این روزها که انتخابات آمریکا سپری‌شده، تنور گفتمان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ کشور هم در حال داغ شدن است. جدای از تمام گمانه‌زنی‌ها و تبلیغات جریانات سیاسی، باید دید که در این دوره مردم به کدام‌یک از جریانات اقبال بیشتری نشان می‌دهند. در همین میان عده‌ای سعی دارند که بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا، احتمال احیای برجام و مذاکره با این کشور را برای پیشبرد اهداف انتخاباتی تبدیل به میانبر سیاسی کنند.  برای بررسی رخدادهای اخیر ازجمله انتخابات آمریکا، گفتمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ کشورمان و گمانه‌زنی‌های این موضوع با محمدرضا باهنر، دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری و نایب‌رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.
 بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا و  روی کار آمدن جو بایدن، آیا روند مذاکرات و برجام احیا خواهد شد؟
لازم است در ابتدا یادآور شوم که با انتخاب بایدن، رویکرد کلان و استراتژی ایران تفاوتی نخواهد کرد. احزاب مختلف آمریکا سیاست‌های ثابت و همچنین متفاوتی دارند.  اما مشکل اساسی که ما با آمریکا داریم بر سر سیاست‌های ثابت آن‌هاست و شاید در رأس آن نیز حمایت آمریکایی‌ها از رژیم اشغالگر قدس است.ظاهرا به‌نظر می‌رسد، هیئت حاکمه آمریکا ازجمله دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان حمایت بی‌چون‌وچرا و به هر قیمتی از رژیم صهیونیستی را در برنامه‌هایشان دارند و ما نیز معتقد هستیم که این رژیم نامشروع و غاصب است و باید از بین برود.
 بنابراین ما در استراتژی خود با آمریکا تغییری نخواهیم داشت و درنهایت رویکرد ما همچنان پایدار است و سیاست آن‌ها نیز تغییر نمی‌کند.
ما معتقد هستیم که هیئت حاکمه آمریکا حدود ۳۰۰ میلیون مردم این کشور را گروگان لابی صهیونیست کرده است. بنابراین در میان‌مدت و کوتاه‌مدت نیز تفاوتی ندارد کدام‌یک از احزاب آن‌ها پیروز شود. رفتار ضد بشر،  غیرعاقلانه و غیر مدبرانه ترامپ در چهارسال گذشته نشان داد که اگر یک جو عقل و تدبیر برای منافع خودشان داشته باشند، باید مسیری که رفتند را دور بزنند و به برجام برگردند و به تعهدات خودشان پایبند باشند.
البته ما نیز باید باتجربه بیشتر عمل کنیم و تذکرات و اخطارهایی که مقام معظم رهبری می‌دادند که آمریکایی‌ها به تعهدات خودشان نیز پایبند نیستند و ثابت هم شد را آویزه گوشمان کنیم. بنابراین اگر آمریکایی‌ها تصمیم بگیرند به برجام بازگردند که فکر می‌کنم غیرازاین هم راهی ندارند، فرقی نمی‌کند دولت ترامپ روی کار بیاید یا بایدن.
چه بایدن سرکار بیاید و چه ترامپ ابقا شود، احتمالا به برجام برمی‌گردند، اما ما باید باتجربه بیشتر و چشم بازتر عمل کنیم که اگر آن‌ها بازگشتند و قرار شد داستان ۱+ ۵ آغاز شود، دولت موظف باشد که گام‌به‌گام عمل کند.
زمانی که آن‌ها یک‌قدم برداشتند ما نیز یک‌قدم به جلو می‌رویم. نباید این‌طور باشد که ما تمام قدم‌هایمان را برداریم و آن‌ها تازه تصمیم بگیرند می‌خواهند چه‌کار کنند! به نظر من اگر قرار باشد به برجام برگردیم باید سیاست گام‌به‌گام باشد و تا زمانی که طرف‌های برجام به تعهداتشان عمل نکردند ما نیز به همان نسبت تعهدات خود را نگه‌داریم و معلق کنیم تا آن‌ها به توافق عمل کنند.
 با توجه به بدعهدی‌هایی که آمریکا داشته و خساراتی که نگاه غرب‌گرایی طی ۷ سال گذشته برای کشور به ارمغان آورده است، آیا بازهم دولت به مذاکره تمایل دارد؟
بنده متوجه نمی‌شوم منظور از برگشت به مذاکره چیست! ما مذاکرات پنج به علاوه یک را انجام دادیم و مذاکره‌ دوباره‌ای نخواهیم داشت.  طرف‌های مقابل باید طبق امضایی که کردند به تعهداتشان عمل کنند. آمریکا و ترامپ به‌صورت یک‌جانبه خودشان را از توافق کنار کشیدند و تصور کردند می‌توانند به سمت جلو حرکت کنند، اما آخرین هماوردی که شروع کردند مسئله استفاده از ابزار ماشه بود و تمام دنیا به‌اتفاق نظر، آمریکا را محکوم کرده و مطرح کردند که حرف ایران حاکم است. بنابراین آمریکا نتوانست از ابزار ماشه استفاده کند. 
