به گزارش پارس نیوز، 

 اکثر روایات فقهی شیعه از زبان امام صادق علیه السلام صادر شده است. هم چنان که بیشترین موارد تقیّه، به ویژه تقیّه فقهی و نیز حمل بر تقیّه را در روایات آن حضرت مشاهده می کنیم. همچنین دوره امامت آن حضرت یکی از طولانی ترین دوران های امامت ائمّه علیهم السلام به شمار می رود. امام صادق علیه السلام اگرچه در مقطعی از دوره امامت خود ـ به خصوص پس از حکومت هشام تا دهه اوّل حکومت منصور ـ یعنی از سال 125 تا 145 ق. توانست آزادانه به نشر حقایق و معارف بپردازد، اما عواملی باعث صدور روایات تقیّه ای از آن حضرت شد؛ همچون:

1. تقیّه از حکومت در دوران هشام و منصور.

2. پراکندگی اصحاب آن حضرت از جهت مذهب که در مواردی ایشان، طبق مذهب فقهی پرسشگران جواب می داد.

3. حفظ جان اصحاب خود.

4. شکّاک بودن بعضی از اصحاب.

بنابر اظهارات فوق، احتمال تقیّه در روایات آن حضرت حتی اگر ناقل آن، اصحاب خاصّی همانند زراره باشد، فراوان است. همچنین اگر بخواهیم با ترسیم یک منحنی روایات تقیّه را بررسی کنیم، باز به این نتیجه می رسیم که دوره امامت امام صادق علیه السلام بلندترین نقطه این منحنی را به خود اختصاص می دهد. برای روشن تر شدن این مطلب، ذکر یک نکته کافی است که 53 روایت از 106 روایات مربوط به تقیّه (با حذف مکرّرات) که در کتاب بحارالانوار جمع آوری شده، از امام صادق علیه السلام نقل شده است.46 یعنی حدود 50 درصد روایات تقیّه را شامل می شود و این رقم غیر از احادیث مربوط به تقیّه است که امام صادق علیه السلام از قول امامان پیش از خود نقل می کند.

علت فراوانی این روایات را تنها در بُعد سیاسی، می توان معلول فشارهای سهمگین حکومت های مرکزی در دوران اوّل و سوم و تا حدودی دوره دوم امامت آن حضرت دانست.

رشد روایات در بخش های دیگر را نیز می توان در عللی همچون:

1. طولانی بودن دوران امامت ایشان،

2. توفیق فراوان آن حضرت در نشر معارف و احکام اسلام،

3. از سوی دیگر، اختلاف مذهب داشتنِ چهار هزار شاگرد و راوی از آن حضرت،

4. شدّت اختلاط اقلیّت شیعیان با اکثریّت سنّی ـ که افراد متعصّب فراوانی را در خود جای داده بود ـ جست و جو نمود.

همچنین فعّالیّت شدید غالیان که در این دوره به نقطه اوج خود رسیده بودند و بهره برداری آنان از شخصیّت و روایات ائمه علیهم السلام را نیز نباید از نظر دور داشت. این امر موجب می شد امام از اصحاب خود بخواهد معارف بلند شیعه را در دسترس همگان قرار ندهند و در بیان آنها تقیّه نمایند. اینک به بررسی مواردی از روایات حضرت در این زمینه می پردازیم:

1. تقیّه سیاسی

مواردی از تقیّه سیاسی در سیره امام صادق علیه السلام و یارانش را می توان این گونه برشمرد:

1. پوشیدن لباس سیاه در فقه شیعه مکروه است، اما این لباس در زمان قیام عباسیان و پس از آن، به صورت شعار آنان درآمد و لذا در تاریخ با عنوان «مسودة» (سیاه جامگان) معروف شدند. در روایتی آمده است هنگامی که امام صادق علیه السلام در «حیره» به سر می برد، فرستاده ابوالعبّاس سفّاح برای او لباس بارانی فرستاد که یک طرف آن سفید و طرف دیگر آن سیاه بود. امام علیه السلام آن را پوشید و فرمود: «اما انّی البسه و انا اعلم انّه لباس اهل النّار49؛ من آن را می پوشم در حالی که می دانم لباس اهل آتش است.» در روایت دیگری به همین مضمون چنین وارد شده است که امامعلیه السلام حتی آستر و پنبه لباس های خود را سیاه کرده بود.

