مقام معظم رهبری در بیانات تاریخی خود به مناسبت سی‌وسومین سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) به چهار نکته مهم از خصوصیات فکری مکتب امام (ره) اشاره فرمودند:
۱- فرمودند : زیربنای حرکت امام (ره) «قیام لله» بود قیام لله یعنی اقامه عدل و ترویج معنویت.
۲- امام برای قیام لله «نقشه راه» داشت در قیام لله فقط به ارشاد تکیه نکرد او برای این کار بزرگ تاریخی «نسخه عملی» داشت.
۳- او برای نقشه راه خود روی حمایت مردم حساب باز کرده بود در همراهی مردم تردید نداشت.
۴- او در مقام تأسیس بود و یک مؤسس است.یک نظام سیاسی که ۲۵۰۰ سال در کشور ریشه داشت را سرنگون کرد و یک نظام جدید سیاسی پدید آورد.
در این تأسیس از هیچ نحله فکری زمان خود وام نگرفت.
نحله‌‌های فکری ، سیاسی و ایدئولوژیک عصر امام (ره) دو مقوله تئوریک بود:
الف- لیبرال دموکراسی سرمایه محور
ب- رژیم کمونیستی دیکتاتور محور
نظام سیاسی که امام (ره) تأسیس کرد ، مردم‌سالاری دینی بود.
فیلسوفان سیاسی عصر امام (ره) چه در نحله فکری لیبرال دموکراسی و چه کسانی که از نحله سوسیالیسم و کمونیسم پیروزی می‌کردند در یک جمله توافق داشتند و آن اینکه ؛مهم نیست که چه کسی حکومت می‌کند. مهم آن است که چگونه و با چه روشی باید حکومت کرد.
امام (ره) با طرح مقوله «ولایت فقیه» به عنوان یک فیلسوف سیاسی این تز را مطرح کرد که روش و شیوه حکومت مهم است اما مهمتر از آن پاسخ به این سؤال است که چه کسی باید حکومت کند هم مهم است.
او در پاسخ به این سؤال با فهم دقیق از قرآن و فرهنگ اهل بیت (ع) در طرح مقوله ولایت فقیه چند موضوع عوام فهم را به عنوان طرح اندیشه‌های سیاسی خود مطرح کرد. اگر شما کتاب ولایت فقیه و دهها کتاب در تبیین ولایت فقیه را مطالعه کنید به چند جمله‌ کلیدی می‌رسید.
۱- حاکم باید «عالم» و «عادل» باشد. عالم و فقیه کسی است که فهم درست از مسائل و قضایای حکومت، سعادت انسان و ارتباط او با خالق دارد و می‌فهمد خالق انسان برای فلاح و رستگاری چه احکامی را مطرح کرده است.
لذا روشن است که حاکم باید «فقیه» باشد ، فقیه به معنای دقیق کلمه! نه «سفیه» ، پیروی از «سفیه» خلاف عقل است؛ هیچ عقل انسانی نمی تواند آن‌را امضا کند.
۲- حاکم باید عادل باشد . کارکرد اصلی او در حکومت اجرای عدالت و مرزبندی با ظلم و ستم است. البته اجرای عدالت هم نیاز به علم و دانش دارد و حاکم باید مجهز به این صفت باشد و ملکه عدالت در فهم و ذهن و مغز و قلب او را مردم ببیند.
حاکم اسلامی به محض اینکه یک ظلم در حوزه خصوصی و یا عمومی از او صادر شود از ولایت ساقط می شود این در مشروعیت حکومت اسلامی تعیین‌کننده است.
وراثت و حتی انتخاب مردم نمی‌تواند متضمن علم و عدل برای حاکم باشد و برای او مشروعیت بیاورد.
۳- حاکم عالم وعادل باید مقبول مردم باشد . حکومت الهی را نمی شود به مردم تحمیل کرد باید رضایت مردم به عنوان یکی از مؤلفه‌های فلسفه سیاسی امام (ره) و اسلام در نظر گرفت.
***
در نظام جمهوری اسلامی مردم‌سالاری دینی ولایت فقیه یک رکن است که ‌آن‌هم مبتنی بر انتخاب هوشمندانه مردم از طریق نخبگان ، فقیهان و  روشنفکران جامعه صورت می‌گیرد. امام و رهبری از این مسیر در مردم‌سالاری دینی ،جایگاه خود را به دست آوردند.

 
اندیشه سیاسی امام (ره) یک نقطه عطف در تاریخ سیاسی ایران است. امام مؤسس بود و در مقام تأسیس، یک نظام نیرومند فکری را به گونه‌ای پایه‌ریزی کرد که طی چهار دهه گذشته در میان طوفان‌های سیاسی تاب‌آوری خود را نشان داده است.
