یک. با تغییر دولت در آمریکا و یک دوره‌ای شدن ترامپ که سیاست فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی را دنبال می‌کرد، رژیم صهیونیستی خود را در سیاست متوقف کردن ایران به روش سخت، تنها یافت. بایدن و دموکرات‌ها، هرچند تحریم‌ها را ادامه دادند، اما به اقدامات سخت و تنش‌زای ترامپ هم باور نداشتند و آن را ادامه ندادند. در این میان رژیم صهیونیستی که نطفه‌اش با جنایت و ترور بسته‌شده، نگران سرانجام احتمالی روابط ایران و آمریکا، به نتیجه رسیدن برجام و افزایش قدرت روزافزون ایران اسلامی در منطقه است. ما چند دهه است که رژیم غاصب اسرائیل را حتی برای یک‌لحظه به رسمیت نشناخته‌ایم و قطب مخالفت با این غده سرطانی در دنیا محسوب می‌شویم.
دو. از سال‌ها پیش، رژیم صهیونیستی، مستقیم و غیرمستقیم به افراد مؤثر، مراکز و منافع جمهوری اسلامی حمله کرده و البته پاسخ‌هایی هم دریافت کرده است. ترور فرماندهان و مستشاران نظامی ما در سوریه و لبنان و عراق، هرچند دردناک است، اما به سنگینی لطمه دیدن در تهران و اصفهان و یزد نیست. اقدامات خصمانه اسرائیل در داخل خاک ایران، فرازوفرودهایی داشته و در برخی دوره‌ها شدت یافته است. در سال‌های پس از فتنه ۸۸ و خلأ امنیتی و اجتماعی موجود، جوخه‌های ترور اسرائیل، چند دانشمند هسته‌ای و چهره مؤثر علمی را از ما گرفتند و این روزها، به دنبال حذف چهره‌های مؤثر موشکی و نظامی ما هستند.

سه. این‌که چگونه تخریب و حجم آتش دشمن در داخل خاک ایران افزایش چشمگیر داشته، سؤالی است که دستگاه‌های مسئول باید پاسخ دهند اما چرایی این ماجرا قابل‌تحلیل است. آنچه قدرت‌های جهانی را پای میز مذاکره با ایران می‌نشاند، پذیرش این گزاره از سوی آن‌هاست که ایران، یک قدرت منطقه‌ای است و چاره‌ای جز همکاری با آن وجود ندارد. رژیم صهیونیستی، با ترورها و اقدامات خرابکارانه اخیر که در برخی موارد، حتی بدون اطلاع آمریکا صورت می‌دهد، در پی آن است تا واقعیت توان منطقه‌ای ایران را مخدوش کند و به چالش بکشد.
هرچند اسرائیلی‌ها معمولا به نقطه زنی و ترور هوشمند مخالفان خود در دنیا مشهورند، اما در برخی اقدامات خرابکارانه اخیر در داخل خاک ایران، نشانی از هوشمندی هم در کار نیست و تنها القای جو ناامنی و به رخ کشیدن ضعف سامانه‌ها و نظامات امنیتی را هدف گرفته‌اند. این یعنی استراتژی رژیم صهیونیستی، از کنترل ایران هسته‌ای با اقدامات نامتعارف، به محدودسازی، القای ضعف امنیتی ‌و ضعیف نشان دادن ایران در عرصه بین‌المللی تغییر کرده است.
چهار. اینجا، نقطه ایستادن و سرسختی نشان دادن است. استراتژی القای ضعف، آن‌هم از طرف یک رژیم کوچک، به‌هیچ‌عنوان پذیرفتنی نیست. درست است که ایران اسلامی و فرزندان معنوی‌اش در منطقه، در همین ایام هم ضرباتی به دشمن زده‌اند، اما هیچ‌یک از این ضربات، آن سیلی محکمی که هوش از سر دشمن بپراند و واقعیت صحنه را به‌طرف مقابل بفهماند نبوده است. ادامه وضعیت فعلی، حتی به برهم خوردن توازن قدرت در منطقه، جری شدن برخی همسایگان، آسیب به ادامه مذاکرات بین‌المللی ایران و تضعیف شرکای منطقه‌ای منجر خواهد شد. مگر رژیم صهیونیستی، چه عرض و طولی دارد و چه حسابی روی خود و حامیانش بازکرده که با وقاحت، مرتبا در داخل خاک ایران بزرگ، خرابکاری کند؟
پنج. ما که در همین سال‌ها، پهپاد متجاوز آمریکایی را شکار و کشتی متجاوز انگلیسی را توقیف کرده بودیم. سرتاسر خاک رژیم صهیونیستی از تل‌آویو و حیفا گرفته تا تأسیسات هسته‌ای دیمونا در تیررس موشک‌های نقطه زن ایران است. هم‌پیمانان ما نیز که از شمال و شمال شرق گرفته تا جنوب غرب، به سرزمین‌های اشغالی مسلط‌اند. جای تردید نیست. باید دست بلند ایران، ضربه‌ای سهمگین، باورنکردنی، چندجانبه و پشیمان کننده به دشمن بزند و مهم است که این ضربه‌های همزمان، داخل سرزمین‌های اشغالی باشد. حتی ضربه زدن به منافع هم‌پیمانان اسرائیل به‌ویژه آمریکا و انگلیس، پیشنهاد قابل‌توجه و یکی از گزینه‌های روی میز است، آن‌هم از این باب که باید پدر را گوشمالی داد تا فرزند، حساب کار دستش بیاید.