پیروزی حزب «برادران ایتالیا» در انتخابات سراسری این کشورو حضور جریان راست افراطی( متمایل به نئوفاشیستها) در رأس معادلات قدرت در رم ، نقطه آشکارساز بحرانی فراگیر در اتحادیه اروپا محسوب می‌شود.پیروزی این حزب و رهبر آن «جورجیا ملونی» به معنای بازگشت  رسمی ایتالیا به دوران جنگ جهانی دوم است، دورانی که در کتاب‌های تاریخ اروپا از آن به‌عنوان «دوران سیاه» نام برده می‌شود! اکنون اکثر رسانه‌های اروپایی نسبت به آنچه در ایتالیا رخ‌داده است نگاه بسیار بدبینانه و وحشت‌زده‌ای دارند. همگرایی در قاره سبز دیگر به‌مثابه یک ارزش مشترک مورد شناسایی شهروندان قرار نمی‌گیرد و دو جریان  «سوسیال‌دموکرات» و« راست میانه‌رو» در حال از دست دادن سنگرهای خود هستند. 
به‌راستی چه اتفاقی در اروپا رخ‌داده است؟!هفتم فوریه سال ۱۹۹۲ میلادی پیمان «ماستریخت» یا همان پیمان اتحادیه اروپایی بین سران ۱۲ کشور عضو جامعه اقتصادی اروپا منعقد شد و پس از مدتی ۳ کشور فرانسه، انگلیس و آلمان به ستون‌های اصلی اروپای واحد مبدل شدند. سلطه‌طلبی تاریخی این ۳ بازیگر سبب شد از همان ابتدا کشورهای عضو اتحادیه اروپایی به بازیگران درجه یک، درجه ۲ و حتی درجه ۳ تبدیل شوند. این درجه‌بندی غیررسمی- اما ملموس- در پروسه تصمیم‌سازی‌های مشترک اروپائیان از ابتدا وجود داشت. به‌عنوان‌مثال، زمانی که  در سال ۲۰۰۸ میلادی  ایرلندی‌ها در همه‌پرسی مربوط به تصویب پیمان لیسبون به آن رأی منفی دادند، سران ۳ کشور انگلیس، فرانسه و آلمان با تهدید شهروندان این کشور آن‌ها را وادار به برگزاری مجدد همه‌پرسی و رأی مثبت به آن کردند!
اکنون حدود سه دهه از انعقاد پیمان ماستریخت سپری‌شده است. انگلیس پس از برگزاری همه‌پرسی جنجالی «برگزیت» از اتحادیه اروپا خارج‌شده و ایتالیا نیز به‌عنوان سومین قدرت اقتصادی منطقه یورو به کانون اصلی «گذار از اروپای واحد» تبدیل‌شده است. در فرانسه، امانوئل ماکرون نه به‌عنوان یک«سیاستمدار قدرتمند»، بلکه به‌عنوان رئیس‌جمهوری ضعیف باقدرتی حداقلی در کاخ الیزه عرض‌اندام کرده و دولت اولاف شولتز، صدراعظم آلمان متشکل از احزاب سوسیال‌دموکرات، سبز و دموکرات‌های آزاد به یک پازل ناهمگون تشبیه می‌شود.
درست در چنین وضعیتی جنگ روسیه و اوکراین به عاملی جهت «همگرایی اعلامی » و « واگرایی عملیاتی» در میان دولت‌های اروپایی شده است.دولت‌های اروپایی از یک‌سو بیانیه‌های مشترک تحریم مسکو را امضا می‌کنند و از سوی دیگر، به دنبال دلال‌هایی مطمئن برای تبدیل یورو به روبل بابت تسویه‌حساب سریع محموله‌های انرژی با روس‌ها می‌گردند. در چنین شرایطی شهروندان اروپایی «ساختارها» و « بازیگران » در این مجموعه را به‌صورت هم‌زمان هدف قرار می‌دهند. مفهوم «دولت-ملت» در اروپا بیش از هر زمان دیگری مصادیق خود را ازدست‌داده و شکاف ملت‌ها و جریان‌های سنتی قدرت ( که اتفاقا مؤسس اتحادیه اروپا بوده‌اند) دیگر به‌سادگی قابل برطرف شدن نیست.
کابوسی که امروز منجر به خواب آشفته مقامات اروپایی شده تا حدودی از سوی مخاطبان عمومی قابل درک است!  از زمان آغاز جنگ اوکراین چهار انتخابات رسمی در اتحادیه اروپا برگزارشده است که در سه انتخابات ( مجارستان، سوئد و ایتالیا) متحدان آشکار و پنهان روسیه به پیروزی رسیده‌اند.این به معنای انهدام شبکه‌های سنتی و بنیادین قدرت در اروپا و شکل‌گیری اراده‌ای عمومی و  مشترک تحت عنوان «گذار از شرایط موجود» می‌باشد!