به گزارش پارس نیوز، 

مدیریت هدف است یا وسیله؟ مدیریت را اعمال مى‌کنیم تا مدیریت خود را به رخ بکشانیم، یا از مهارت‌هاى گسترش‌یابنده‌اى استفاده مى‌کنیم، براى آرامش، خودباورى، منطق‌پذیرى، در خدمت تیم بودن و رفع اشکالات نابایسته موجود و گاهاً غیرموجود را در دستور کار خویش قرار دادن! نگرانى‌هاى ریشه‌دار، در علل گوناگون را از میان برداشتن؛ یار شاطر بودن یا بار خاطر شدن! مدیران، باید خود را مدیریت کنند!

در فوتبال ما -و بلکه در کل ورزش ما و در کلیت ضرورتى به نام مدیریت- اغلب راه را به اشتباه مى‌رویم و شیپور را، از سر گشادش به صدا در مى‌آوریم! براى حل یک مشکل قابل حل و لازم به حل مسئله، دست به دامان اقداماتى غیر ضرور مى‌شویم که همه بى‌فایده‌اند و همه به ایجاد دردسرهاى مضاعف و بلکه ده‌چندان منجر مى‌شوند!

لازم است و نیز واجب که مدیران ما، در درجه اول، خود را و زبان تند و تیز خود را و میل به اِعمال مدیریتی‌شان را، مدیریت و شهوت کلام را از خود دور کنند!

زلاتکو، پایان یک خیال باطل

٢- در خصوص زلاتکو کرانچار، چه باید کرد؟ درباره تیم امید که بذرى از خوش‌باورى، در مسابقه‌هاى مقدماتى نکاشت، بلکه دغدغه‌آفرینى کرد، چگونه باید وارد عمل شد؟ منفعل بودن و هیچ کارى نکردن را کار خویش بدانیم یا به واقعیت‌هاى میدانى اهمیت بدهیم و بر اساس همه آنچه رخ داد و همه انتظاراتى که بر نیامد، کارى کنیم که پیشگیرانه باشد و علاج واقعه را، قبل از وقوع خواستار شویم!

اصلى‌ترین اصل در این میان، این نیست که با هیچ فرد و هیچ شخص، عقد برادرى و اخوت، نه خوانده‌ایم و نه بسته‌ایم! ما حامى تیم امیدى هستیم که بازیکنان مستعد، فراوان دارد! ما، طالب ساختن و روانه میدان کردن چنان تیمى هستیم که از پس عراق و بزرگتر از عراق هم برآید! تیمى که دو فرداى دیگر، باید براى تیم ملى، نفرات بارز و مهره‌هاى شاخص بسازد!

اگر با آقاى کرانچار به این مقصود مى‌رسیم، بسم‌ا...! و اگر براساس شواهد عینى و کارنامه موجود، کرانچار قادر به انجام این مأموریت چهل و چند ساله نیست، باز هم بسم‌ا...! او را به‌خیر و تیم امید را و آرزوهاى شیرین‌مان را به سلامت!

کجاست ملوان، کو فجر و شاهین

٣- بازى‌هاى لیگ یک را که موسوم است به جام آزادگان، دیدیم! واقعیت فوتبال امروز و فرداى نزدیک‌مان را هم روى پوست و گوشت خود، حس کردیم! کار به‌سامان نیست! سرمایه انسانى فوتبال ایرانى، در حال لاغر شدن است! در حال لاجون شدن! در حال تحلیل رفتن!

ملوان که در بوشهر، مغلوب برترى‌هاى همه‌جانبه تیم شاهین بوشهر شد، نهیبى مى‌زند بر سرمان که: ... هان! هیهات! به کجا چنین شتابان؟ ملوان بندرانزلى، غفور و اسپندار و على نیاکانى و ناوران و نصرت‌خان ایراندوست و... این بود؟ یا ملوان مازیار و سیدجلال و پژمان نورى، چنین باید باشد؟! ظلمى به پدر فوتبال گیله‌مردان، بهمن‌خان صالح‌نیا! اجحافى بى‌مروتانه، در حق همه ماهیگیران و قایقرانان شمال که هنوز، دلى دارند در گروى عشق سیروس!

باید پرسید که آیا شاهین بوشهر، نشانى از پرواز خوش‌استیل و چشم‌فریب شاهین بوشهر سال‌هاى پیشین و دهه‌هاى دورتر دارد؟ اگر نه -که نه- پس چرا؟ براى چه؟

فجر شیراز، فجرسپاسى شیراز، فجرى که تمام ثروت و الباقى دارایى فوتبال قشنگ شهر شیراز است، در گذشته بسیار نزدیک، این بود؟ این تیم که در شیراز هم به‌راحتى بازنده مى‌شود؟! تیم‌هایى داریم که التقاطى‌اند! تیم نیستند! تیمیت ندارند! وجوه شخصیتى بارز ندارند! صاحب امضاى حرکتى نیستند و... 

لیگ یک، به آخر کار خود نزدیک مى‌شود! گل‌گهر سیرجان، مى‌رود تا قهرمانى را جشن بگیرد! شاهین بوشهر، نه شاهین است و نه معرف فوتبال بوشهر ولى، در حال در حال دوم شدن و صعود کردن است! گل ریحان کرج هم سوم است! هورا براى لیگ یک، هورا براى جام آزادگان!