درنتیجه تدبیر و عقل حکم می‌کند که آن‌ها به برجام برگردند و زمانی که به برجام بازگشتند، دیگر نیازی به مذاکره نیست. آن زمان مذاکرات در حد برجام‌ خواهد بود و باید به تعهداتی که در پنج بعلاوه یک داده‌شده و در برجام امضاء شده، عمل کنند. بنابراین اصلا مذاکره‌ای وجود ندارد و تمام بحث‌ها قبلا انجام‌شده و در مورد تمام مسائل واژه‌به‌واژه، فکر شده است. مسئله این است که یک‌طرف مذاکره کینه‌توزانه و غیرعقلایی از برجام کنار رفت. قاعدتا به‌نظر می‌رسد هر دولتی ‌که در آمریکا روی کار بیاید اگر ذره ای عقل و تدبیر داشته باشد به برجام برمی‌گردد.
 پیش‌بینی شما از انتخابات پیش روی کشور چیست؟ با توجه به‌احتمال احیای برجام فکر می‌کنید اقبال اصلاح‌طلبان در این دوره چطور خواهد بود؟
حداقل بنده نمی‌توانم هیچ پیش‌بینی در مورد انتخابات ریاست‌جمهوری کشورمان بکنم. 
هر پیش‌بینی هم که داشته باشیم ۵۰-۵۰  است. حتی برخی از اصو‌لگرایان و افکار عمومی مدعی و معتقد هستند که این دوره، دور اصولگراهاست، اما همین را هم من نمی‌توانم پیش‌بینی کنم.  نه اینکه بگویم دوره اصلاح‌طلبان است اما تجربه دو الی سه رئیس‌جمهور اخیر کشورمان نشان داده است که متأسفانه رئیس‌جمهور برای انتخاب شدن در دو ماه آخر سونامی‌اش بلند می‌شود و حتی آدم نمی‌تواند از بین چهره‌هایی هم که می‌شناسیم پیش‌بینی بکند. ابتدا باید دید چه کسانی نامزد می‌شوند، در مرحله دوم باید دید تایید صلاحیت‌ها چطور پیش رود و درنهایت افکار عمومی چطور خواهد بود.
درنتیجه بنده هم به خودمان و هم به اصلاح‌طلبان توصیه می‌کنم که در واقعیت قضیه مسئله مشارکت و دعوت مردم را نه دعوت زبانی، بلکه با رفتارها و اقداماتمان جدی بگیریم. تا سطح مشارکت افزایش یابد. علاوه‌بر تمام مشکلاتی که وجود دارد مطالبات مردم، مسئله گرانی‌ها، بیکاری، عدم تولید، ناکارآمدی بعضی از دستگاه‌ها باید به‌نحوی رفع و بعضی از این کاستی را جبران کنیم تا مردم امیدوار باشند و پای صندوق‌ها بیایند.
طبیعی است که احزاب و جریانات سیاسی کاندیداهایی دارند و از آن‌ها حمایت و دفاع می‌کنند. اما من به‌شخصه مسئله مشارکت را مهم‌تر از این‌که چه کسی انتخاب شود قلمداد می‌کنم. زیرا میزان مشارکت بسیار مهم است. ما باید مشارکت را تقویت کنیم و این‌که چه کسی انتخاب می‌شود و چطور انتخاب می‌شود را نمی‌توان پیش‌بینی کرد. بازهم باید منتظر بمانیم تا ببینیم چه مسائلی رقم می‌خورد.
