحیت امام و اسلام و انقلاب!
پایان هاشمی پایان انقلاب است!

چنین مرثیه هائی را جملگی می توان نوعی عوامفریبی محسوب کرد.

واقعیت آن است که هاشمی نه شناسنامه انقلاب است نه پدر انقلاب است و نه صلاحیت انقلاب! و هاشمی تنها هاشمی است.

هاشمی «هاشمی» است. حتی مرحوم امام نیز که هیچ کس کمترین تردیدی در شانیت و حیثیت و وزانت و مصدریت ایشان نسبت به انقلاب نداشت و ندارد اولاً هرگز چنین ادعاهائی برای خود و انقلاب قائل نبود که «خمینی یعنی انقلاب و انقلاب یعنی خمینی»!

ثانیاً تجربه نیز نشان داد با رفتن اش انقلابی را که خود بیشترین نقش را در رهبری آن داشت از آنجا که این انقلاب را قائم به «ذات و مردم» مدیریت کرده بود با رفتن اش ثابت شد بار انقلاب بر زمین نمی ماند، چرا که شناسنامه این انقلاب اگر هم بنام کسی سند خورده باشد آن کس جز ملت مسلمان ایران کس دیگری نیست.

این بمثابه تجربه تلخ رحلت رسول الله است که با رفتن ایشان موجی از تردید و سستی و دلشورگی امت محمد را احاطه کرد اما کلام قاطع و سحرانگیز «عمر ابن خطاب» آبی بر آتش شد که:

اگر محمد (ص) را می پرستیدید ایشان مرده اند! اما اگر خدای محمد (ص) را می پرستید خداوند همواره زنده خواهند بود.

انقلاب اسلامی ایران را نیز نباید و نمی توان قائم به شخص توصیف کرد و برای رقابت های سیاسی سرنوشت یک نظام و انقلاب را به یک فرد گره زد ولو آنکه ایشان برخوردار از قدمت و شیخوخیت در آن انقلاب و نظام باشند.

علی ایحال با حذف حضور بحران زای آقای هاشمی از انتخابات امید آن می رود تا در 24 خرداد ماه با توجه به آنکه نامزد دردسر زای آقای احمدی نژاد نیز رد صلاحیت شدند محتملاً شاهد انتخاباتی سالم و آرام و کم تنش بوده که نتیجه اش بتواند 4 سالی پر توفیق را برای مردم ایران به بار آورد.

انتخاباتی که دیگر نتوان در آن دل نگران «صدای پای اسب» بود!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقالات مرتبط:
بازی بزرگان
http://sokhand.blogspot.com/2013/05/blog-post_20.html
آخرین جنگ
http://sokhand.blogspot.com/2013/05/blog-post_5436.html
خیز بلند هاشمی
http://sokhand.blogspot.com/2012/10/blog-post_2.html
باد کاشتید آقای هاشمی
http://sokhand.blogspot.com/2013/01/blog-post.html
لبخند خدا
http://sokhand.blogspot.com/2012/02/blog-post_26.html
صدای پای اسب
http://sokhand.blogspot.com/2013/05/blog-post_2871.html