سردار شهید مدافع حرم «رضابخشی» با نام جهادی فاتح در تاریخ ۱۳۶۵/۷/۹ در شهر مقدس مشهد در خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. وی از همان کودکی شیفته کلاس های فرهنگی مسجد محل زندگی خویش شد و در این کلاس ها،حضوری پر رنگ داشت.

تاثیر فضای معنوی مسجد در کنار تعهد خانوادگی، شهید را بر آن داشت تا در کنار تحصیلات معمول و کلاسیک خود،به فرا گیری دروس حوزوی نیز مشغول شود و نشان سربازی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را بر تن و جان خود حک نماید. از همین رو دروس مقدماتی حوزه را در مدرسه حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف سپری کرد و در حوزه_علمیه مشهد،مشغول تحصیلات حوزوی گشت.

در دوره دبیرستان به عنوان دانش آموز نمونه شناخته شد و در تمامیمسابقات_قرآنی، تفسیر، نهج البلاغه و...در زمره برترین ها محسوب میشد و مقام اای بسیاری کسب نمود. شهیدبزرگوار که تحصیلات حوزوی و دانشگاهی را مکمل هم می دانست،در ادامه وارد جامعةالمصطفی‌العالمیه شد و در رشته ی علوم قرآن و حدیث و کارشناسی ارشد فقه و معارف اسلامی ادامه تحصیل داد به ورزش فوتبال علاقه شدیدی داشت و اهل شنا نیز بود در واقع شناگر قهاری  بود. در مباحث حوزوی با همه مباحثه می کرد؛ به قدری که حیرت همگان را بر می انگیخت زیرا او از بقیه همکلاسی های حوزه اش کوچکتر بود.

شاید سبب این همه توفیق،اخلاق و رفتار خوش شهید با خانواده و اطرافیانش بود او نسبت به پدر و مادر خود تواضع و خاکساری خاصی داشت و اخلاق و رفتار اسلامی اش در میان دوستان و آشنایان زبانزد بود.

او در طی تحصیل خود در جامعة المصطفی العالمیه به عنوان دانشجوی برتر نخبه در زمینه های پژوهشی دعوت به همکاری می شود. هوش سرشار و استعداد بالای شهید ،همراه با توکل و تلاش ویژه اش، موجب شد تا بورسیه تحصیلی او برای تحصیل در مسکو قطعی شود اما در همین اثنا بود که خبر تهدید حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) را شنید و وظیفه خود را چیز دیگری یافت.

او که غیرت دینی مثال زدنی داشت، بی درنگ ،برای دفاع از حرم اهل بیت(علیه السلام) عازم سوریه شد و با نام جهادی فاتح، فاتح قله های روحانی و معنوی شد و جام #شهادت را سر کشید.

او آگاهانه هر مسیری را انتخاب می کرد او نوک پیکان را دید و  حفاظت از کیان دین را انتخاب کرد و به سوریه رفت...

او به خانواده اش می‌گوید:

که من در میدان نبرد نیستم و به امور دفتری بچه ها رسیدگی میکنم و به همراه آنها به حرم رفته و برایشان مداحی میکنم؛خاطرتان جمع جای من امن و خوب است.

اما خانواده غافل از اینکه فرزندشان فرمانده ای غیور ،توانا، فاتح‌دلها وخوبی‌ها و سردار است، دلشان آرام می گیرد.

خیلی از رزمنده های ایرانی و عراقی و لبنانی و سوری و دیگر مدافعان حرم او را به نام (فاتح )میشناختند و می دانستند هر جا که فاتح پا بگذارد عملیات حتما با پیروزی همراه است . نبردهای رو در رویش با تکفیری ها و رشادت ها و دلیری های شهید همچنان در عتیبه، ملیحه و درعا و غوطه_شرقی و حلب بر زبان رزمنده های مقاومت جاریست. او این اخلاص و پشتکارش را به خوبی نشان داد،چرا که حتی زمانی که در مرخصی بود از هیچ تلاشی برای رفع مشکلات بچه های فاطمیون دریغ نمی کرد. تمام هم و غمش این بود که مبادا کسی از خانواده شهید یا رزمنده مشکل یا ناراحتی داشته باشد

اما او با درایت و پشتکاری که داشت اعتماد فرمانده_ابوحامد را جلب کرد و او را به عنوان جانشین خود انتخاب کرددرمیدان نبرد از هیچ خطری هراسی به دل نداشت یک بار از ناحیه بازو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شداما خم به ابرو نیاورد چرا که حتی برای مداوا و بهبودی به مرخصی نیامد.

از هیچ یک از کارهایش برای خانواده تعریف نمی کرد تا مبادا مادر نگران شوندحالا در خانه مراعات حال مادر را می کرد اما حتی به دوستان نزدیکش هم چیزی نمی گفت به آنها گفته بود که در آنجا آبدارچی هست...

شهید مدافع حرم «رضا بخشی» در همان شب و روزهای اعتکاف های عاشقانه اش در حرم مطهر رضوی برگزیده شد و یا شاید در شب و روز های محرم دوران ۱۴ سالگیش که با چه عشقی و حالی مداحی میکرد؛در مسجد محل و یا شاید در عھد و پیمانی که در کاروان راهیان نور با شھدای هشت سال دفاع مقدس بسته بود خدا می داند.

همیشه اولین کاری که بعد از آمدن از سوریه می کرد این بود که هنوز وسایلش را بر زمین نگذاشته به حرم مطهر رضوی می رفت و با حال و هوایی ویژه زیارت امین الله می خواند.

او خود را برای ادامه دادن تحصیلاتش در مقطع دکتری در رشته دانشگاهی اش حقوق آماده می کرد؛نا گفته نماند که موضوع پایان_نامه ارشدش را تحولات پیرامون سوریه انتخاب کرده بود.

مادرش هیچگاه صورتش را هنگام خداحافظی نمیبوسید؛چون که فکر میکرد اگر صورت مسافر را ببوسد دیر باز می گردد و برگشتنش طولانی می‌شود.

بار آخری که رفت قول داده بود به مادر که دو هفته ای برگردد؛ واقعا درست گفته اند(مرد است و قولش) و به قولش عمل کرد و درست دو هفته بعد در سن ۲۷ سالگی روز شنبه ۹ اسفند ماه سال ۱۳۹۳ و در حال و هوای ایام فاطمیه در درگیری با تروریست های تکفیری در جریان عملیات آزادسازی تل قرین در حومه درعا دعوت حق را لبیک گفت و در کنار فرمانده ابوحامد جان به جان آفرین تسلیم کرد.

دکتری حقوقش را نگرفت اما دکتری بالاتر از آن را از دستان با کفایت ابوالفضل العباس(ع) و حضرت زینب_کبری(س) گرفت.همچون عباس(ع) دستش را فدا کرد به قول خودش دست و پا که سهل است جان و سرمان به فدای حضرت زینب(س).

وقتی که خبر شهادتش را به خانواده دادند گفتند:بنویسید سردار رضا بخشی (فاتح) خبر شهادتش همانند مهربانی‌هایش خانواده را غافلگیر کرد.