 آیا جامعه ما تا سال‌ها بعد به شخصی مانند روحانی اقبال نشان می‌دهد؟
یکی از مشکلات اساسی ساحت سیاسی کشور عدم وجود دو یا سه حزب فراگیر و شناسنامه‌دار و به‌اصطلاح پاسخگوست. بنابراین با این وضعیت مردم مجبور هستند اشخاص را تجربه کنند. اما تعداد این‌ها که یکی، دوتا، ۱۰ تا یا ۲۰‌تا نیست. بنابراین این‌که می‌گویید مثل روحانی، آدم متوجه نمی‌شود که یعنی چه. یعنی آخوند باشد یا ریش داشته باشد. دکتر یا مهندس باشد. اگر آقای روحانی سمبل یک حزب بود می‌گفتیم که حزب الف یا حزب ب، اما چون بحث شخص درمیان است نمی‌توان واضح آن را نقد کرد. به‌طور مثال، رئیس‌جمهور قبلی ما که ان شاء الله خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر کند، روزی که سرکار آمد گفت من اصولگراها را قبول ندارم و جزء آن‌ها نیستم. حتی آقای خاتمی که مجلس ششمی‌های اصلاحاتی آن‌قدر او را اذیت کردند که یک‌بار گفت شما اصلاحاتی‌ها کنار بروید من می‌خواهم خودم کارکنم. ازآنجاکه احزاب وجود ندارند اصلا مثل و مانند نیز معنایی ندارد. یک سری افراد نامزد می‌شوند، یکی عملکرد دارد. یکی کارنامه و یکی با وعده بالا می‌آید، اما متأسفانه مواضع و وعده‌هایی هم که در زمان انتخابات ریاست جمهوری می‌دهند چیزی نیست که نوشته و مکتوب شود و اگر طرف به آن عمل نکرد، او را مواخذه کنند. حداکثرش این است که دوره بعد به او رأی نمی‌دهند! بنابراین همان‌طور که گفتم متأسفانه مردم باید آدم‌ها را تجربه کنند و این تجربه اشخاص گرفتاری ایجاد می‌کند. اگر ما چند حزب داشته باشیم ممکن است دو یا سه دفعه برخی اشتباه کنند و کلاه سرشان برود و به فرد اشتباه رأی دهند. اما درنهایت بعد از دو یا سه دوره می‌فهمند که حزب الف به تعهداتش عمل می‌کند یا خیر. پایدار هست و توانمند هست یا خیر. یا حزب مقابل چگونه عمل می‌کند. بنابراین به نظر می‌رسد در دوره بعدی انتخابات مردم باید همین‌جور اتفاقی به رئیس‌جمهور رأی دهند. مگر اینکه افراد مشهوری که تجربیاتی دارند و یک سری حرف‌ها زدند. درنهایت باید ببینیم چه می‌شود.
 با توجه به عملکرد اصلاح‌طلبان یا اصولگرایان در دوره‌های اخیر ریاست جمهوری، فکر می‌کنید مردم چه اقبالی نسبت به انتخابات نشان دهند؟
این مسئله که مردم به این جمع‌بندی برسند، که چه فرقی می‌کند، این‌یکی سرکار بیاید یا آن‌یکی چراکه تمام این‌ها ناکارآمد هستند، بسیار خطرناک است. اما از طرف دیگر با توجه به تجربه‌ای که دارم نکته‌ای را به مردم متذکر می‌شوم. درست است که تمام این افراد یک اشکالات و نقاط قوتى دارند اما اگر همین ۳ یا ۴ رئیس‌جمهور اخیرا را در نظر بگیریم. مرحوم هاشمی رفسنجانی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی. هرکدام از این‌ها یک سری نقاط مثبت و منفی داشتند. اما نکته‌ای را می‌خواهم بگویم که این چه فرقی می‌کند! حرف بسیار غیرعقلایی است. هر کس و هر شهروندی چشمانش را ببندد و ۲ دقیقه فکر کند که زمان‌هاشمی چه شد، زمان خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی چه شد؟ با این کار متوجه می‌شویم که فرق می‌کند، خوب هم فرق می‌کند و خیلی هم فرق می‌کند. با توجه به اینکه ما حزب مشخصی نداریم، یک رئیس‌جمهور در مسائل اقتصادی، فرهنگی، رفاهی، اشتغال و تولید با دیگری کاملا متفاوت است و یکی حساسیتش در تولید و یکی حساسیتش در کار جهادی است. اما یک نفر حساسیتش بر آزادی‌های اجتماعی و سیاسی است و یک شخص حساسیتش بر  رفاه و یارانه دادن به مردم است. بالاخره مردم باید بگردند و از بین نامزدهای موجود کسی را انتخاب کنند که بهترین باشد. نکته دیگری را هم در همین‌جا متذکر می‌شوم. طبق قانون اساسی یا قوانین عادی اصولا میزان مشارکت انتخابات را متوقف نمی‌کند. اما یعنی چه؟
اگر در یک شهر هزار نفر حق رأی دادن دارند و ۱۰ نفر پای صندوق بیایند بالاخره یک فرد انتخاب می‌شود. معنایش این است آن ۹۹۰ نفری که رأی نمی‌دهند حق رأی خود را به آن ۱۰ نفر واگذار کردند و به آن ۱۰ نفر گفتند که شما برای ما تصمیم بگیرید. درحالی‌که رأی دادن حق اساسی یک فرد است. بنابراین خوب است که خودش از این حق استفاده کند. با عدم حضور در پای صندوق این حق پس‌انداز نمی‌شود بلکه به کسی که پای صندوق رفته است واگذار می‌شود. بنابراین چرا این حق را واگذار کنیم؟ ممکن است بین کاندیداها یک نفر که خیلی ایده‌آل باشد پیدا نشود، اما بالاخره کاندیداها باید با یکدیگر مقایسه شوند و آن شخصی که فکر می‌کنیم بهتر و مفیدتر است را انتخاب کنیم.
