به گزارش پارس نیوز، 

قالیباف پس از انتخابات ۹۶ در نامه‌ای به جوانان انقلابی از کلیدواژه «نو اصولگرایی» سخن به میان آورد و ضمن توصیه‌هایی به جوانان فعال حزب‌اللهی، تأکید کرد: «ضرورت تغییر در روش‌های رفتاری و ساختاری در جریان اصولگرایی ضمن حفظ مبانی و ارزش‌های حاکم بر این جریان بود».

وی تصریح می‌کند: «امروز دیگر روشن است که اصول‌گرایی باید با حفظ مبانی و ارزش‌های انقلابی جمهوری اسلامی، در نگرش و شیوه سیاست‌ورزی خود متحوّل شود و با گفتمان و چهره‌هایی نو، حرکت در راستای نو اصولگرایی را هرچه زودتر آغاز کند».

قالیباف یکی از دلایل تحول در ساختارها، عملکردها و رویکردهای اصولگرایی را استفاده از روش «خود انتقادی» برای مقابله با جریانی می‌داند که تنها هنرش ترساندن مردم از رقیب برای به انحراف کشاندن ذهن آن‌ها از سوءتعبیرها و ناکارآمدی‌هایش است.

او معتقد است: «یکی از کارهای بزرگ، جسارت خود انتقادی و متحوّل کردن اصول‌گرایی، بدون تضعیف این جریان در مقابل رقیبی است که اصلی‌ترین هنر آن تزریق ترس مصنوعی به جامعه، به قصد فراموش کردن وعده‌هایش است».

نامه شهردار پیشین تهران بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها و در بین فعالان سیاسی داشت چنانچه مدت‌ها «نو اصولگرایی» پرسش اصحاب رسانه از شخصیت‌های سیاسی اصولگرا بود؛ حال که یک سال از انتشار نامه قالیباف به جوانان انقلابی می‌گذرد با امیر محبیان"تحلیل‌گر مسائل سیاسی و رئیس مرکز پژوهشی- راهبری آریا" به گفتگو نشستیم و به واکاوی "نو اصولگرایی و ضرورت آسیب‌شناسی جریان اصولگرا"پرداختیم.

بعد از انتخابات ۹۶، برخی از احزاب و فعالان سیاسی بر آسیب‌شناسی این جریان تأکید کردند، آیا تاکنون آسیب‌شناسی صورت گرفته است؟

تأکید بر آسیب‌شناسی همواره از سوی تحلیلگران مورد تأکید قرار گرفته است و عقلا هر جریانی هم باید بازخورد اعمال خود را مورد تحلیل قرار دهد. تا آنجا که اطلاع دارم چنین اقدامی در میان اصولگرایان صورت نگرفته است؛ نتیجه آن هم این است که الآن اگر هم صورت بگیرد معلوم نیست فایده پیشین برآن مترتب باشد. اکنون اعتراضات عمدتاً از سطح دو جریان فراتر رفته است و رویه‌ای رادیکال به خود گرفته است. اگر جریان اصولگرا بخواهد بازنگری جدی داشته باشد به گمانم این بازنگری باید رادیکال‌تر باشد و به نوع نگرش اصولگرایان در حکمرانی بازگردد.

نو اصولگرایی به عنوان نسخه‌ای برای آسیب‌شناسی وترمیم در بدنه جریان اصولگرا ارائه شده چرا که نظریه‌پردازان نو اصولگرایی معتقدند: «گفتمان اصولگرایی یک‌طرفه بود»، قبول دارید باید در آن مقطع نو اصولگرایی تجویز می‌شد؟

اصولگرایان همواره سعی کردند چون جنینی از طریق ناف متصل به قدرت حاکم ارتزاق کنند این جنین پیر شده است اما از این ناف دست نمی‌کشد. برای همین راه رفتن و زیستن روی پای خود آن‌هم بین مردم و مطالبات آن‌ها را به‌درستی یاد نگرفته است.

بیش از پانزده سال است که از ضرورت تحول جدی در اصولگرایان و نگرش آن‌ها می‌گویم و می‌نویسم. اصطلاح نو اصولگرایی را نیز بیش از ده سال پیش مطرح کردم و پاره‌ای از شاخصه‌های آن را گفتم اما به دلیل آن که اتکا به قدرت، اصولگرایی را غیرفعال کرده است؛ عملاً احساس نیاز نیز مشاهده نمی‌شود. اکنون شرایط دگرگون شده است. اصولگرایی دیگر نقش سابق را در تعاملات اجتماعی ندارد. اساساً جامعه، جریانات بی‌توجه به تغییرات و نیز مطالبات خود را با به حاشیه راندنشان تنبیه می‌کند. حتی جریان اصلاح‌طلبی هم به حاشیه رانده‌شده است.

عده‌ای نو اصولگرایی را مغایر اصولگرایی می‌دانند درحالی‌که این پیشنهاد در جهت کارآمدی بیشتر در جریان اصولگرا مطرح شد، شما هم قبول دارید نو اصولگرایی به معنای تغییر در مبانی اصولگرایی نیست؟

بستگی دارد چه کسی نو اصولگرایی را تعریف کند. با تعریفی که من از نو اصولگرایی داشتم این جریان به‌واقع نوسازی و بازسازی‌شده جریان اصولگرایی بود. زیرا نو اصولگرایی را باید تلاشی برای اصلاح ضعف‌ها و نواقص اصولگرایی و نیز سرایت دادن نواندیشی و نوگرایی در آن دانست نه قیامی علیه مبانی آن.

نظر شما درباره سیاست خود انتقادی در جریان اصولگرا چیست؟

متأسفانه جریان اصولگرا چنان محو نقد رقیب شده است که مدت‌هاست در آینه اجتماع خود را ننگریسته است. مدت‌ها پیش گفتم جریان اصولگرا باید از دالان تند نقد درونی بگذرد. این کار صورت نگرفت و الآن معلوم نیست اگر هم صورت بگیرد نتیجه‌ای در راستای تأثیرگذاری اجتماعی داشته باشد. مگر آن که این بازنگری بسیار ریشه‌ای باشد.

 آیا تا الآن خود انتقادی در جریان اصولگرا به‌خوبی انجام‌شده؟

انتقاداتی صورت گرفت ولی شاهد تأثیر مثبتی از آن نبودیم از یک‌سو به رادیکال‌تر شدن و از سوی دیگر به انفعال انجامید. علت آن هم واضح است. این نقدها از موضع مطالبات مردمی صورت نگرفت و فقط در چارچوب معادلات کسب قدرت صورت گرفت و بس.

به عنوان تحلیل‌گر مسائل سیاسی، این نقدی که به اصولگرایان مطرح می‌شود مبنی بر اینکه "نگاه از بالا به پایین و سیستم یک‌طرفه و یک‌جانبه بوده" را قبول دارید؟

اصولگرایان همواره سعی کردند چون جنینی از طریق ناف متصل به قدرت حاکم ارتزاق کنند این جنین پیر شده است اما از این ناف دست نمی‌کشد. برای همین راه رفتن و زیستن روی پای خود آن‌هم بین مردم و مطالبات آن‌ها را به‌درستی یاد نگرفته است.

نظر شما درباره این نکته که در نو اصولگرایی باید کار به جوانان سپرده شود چیست؟

کار باید به عقلا و متخصصان فن سپرده شود ممکن است این فرد جوان باشد یا میان‌سال البته جوانان ریسک‌پذیرتر و پرانرژی‌ترند اما به صراحت بگویم رویکرد کشور این نیست چه رسد به اصولگرایان.