به گزارش پارس نیوز، 

مهناز فتاحی از جمله نویسندگانی است که این روزها کتاب « فرنگیس» او  در محافل ادبی مطرح است.وی راوی داستان واقعی زنی است که در دفاع مقدس ، نماد شجاعت و مقاومت قلمداد می‌شود و تندیس او در پارک شیرین کرمانشاه  قرار دارد. فرنگیس حیدرپور، بانویی از ایل کلهر کردستان و ساکن روستای گورسفید در منطقه‌  مرزی است که در زمان دفاع مقدس توانست به تنهایی یک سرباز بعثی را به هلاکت و سربازی دیگر را اسیر کند. داستان زندگی این زن غیور و شجاع دارای فراز و نشیب‌های بسیار و وقایع تکان دهنده‌ای است که به قلم  نویسنده‌  کتاب « فرنگیس» به رشته تحریر در آمده است. این کتاب که بیانگر نقش شجاعانه زنان سرزمین‌مان در دفاع مقدس است توانسته نظر رهبر فرزانه را جلب نماید  و بر آن تقریظ بنویسند.
مهناز فتاحی در گفت‌وگو با رسالت  انگیزه‌  خود را از نوشتن کتاب فرنگیس بازگو کرده است. وی با اشاره به سختی‌های کار که سه سال به طول انجامیده ، خاطرنشان ساخت که فرنگیس حیدرپور ابتدا راضی به نوشتن خاطراتش نبود.
مدیر کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان  استان کردستان در توصیف فرنگیس گفت:‌ او یک خانم مهربان روستایی، پر از شجاعت ،‌ غیرت و ایمان است.
وی در مورد انتقال احساس یک زن در مواجهه  با دو سرباز دشمن  در کتاب فرنگیس اظهار داشت:  روی این صحنه خیلی کار کردم. بارها و بارها آن را بازنویسی کردم تا  مخاطب از درون و بیرون با فرنگیس روبه‌رو شود.
مهناز فتاحی که دارای 20 کتاب در زمینه  داستان ،‌ خاطره و زندگی نامه داستانی است، خاطرنشان ساخت که فرنگیس نماد همه‌  زنان کشور است و آنچه او و امثال او می‌خواهند  « توجه»  و«حرمت» است.
وی تصریح کرد که حال امروز خانم فرنگیس حیدرپور نسبت به  زمان نوشتن کتاب خیلی بهتر است. قول‌هایی به او داده  شده که در حال انجام است.
مهناز فتاحی با اشاره به  دیدارش با مقام معظم رهبری و این که  رهبر فرزانه  کشورمان فرموده بودند که اگر کتاب فرنگیس را خواندند و قلب‌شان لرزید، تقریظی بر آن می‌نویسند، گفت: 12  بهمن خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و ایشان 21 بهمن ماه تقریظ نوشتند. یعنی 9 روز بعد از دیداری که داشتیم تقریظ نوشته شده است که بسیار برایم  ارزشمند بود. 
وی با اشاره به این که  یکی از آرزوهای فرنگیس حیدرپور دیدار با مقام معظم رهبری بود، گفت: در این دیدار فرنگیس خیلی احساساتی شده بود و مرتب به زبان کردی خطاب به آقا می‌گفت: « درد شما روی سر من». این گفت‌وگو فرارویتان قرار دارد.
نوشتن را از چه سنی آغاز کردید و تاکنون چند کتاب نوشته‌اید؟
نوشتن را از کودکی از زمانی که کلاس پنجم بودم و جنگ شروع شده بود،آغاز کردم. پدرم نظامی و رئیس پاسگاه در منطقه‌ای مرزی بود و ما آنجا زندگی می‌کردیم. ما خیلی زود جنگ را حس کردیم. پدرم زخمی شد. همان روزها  من شروع به نوشتن خاطراتم کردم.
آن زمان، در چه سنی بودید؟
کلاس اول راهنمایی بودم. اولین نوشته‌ام زمانی که کلاس اول راهنمایی بودم در مجله « کیهان بچه‌ها» چاپ شد و بعد از آن عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدم و پس از آَن، حدود 20 کتاب نوشتم.
آیا همه  کتاب‌هایتان داستان است؟
بعضی از کتاب‌ها داستان، بعضی خاطره و بعضی زندگی‌نامه  داستانی است.
با چه انگیزه‌ای داستان زندگی خانم فرنگیس حیدرپور را نوشتید؟
تندیس خانم فرنگیس حیدرپور در پارک شیرین کرمانشاه وجود دارد. همیشه  با خودم فکر می‌کردم که ماجرای این تندیس چیست؟!