 شنیده‌شده است جریان اصلاحات قصد دارند از لاریجانی به‌عنوان گزینه کاندیدای ریاست جمهوری حمایت کنند، این گمانه‌زنی تا چه حد صحت دارد و نظر شما چیست؟
در حال حاضر من نمی‌توانم در مورد افراد چیزی بگویم. برای گفتمان ۱۴۰۰ خیلی زود است.  اما آقایان اصلاح‌طلب این تجربه را روی روحانی کردند.  روحانی اصالتا پایگاه و خاستگاهش اصلاح‌طلبی نبود. آن زمان تصمیم گرفت کاندیدا شود و اصولگراها روی مناسبی به او نشان ندادند. اصلاح‌طلبان نیز با کاندیداهای خودشان مانند آقای عارف و … مقایسه کردند و ترجیح دادند که در آن لحظه از روحانی حمایت کنند. البته روحانی دولت اول و دومش را تماما مدیون اصلاح‌طلبان است. زیرا آراء اصلاح‌طلبان را گرفت. من نمی‌خواهم بگویم در آراء روحانی هیچ رأی اصولگرایی نبوده است اما رأی اکثریت اصلاح‌طلبی بوده است. دولتش هم دولت اصلاح‌طلبان است. بازهم نمی‌خواهم بگویم، تمام اعضای دولت اصلاح‌طلب بودند. اما حداقل در دو دولت روحانی یک اصولگرای مطرح وجود نداشت. افراد دولت یا غیرسیاسی بودند یا به جریان اصلاحات وابسته بودند.این‌که شما می‌فرمایید به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان می‌خواهند از آقای لاریجانی حمایت کنند لازم است بگویم خاستگاه لاریجانی نیز هیچ‌گاه اصلاح‌طلبی نبوده است. عموما از اول انقلاب اصولگرا بوده است. به‌ویژه در دولت اصلاحات. بعضی از اصلاح‌طلبان هم ممکن است رویکردهای منفی نسبت به لاریجانی داشته باشند. بنابراین این سناریو که اصلاح‌طلبان از لاریجانی حمایت کنند قابل پیش‌بینی نیست. آدم‌ها تغییر می‌کنند. لاریجانی هم روحانی نیست و ممکن است مزیت‌هایی را نیز نسبت به روحانی داشته باشد. اما این رفتار تکرار رفتار سال ۹۲ است و من نمی‌دانم که آیا اصلاح‌طلبان بازهم می‌خواهند این رفتار را داشته باشند یا خیر. البته لاریجانی این‌طور نیست که اصولگراها از او حمایت نکنند. ممکن است طیفی از اصولگراها نقدهایی به رفتار او داشته باشند اما درهرصورت هیچ‌کدام از این سناریوها قابل‌تحلیل و پیش‌بینی نیست و باید پیش برویم و ببینیم صحنه انتخابات چطور خواهد بود.
 برنامه شخصی شما برای آینده چیست؟
من چندین بار عرض کردم. در پاسخ به این سؤال دو تا شوخی با انتخابات ریاست جمهوری می‌کنم و یک حرف جدی می‌زنم.
کسی که به من مراجعه می‌کند و می‌خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود، به او می‌گویم که حضرت‌عباسی تو یکی کاندیدا نشو. چون هرچقدر تعداد کاندیداها کمتر باشد انتخاب جدی‌تر انجام می‌شود. بعضی وقت‌ها هم شوخی می‌کنم و می‌گویم که آن‌قدر تعداد کاندیداها زیاد است که باید آن‌ها را به کشورهای تازه استقلال‌یافته صادر کنیم. حرف جدی که دارم این است آن‌هایی که برای انتخابات ریاست جمهوری می‌آیند، خیالشان راحت باشد که رقیبی به نام محمدرضا باهنر ندارند و بدانند که من در میدان انتخابات وارد میدان نمی‌شوم. اما حتما فعال خواهم بود. ما این روند را دنبال می‌کنیم و باید تلاش کنیم که فردی سرکار بیاید که بتواند مقدار بیشتری از نیازها و مطالبات کشور و مردم را پاسخگو باشد.