2. امام صادق علیه السلام در حدیثی می فرمایند:«کلّما تقارب هذا الأمر کان أشدّ للتقیّة؛ هرچه به این امر نزدیک تر می شویم، تقیّه شدیدتر می گردد.»علاّمه مجلسی هذاالأمر را به «خروج قائم علیه السلام » تفسیر کرده است. اما شاید بتوان آن را به قصد امام علیه السلام برای قیام و نزدیک شدن زمان آن نیز تفسیر نمود که البته به علّت دگرگونی شرایط محقّق نشد.

3. با آن که زیارت امام حسین علیه السلام در کربلا در آن زمان برای شیعیان خطراتی را دربرداشت، اما به جهت خاموش نشدن این مشعل فروزان، امام صادق علیه السلام شیعیان را به زیارت بسیار مختصری که مخصوص حال تقیّه است، توصیه می نمایند. بدین قرار: این زیارت پس از غسل و پوشیدن لباس تمیز، فقط بر سه مرتبه گفتن «صلّی اللّه علیک یا ابا عبداللّه» مشتمل است.52 در روایت دیگری، امام صادق علیه السلام ضمن بیان آداب زیارت، سفارش به تقیّه را یادآور می شوند و می فرمایند: «وَ یلزمک التّقیّة الّتی هی قوام دینک بها؛ لازم است تقیّه ای که قوام دین به آن است را رعایت کنی.»

2. تقیّه اجتماعی

در زمان امام صادق علیه السلام تقیّه اجتماعی نیز ابعاد گسترده تری می یابد و با بررسی سیره امام و اصحاب او، به موارد فراوانی از این نوع تقیّه برخورد می کنیم. از جمله درباره آن حضرت داستانی بیان شده است، بدین گونه که: آن حضرت هنگام شنیدن دشنام به علی علیه السلام از بعضی از مخالفان، خود را در پشت ستون مخفی کرده و پس از تمام شدن دشنام، به نزد آن مخالف آمده و به وی سلام کرده و با او مصافحه نمود.

در روایات فراوانی آن حضرت دستور تقیّه اجتماعی را برای اصحاب و یاران خود صادر می فرماید که به چند مورد آن اشاره می نماییم:

1. «کظم الغیظ عن العدو فی دولاتهم تقیّة حزم لمن اخذ بها و تحرّز من التعرّض للبلاء فی الدّنیا؛فرو بردن خشم از دشمن در زمان حکومت آنها به جهت تقیّه، احتیاط است برای کسی که آن را عمل کند و دوری جستن از بلا در دنیا می باشد.»

2. امام صادق علیه السلام در حدیثی ضمن تفسیر آیه ای از قرآن چنین می فرماید: ««قولوا للنّاس حسناً»56، ای للنّاس کلّهم مؤمنهم و مخالفهم، امّا المؤمنون فیبسط لهم وجهه و امّا المخالفون فیکلّمهم بالمداراة لاجتذابهم الی الایمان فانّه بأیسر من ذلک یکفّ شرورهم عن نفسه و عن اخوانه المؤمنین؛ این که خداوند می فرماید: «با مردم به نیکویی سخن گویید.» یعنی با همه مردم چه مؤمنان و چه مخالفان. اما با مؤمنان با گشاده رویی برخورد می کند و با مخالفان با مدارا، تا آنها را به ایمان جذب نماید، که به آسان تر از این می توان شرور آنها را از خود و از برادران مؤمنش دفع کند.»

3. نیز می فرماید: «انّ مداراة اعداءاللّه من افضل صدقة المرء علی نفسه و اخوانه؛ مدارا با دشمنان خدا از برترین صدقه های انسان برای حفظ خود و برادرانش می باشد.»

4. امام در روایت دیگری نتیجه عالی «مدارا» را چنین بیان می فرماید: «من کفّ یده عن النّاس فانّما یکفّ عنهم یدا واحدة و یکفون عنهم ایادی کثیرة؛ کسی که (با مردم مدارا کند و) از برخورد شدید با مردم دوری گزیند، در حقیقت او تنها یک دست (یک نفر) را از آزار مردم دور داشته، اما دست های (افراد) فراوانی را از اذیّت و آزار خود باز داشته است.»