وقتی که متوجه شدم که این تندیس ، نماد مقاومت استان کرمانشاه است، داستان آن را متوجه شدم و وقتی فهمیدم که این خانم زنده است، با خودم گفتم که باید داستان زندگی او را بنویسم. خانم فرنگیس همانند  تندیسش محکم و مقاوم است. یک خانم مهربان روستایی، پر از شجاعت، غیرت و ایمان.
نام اولین کتابی که  نوشتید چیست و آیا فرنگیس آخرین کتابی است که نوشته‌‌اید؟ 
نام اولین کتابم « طعم تلخ خرماست». ماجرای خاطرات خودم است که شکل داستانی دارد. این کتاب، کتاب فصل کشور، نامزد کتاب سال و برگزیده‌  جایزه‌  پروین اعتصامی شده است.
آیا موضوع کتاب «طعم تلخ خرما» خاطرات‌تان از دفاع مقدس است؟
بله  و خیلی کوتاه است. برای گروه سنی نوجوان است. کتاب‌های دیگرم؛ « اردیبهشتی دیگر» ، « قلب کوچک سپهر» و چندین کتاب دیگر که آخرین آنها «‌ باغ مادربزرگ» و « دوستان عجیب پیامبر (ص) » می‌باشد.
« باغ  مادر بزرگ» کتابی در موضوع دفاع مقدس است. « دوستان عجیب پیامبر (ص) » مجموعه‌  چهار جلدی برای کودک با موضوع پیامبر و مهربانی‌هایش می‌باشد. قبل از این ها کتاب « پناهگاه بی‌پناه» را نوشتم و قبل از این کتاب «‌ فرنگیس» قرار دارد.
 در چه سالی کتاب « فرنگیس» چاپ شده است؟
سال 94 چاپ شد.
در چه سالی شروع به  نوشتن کتاب « فرنگیس» کردید؟
سال 89 شروع به نوشتن کتاب فرنگیس کردم. حدود سه سال روی کتاب کار کردم و دو سال هم در چاپخانه  ماند تا چاپ شد.
آیا برای نوشتن داستان زندگی خانم حیدرپور به روستای محل زندگی‌شان مراجعه کردید  و آیا ایشان به راحتی پذیرفتند که  داستان زندگی‌شان را  بنویسید؟! 
برای مصاحبه با خانم حیدرپور به روستای « گوسفید» می‌رفتم. سه ساعت تا آنجا راه بود و سه ساعت هم برگشت طول می‌کشید. گاهی 10 دقیقه مصاحبه  می‌کردم. گاهی نیم ساعت و در طی سه سال مرتب در رفت و آمد به این روستا بودم. مسیر سختی بود ضمن  این که ایشان  در ابتدا اصلاً راضی نبود که  خاطراتشان نوشته شود. کلی تلاش کردم تا راضی شد. از آن جا که  با اصول خاطره‌نویسی آشنا نبودند معمولاً خیلی خلاصه به شکل دو خطی و سه خطی صحبت  می‌کرد و زمان می‌برد تا من ایشان را توجیه کنم که  به دنبال چه مسائلی هستم. خدا را شکر، با همدلی‌ای که بین من و فرنگیس ایجاد شد، ایشان کم‌کم همکاری کرد و برای نوشتن این کتاب با خیلی از کسانی که او را می‌شناختند گفت‌وگو کردند  ( خانواده ، مردم شهر، مردم روستا و  افرادی که او را می‌شناختند و اطلاعات داشتند) تا این که  به شکل یک کتاب در آمد.
با توجه به شناختی که از خانم فرنگیس حیدرپور پیدا کردید ایشان را چگونه توصیف می‌کنید؟
خانم فرنگیس یک زن کرد  از ایل « کلهر» است. شجاع و غیور است. پیشینه  ایشان خیلی خوب است. این ایل در طول تاریخ نشان دادند که  انسان‌های  با غیرت و شجاعی هستند.
« فرنگیس» ضمن این که  زنی غیور و شجاع است، بسیار مومن است  و اعتقادات قوی‌ای دارد.
 واقعاًٌ فردی نترس و مقاوم است. همین الان هم در زندگی‌اش یک تنه  با سختی‌ها مبارزه می‌کند. همان‌طور که از کودکی همراه پدرش کارگری می‌کرده و رنج‌های زیادی کشیده تا بزرگ  شده است. البته،  افرادی که در آن منطقه زندگی می‌کنند، همگی همین خصوصیات را دارند.
کدام بخش  از داستان تاثیرگذارتر است و روی خود شما تاثیر بیشتری گذاشته  است
مهم‌ترین اتفاق زندگی « فرنگیس» این است که یک سرباز عراقی را می‌کشد  و یکی را اسیر می‌کند.
