به گزارش پارس نیوز، 

در بحث‌های تاریخی منابع به گونه‌ای هستند که می‌توان هر نظری را از آن‌ها استخراج کرد چنان‌که ما از امیر المؤمنین در تاریخ گزارش‌های متفاوت و چه بسا ضد و نقیضی داریم. لذا اگر کسی به دنبال هدف خاصی باشد، می‌توان با رجوع به منابع تاریخی مطلب مورد نظر خود را استناد کند.

به همین دلیل آن افرادی که پژوهش تاریخی می‌کنند، سعی دارند با ارائه‌ی روش‌هایی مانع از این سوء استفاده‌ها شوند که از جمله آن شناخت جریان‌ها و منابع تاریخی است. وقتی می‌خواهیم راجع به یک موضوع تحقیق کنیم، اگر برطبق روش مرسوم تنها به همین جریانی که یک نویسنده یا گزارشگر نقل می‌کند بسنده نماییم، هیچ وقت نمی‌توانیم مطمئن باشیم به واقعیت رسیده‌ایم.

مثلاً در موضوع سقیفه گزارش مشهوری داریم که از مورخ مهم بنی امیّه به نام «زُهری» صادر شده است و در همه‌ی منابع تاریخی وجود دارد. لذا اگر کسی بخواهد در مورد سقیفه نظر بدهد، می‌تواند بگوید این نقل مشهور است و ده کتاب از آن اسم برده‌اند در حالی که همه این ده کتاب از یک جا سرچشمه گرفته‌اند و گزارش‌های دیگر به واسطه‌ی فضای ایجاد شده توسط جریان سیاست و قدرت اجازه ظهور و بروز پیدا نکرده‌اند.

یا فرض کنید وقتی می‌خواهند بگویند بین امیر المؤمنین و خلفا اختلافی نبوده، عده‌ی زیادی روایت کرده‌اند که امیر المؤمنین فرموده بهترین فرد بعد از پیامبر خلیفه‌ی اوّل است. وقتی منابع را ببینید، با افراد مختلف گفتگو کرده‌اند و یک روایت را گرفته‌اند و می‌گویند واقعی بوده در حالی که این‌طور نیست. شناخت جریان تاریخی این‌گونه است که باید ببینید جزو جریان اموی است یا زبیری یا علوی و… این جریان‌ها هستند که اثرگذارند نه تک‌تک افراد. ممکن است حکومت‌ها جریانی را مطرح و جریان دیگری را تضعیف کنند و این مسئله در شناخت جریان‌های تاریخی، مهم است. همچنین نگاه افراد در تحلیلشان تأثیر دارد. لذا باید دقت کرد فرد راوی یک واقعه‌ی تاریخی تحت تأثیر کدام جریان است.

نکته دومی که در پژوهش‌های تاریخی بسیار اهمّیّت دارد، این است که ببینیم مطلبی که گفته می‌شود، با سایر مطالب چه نسبتی دارد؟ یعنی فرض کنید در تاریخ گزارش‌های منفی هم از امیر المؤمنین داریم لکن باید دید آیا این با بقیه منقولات تاریخی نسبت به امیر المؤمنین مطابقت دارد یا خیر؟

غفلت‌هایی در ماجرای مذاکره سیدالشهدا

در موضوع مذاکره سیّد الشّهدا هم یکی از غفلت‌ها این بود که به تعارض‌ها توجّه نشد. اگر منظور از مذاکره، صِرف گفتگو باشد هیچ کس منکر این نیست که سیّد الشّهداء با دشمنانش گفتگو کرده و این گفتگو یا نامه‌نگاری هم اصلاً به ایشان منحصر نبوده چنان‌که حتّی امیر المؤمنین نیز در جریان جنگ صفّین نامه‌نگاری گسترده‌ای با معاویه دارد که هم در نهج البلاغه و هم در منابع تاریخی فراوان از آن یاد شده است.

پس اصل گفتگو و ارسال پیام مورد بحث نیست بلکه آنچه اهمّیّت دارد، لحن مذاکرات و محتوای آن است. این‌که عده‌ای بگویند امام حسین (علیه السلام) مذاکره کرد و عده دیگری بگویند مذاکره نکرده مهم نیست، بلکه مهم این است که ببینیم بر سر چه چیزی گفتگو صورت گرفته است.

نباید تاریخ را به نحوی تحلیل کنیم که یک شخصیت خبره‌ای همچون امام حسین(علیه السلام) را فارق از بحث امامت، در حد یک انسان عادی در نظر بگیریم. ماجرا از این قرار است که شما را به شهری فراخوانده‌اند که حکومت آن‌جا را به دست بگیرید و با شما بیعت کرده‌اند. طبیعتاً حکومت با شما مخالفت خواهد کرد، با این حال شما راه می‌افتید امّا خبر می‌رسد که شهر سقوط کرده و نماینده شما را سر بریده‌اند. پس می‌توانید پیش‌بینی کنید که با شما مواجهه خواهند کرد در حالی که نیروهای شما حدود ۵۰ نفر است امّا طرف مقابل بالغ بر صد هزار نفر نیرو دارد. با همه‌ی این شرایط کسی که می‌گوید امام حسین (علیه السلام) حاضر شد دست در دست یزید بگذارد تا یزید تصمیم‌گیری کند، خواسته یا ناخواسته دارد قیام سیّد الشّهداء را نابخردانه جلوه می‌دهد.

نباید از یک موضوع تنها قسمتی را برداریم بدون توجّه به این‌که اطراف واقعه چه چیزی است. لذا این‌که بگوییم امام مذاکره کردند، مذاکره کردن یعنی چه؟ آیا موسی (علیه السلام) با فرعون مذاکره نکرد؟ صراحت قرآن است که صحبت کنید. ما با لفظ مذاکره که دعوا نداریم، با لحن و محتوای مذاکره مشکل داریم.

در پژوهش‌های تاریخی ما یک گزارش را هیچ وقت اصل قرار نمی‌دهیم زیرا یک صحنه‌ی تاریخی پر از ثانیه‌های مختلف و زوایای دید گوناگون است. یک حادثه تاریخی مثل پازل هزار قطعه‌ای است و قطعاً یک قطعه نمی‌تواند همه‌ی قطعات را وصف و تفسیر کند تا شما بتوانید یک جمله را بگیرید و بقیه را رها کنید.