5. امام صادق علیه السلام در روایتی مفصّل، در بیان فرق بین حکومت بنی امیه و امامت ائمه علیهم السلام می فرماید: «انّ امارة بنی امیّة کانت بالسّیف و العسف و الجور و انّ امامتنا بالرّفق و التّألّف و الوقار و التّقیة و حُسن الخلطة والورع و الاجتهاد فرغبوا النّاس فی دینکم و فیما انتم فیه؛ حکومت بنی امیه با شمشیر، ظلم و جور سرپا بود و اما امامت ما با نرمی، الفت با همدیگر، وقار، تقیّه، خوش برخوردی، پرهیزکاری و اجتهاد همراه است. پس مردم را در دینتان و در آنچه شما برآنید (امامت و ولایت)، تشویق کنید.»

3. تقیّه فقهی

«فقه شیعه» در دوران 34 ساله امامت امام صادق علیه السلام به نقطه اوج بالندگی و شکوفایی خود رسید، به گونه ای که به «فقه جعفری» معروف شد. روایات فقهی تقیّه ای نیز رشد روز افزونی پیدا کرد. گستردگی تقیّه و روایات تقیّه ای به گونه ای بود که بعضی از یاران در استفتای مکاتبه ای خود تصریح می کنند که مسأله تقیّه در میان نیست و خواستار بیان حکم در حالت عادی می شوند؛ از جمله:

1. ابوبصیر از امام صادق علیه السلام درباره جواز سجده بر گلیم می پرسد و امام علیه السلام جواب می دهد: «اذا کان فی تقیّة فلابأس به؛ اگر در حالت تقیّه باشد، اشکالی ندارد.»

2. امام صادق علیه السلام درباره کیفیت برگزاری نماز خود با اهل سنّت چنین می فرماید: «فامّا أنا فاُصَلّی معهم و اریهم انّی اسجد و مااسجد؛ من با آنان نماز می خوانم و چنین وانمود می کنم که سجده می نمایم، در حالی که سجده نمی کنم.»

3. امام صادق علیه السلام در روایتی سوگند دروغین به جهت تقیّه را مجاز شمرده و برای شکستن آن کفّاره ای قائل نمی شوند: «لاحنث و لاکفّارة علی من حلف تقیّة یدفع بذلک ظلماً عن نفسه؛ کسی که به جهت تقیّه و برای دفع ظلم از خود، سوگند بخورد (و بعد خلاف آن عمل کند) این سوگند شکسته نمی شود و کفّاره ای ندارد.»

4. تقیّه کلامی

به موازات رشد و بالندگی فقه شیعه به وسیله امام صادق علیه السلام ، کلام و معارف شیعه نیز در این زمان توسّط آن حضرت به نقطه اوج شکوفایی رسید و توانست در میان همه مذاهب کلامی رایج در آن روزگار، راه خود را پیموده و خود را در صدر مذاهب کلامی که در ضمن مبتنی بر اصول و قواعد قطعی بود، قرار دهد.

لذا در میان اصحاب امام صادق علیه السلام به چهره های کلامی متبحّری همانند «هشام بن حَکم» برخورد می کنیم که در مبارزات کلامی خود با دیگر مذاهب کلامی، همیشه بر آنها پیروز است؛ به طوری که امام علیه السلام هشام را با آنکه جوان نورسی است، در صدر مجلس خود جای می دهد. با مراجعه به ابواب مختلف کلامی مشاهده می کنیم که قسمت عمده روایات کلامی شیعه و همچنین تقیّه کلامی از زبان امام صادق علیه السلام نقل شده است. حال با این توضیحات، به چند نمونه از تقیّه های کلامی امام، اشاره می نماییم:

1. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: زده شدن گردن ها برای شما محبوب تر است. یا برائت از علی علیه السلام . حضرت فرمود: «رخصت (یعنی استفاده از تقیّه) برای من محبوب تر است.» و آنگاه به آیه نازل شده در شأن عمّار استناد نمود.

2. در روایتی امام صادق علیه السلام چنین می فرماید: «ایّا کم و ذکر علیّ و فاطمة علیهماالسلام فانّ النّاس لیس شی ء ابغض الیهم من ذکر علیّ و فاطمة علیهماالسلام ؛ از آوردن نام علی و فاطمه علیهماالسلام نزد مردم بپرهیزید، زیرا آنها یادآوری این دو را از هرچیز دیگر ناخوش تر می دارند.»