اما قسمتی دیگر، از زندگی فرنگیس زمانی است که  به مجروحان کمک می‌کند، برادر کوچکش روی مین می‌رود و شهید می‌شود، برادر دیگرش مین را  در دست‌هایش می‌گیرد و دستش از آرنج قطع می‌شود. یک جایی فرنگیس در دل کوه برای خودش خانه می‌سازد و جایی دیگر، در بمباران فرزندش را در مینی‌بوس به دنیا می‌آورد.
آنجایی که فرنگیس در دل تاریکی شب به خانه‌اش سر می‌زده در حالی‌که  روستایش در دست دشمن  بوده است. به نظر من، همه‌ی زندگی فرنگیس سرشار از ماجراهای 
تکان دهنده است که واقعاً شجاعت زیادی می‌خواهد که یک نفر در آن لحظات آن کارها را انجام بدهد.
آیا شما توانستید احساس یک زن را  در مواجهه با دو  سرباز دشمن به خوبی در کتاب‌تان به خواننده منتقل کنید؟
بله، فکر می‌‌کنم که توانسته‌ام ،‌ روی این صحنه  خیلی کار کردم. بارها و بارها آن را بازنویسی کردم. تلاش کردم که مخاطب تصویر و فیلمی را ببیند و از درون و بیرون با فرنگیس روبه‌رو شود. این یکی از سخت‌ترین صحنه‌هایی بود که می‌خواستم توصیف کنم. سعی کردم هم راوی آن صحنه را خوب توضیح بدهد و هم خودم را به جای فرنگیس بگذارم و از نگاه او ببینم. احساس می‌کنم تلاشم موفق بوده است.
فرنگیس نماد کدام قشر از زنان کشور ماست؟
فرنگیس نماد همه‌  زنان کشور ماست. زنانی در کشور داریم که  ایثارگر و از جان گذشته‌اند، فرنگیس نماد زنان مقاوم کشور ما می‌تواند باشد.
شما در نوشته‌هایتان معمولاً از چه سبکی استفاده می‌کنید؟
من روان و صمیمی می‌نویسم، سعی می‌کنم مطالب را 
به گونه‌ای بنویسم که همه بتوانند درک کنند، راحت باشند و با مخاطب به راحتی  حرف بزنند. این زبان می‌تواند در دل مخاطب نفوذ  کند. به طور کلی، تلفیقی از آنچه که درونم است را با ادبیاتی روان، ساده و صمیمی می‌نویسم. 
حرف امروز « فرنگیس» و زنانی که در دفاع مقدس حضوری پر رنگ و تاثیر گذار داشته‌اند، چیست؟
« توجه» این که  گذشته‌شان از بین نرود! اگر رنجی کشیدند ، 
نادیده  گرفته نشود! حرمت آنها پاس‌داشته  شود و به آنها توجه شود. فرنگیس در ابتدای مصاحبه  از بی‌توجهی‌هایی که به او شده بود، رنجیده‌خاطر بود. 
آنها قدردانی شود. وقتی کتابی در مورد  او نوشته  می‌شود به ما یادآوری می‌کند که حرمت این زنان باید حفظ بشود و از آنها باید دیده بشوند. با این کار هویت و تاریخ ما زنده نگه داشته می‌شود.
در حال حاضر وضعیت خانم فرنگیس حیدرپور چگونه است؟
من در پایان کتاب،‌ به وضعیت کنونی فرنگیس و قهرمانان اشاره کرده‌ام. فرنگیس متولد سال 1341 است. هم اکنون در روستای گورسفید همان جایی که آن اتفاقات افتاده زندگی می‌کند. چهار فرزند سه پسر و یک دختر دارد. فرزندانش ازدواج کرده‌اند . پسر کوچکش با او زندگی می‌کند. این روزها فرنگیس حال وهوای بهتری نسبت به  آن چه  که در کتاب نوشتم، دارد. آن چیزهایی که دوست داشته، برایش اتفاق می‌افتد.
چه اتفاقاتی؟!
مشکلات مالی او رو به بهبود است. دوست داشت پسرش سرکار برود که  این کار در حال انجام است. آرزو داشت که  مقام معظم رهبری را ببیند که این اتفاق افتاد. حقوقی برایش می‌خواهند در نظر بگیرند. او با این که یک زن قهرمان است 300 هزار تومان حقوق می‌گرفت! قرار است که بیمه بشود. قول‌هایی به او داده شده که در حال انجام است. دوست دارد کربلا برود که گفتند، ان‌شاء ا... در این هفته به زیارت امام رضا(ع) می‌رویم که  آرزویش بود.
آیا همسر خانم فرنگیس در قید حیات است؟
 خیر. ایشان 12 سال پیش فوت کرده است.
در مورد دیدار با مقام معظم رهبری برایمان بگویید.