امام (ره)فلسفه سیاسی خود را روی دو رکن «اسلامیت» و «جمهوریت» بنا کرد.
مخالفان نظام از اول تأسیس شروع کردند به شبهه پراکنی و  گفتند:
۱- جمهوریت با اسلامیت جمع نمی‌شود، جمهوریت یعنی رأی مردم، اسلامیت یعنی رأی خدا ،
 همیشه این دو با هم جمع نمی‌شود.
پاسخ آن روشن بود. اگر مردم مسلمان بودند ، خدا و قیامت و اطاعت از پیامبر را پذیرفتند و برای این پذیرش بیش از ۲۰۰ هزار نفر از نفوس این کشور برای اثبات وفاداری به خدا و قرآن تا مرز شهادت فداکاری کرده باشند معنای آن این است.مردم به احکام قرآن ، اسلام و فرمان خدا گردن نهاده‌اند و این دو قابل جمع است نمونه‌اش حیات افتخارآفرین ۴۳ سال نظام جمهوری اسلامی. 
۲- گفتند؛ اجرای احکام الهی گاهی با مصلحت مردم جمع نمی‌شود . امام (ره) با تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام متشکل از نخبگان این مشکل را حل کرد و فرمود: اسلام فرموده رعایت مصلحت، مقدم بر اجرای احکام است به شرطی که درست تشخیص داده شود.
۳- گفتند؛ بین اتحاد ملی و انسجام اسلامی با تنوع آراء و  عقاید نمی‌شود جمع کرد، امام با تکیه به فرهنگ غنی اهل بیت (ع) ثابت کردند این دو قابل جمع است و می شود تمامیت ارضی و استقلال کشور را در سایه اتحاد ملی با تکیه بر عقلانیت سیاسی حفظ کرد.
***
ما یک تاریخ ۳و۴ هزار ساله داریم در طول این تاریخ چند هزار ساله هرگز روزی ، سالی و ایامی نبوده است که یک فیلسوف ، حکیم، فقیه سیاستمدار آگاه، شجاع، خداترس و عامل به احکام خدا بر این مملکت حکومت کند. امامین انقلاب طی چهار دهه یک تجربه موفق تاریخی را به دنیای سیاست به عنوان یک نقطه عطف ارائه کرده‌اند.
حاکمان و پادشاهان که در این مملکت حکومت می‌کردند دو دغدغه داشتند :
 ۱- گسترش حرمسرای خودشان همراه با زنبارگی و میگساری
۲- به وسعت و گستره ثروت خود افزودن از طریق غصب و چپاول مردم.
فقط در این ۴۰ سال است حاکم وحاکمانی به این مملکت حکومت کردند که
۱- شب‌ها تا صبح به عبادت خدا و روزها به فکر دفاع از مظلوم و اجرای عدالت و حمایت از محرومان و مستضعفان بودن و مردم‌داری صادقانه
۲- دست و پنجه نرم کردن با قداره‌بندان و مستبدین داخلی و خارجی
۳- ترویج معنویت و تبلیغ الوهیت
۴- تعلیم معرفت و دانش و پیشرفت کشور براساس فناوری‌های نوین
اینجا سخن از دو نوع حکومت و دو نوع روش حکمرانی و دو نوع سیاستمدار و حاکم است.ملت ما وفادارترین ، عالم‌ترین ، باهوش‌ترین و عاقل‌ترین ملت‌های جهان است چراکه؛ با تز مردم‌سالاری دینی و حاکمیت ولایت «فقیه» نه ولایت «سفیه»، شانه‌های خود را زیر بار تأسیس چنین حکومتی دادند.یک فقیه و یک رهبر الهی از سرمایه ایمان مردم در راه تولید «عمل صالح» ملت خود استفاده می‌کند یک رهبر فاسد سرمایه ایمان مردم را تباه می‌کند و «عمل فاسد» تولید می‌کند.این‌همه فعل و قول صالح که همه روزه از سوی مردم با ایمان ما صادر می شود محصول مهندسی ولایت فقیه و رهبر صالح است.در حکمرانی دینی و مردم‌سالاری دینی از عمل صالح، اقتدار ملی بیرون می‌آید که می‌تواند در برابر ظلم اصحاب ستم در داخل و اصحاب ستم در خارج بایستد و از مظلوم دفاع کند و اقامه عدل کند.امامین انقلاب با کارکردهای «مردم‌سالاری دینی» موفق شدند از سرمایه ایمان مردم برای «تولید عمل صالح» و «اقتدار ملی» بهترین بهره را ببرند. مقوله‌ای که در تاریخ ایران و حکومت‌های پیش از این بی‌سابقه و مغفول واقع شده بود.