سال گذشته که کتاب من، کتاب سال دفاع مقدس شد، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم. فرصت خوبی بود و از کتاب‌هایم صحبت کردم. از رهبر فرزانه مان پرسیدم که 
« چرا بر کتاب فرنگیس که خودتان اشاره فرمودید، تقریظ ننوشتید؟ » مقام معظم رهبری فرمودند: « هنوز کتاب را نخوانده‌ام ، اگر بخوانم و قلب‌مان را بلرزاند حتما بر آن تقریظ می‌نویسم. » 12 بهمن خدمت رهبری رسیدیم  و 21 بهمن تقریظ نوشتند یعنی 9 روز بعد از دیداری که داشتیم، تقریظ نوشته شده است. برایم بسیار ارزشمند بود. امسال به ما گفتند که قرار است مراسم رونمایی از تقریظ باشد،‌ خیلی خوشحال شدیم. بعد هم خدمت رهبری رسیدیم. من از حضرت آقا تشکر کردم. گفتم: شما رهبر کتابخوانی هستید و به کتاب توجه می‌کنید.  فرنگیس خیلی احساساتی شده بود و مرتب جملاتی به کردی می‌گفت. دیدار صمیمی و خوبی بود.
سوال . خانم فرنگیس چه جملاتی به مقام معظم رهبری می‌گفت؟
فرنگیس مرتب به زبان کردی خطاب به آقا می‌گفت: درد شما روی سر من.
شما بیشتر چه کتاب‌هایی می‌خوانید؟
در کودکی همه جور کتابی که به دستم می‌رسید می‌خواندم. در نوجوانی اغلب رمان‌های بزرگ جهان و ایران را خواندم. در دوره‌  نوجوانی خیلی کتابخوان بودم و با ادبیات داستانی به شکل گسترده‌ای آشنا شدم. به قول معروف «خوره‌ی کتاب» بودم! زمانی که به دانشگاه رفتم از آنجا که رشته تحصیلی‌ام زبان و ادبیات فرانسه بود با  ادبیات جهان به شکل تخصصی و بیشتر آشنا شدم. من هر کتابی که به دستم برسد می‌خوانم و سعی می‌کنم از آنها استفاده کنم.
مدتی در نوجوانی شعر می‌گفتم. تلاش می‌کنم با 
همه  گونه‌های ادبی و سبک‌ها ارتباط برقرار کنم ولی به داستان‌های واقعی علاقه زیادی دارم.
تاثیرگذارترین داستان ادبیات دفاع مقدسی که خواندید و لذت بردید، کدام است؟
سوال سختی است! نمی‌توانم بگویم کدام از همه بهتر بود چون هر کدام ویژگی‌هایی داشتند که  خاص بود. تمام کتاب‌هایی که در عرصه‌  دفاع مقدس نوشته  می‌شود، ارزشمند است.
به کدامیک از کتاب‌های خودتان بیشتر علاقه دارید و چرا؟
کتاب « طعم تلخ خرما» برشی از زندگی خودم است که کتاب عاطفی و تاثیرگذاری برای کودک است. چون اولین کتابم بود و برگرفته از زندگی خودم است به آن علاقه خاصی دارم. کتاب «‌ قلب کوچک سپهر» ماجرای پسرم است که دچار بیماری قلبی است می‌خواهد قدرت خداوند را نشان دهد.
این کتاب برای خود من تاثیرگذار است. این کتاب را با اشک نوشتم. ماحصل پنج سال پرستاری از فرزندم است و برایم خیلی ارزشمند است.
حال فرزندتان خوب است؟!
بله، حضرت آقا هم از پسرم پرسیدند: الان سالمی؟ سپهر گفت: بله خداروشکر! کتاب « پناهگاه بی پناه» را بعد از فرنگیس نوشتم که ماجرای بمباران پناهگاه پارک شیرین کرمانشاه است. یک موشک از هواکش پناهگاه وارد می‌شود و سیصد نفر شهید  و زخمی می‌شوند . امیدوارم  این کتاب هم معرفی بشود.
آیا در حال حاضر در حال نوشتن کتابی هستید؟
بله، کتاب اولی که  برشی از خاطرات خودم است را به صورت مفصل و به طور کامل با محوریت دفاع مقدس می‌نویسم که روزهای پایانی نگارش آن است.
چه اهدافی برای آینده دارید؟
کتاب خاطرات خودم که تمام بشود، نوشتن را ادامه می‌دهم با تجربه  و دقت بیشتری می‌نویسم. امیدوارم که کتاب‌هایم ترجمه بشوند چون بعضی از آنها موضوعاتی دارند که  می‌توانند به جهان راه پیدا کنند.
خیلی از نویسندگانی مثل من، حرف‌هایی دارند که  باید به گوش جهان برسد. هدفم این است که  کتاب‌هایم با موضوع زنان و دفاع مقدس از طریق ترجمه  به کشورهای دیگر بروند. قصد دارم یک کار طنز برای کودکان بنویسم. در این زمینه‌ها تلاش می‌کنم.