به گزارش پارس نیوز، 

در معادلات رسانه‌ای، رمضان ماه مهمی به شمار می‌آید. رشد مخاطبان اهمیت این ماه را دو چندان کرده‌ است. سیما نه تنها به دلیل موفقیت‌های سال‌های گذشته‌اش بلکه با انحصار فراگیرش در پخش سریال، انتظارات را از خود بالا برده‌ است. زمانی که در حافظه جمعی، مجموعه‌های پر مخاطبی نظیر «میوه‌ ممنوعه» و «صاحبدلان» یا سریال‌های طنز پرطرفداری هم‌چون «خانه به دوش»، «متهم گریخت»، «پشت کنکوری‌ها» و «پایتخت چهار» جلوه‌گری می‌کند حق هم این است به فضای حال حاضر سیما گلایه و انتقاد پر رنگ باشد. سبد سریالی سیما برای جامعه مخاطب نه تنها قابل قبول نیست، بلکه مایوس کننده‌ است.

به لطف شبکه آی فیلم، امکان مقایسه در اذهان مخاطبان فراهم است و پایین آمدن سطح کیفی و حتی کمی سریال‌ها به راحتی قابل درک است. مسئله اصلی این افت بیش از هرچیز به نحوه سیاستگذاری سازمان صدا و سیما بر می‌گردد. سیاست ایده‌آلی که سازمان از فضای رسانه‌ای رمضان می‌خواهد را نمی توان احصا کرد اما سیاست فعلیش در حوزه فیلم و سریال فضایی سنگین، کسل کننده و غمبار را رقم زده‌ است.

این پازل با برنامه‌های ترکیبی مانند «ماه عسل» کامل می‌شود. انتقادات بی‌وقفه اصحاب رسانه و ریزش چشمگیر مخاطب شاهد این نکته است که سیاست‌گذاری رسانه‌ای سازمان به هیچ‌وجه مورد استقبال قرار نگرفته‌ است. فضایی که سیما با هم‌نشینی سریال‌ها در کنداکتور رمضان ساخته است، مخاطب را از رسانه رسمی دور می‌کند. اگر سریالی در بازه زمانی متناسب با خودش پخش شود، موفق است اما وقتی در ترکیب سریال‌هایی مشابه با پیام‌های یکسان پخش شود حتما آن سریال محکوم به شکست است.

سریال «سر دلبران» یکی از آن نمونه‌هایی است که به نظر قربانی چینش و هم‌نشینی سریال‌های رمضانی و سیاست‌گذاری سازمان شده باشد. سریالی که به دلیل قرابت‌های نمادین و معنایی اش در کنداکتور رمضان سیما قرار گرفته است. «سر دلبران» مانند هم قطاران تلویزیونی‌اش میزبان تندترین و تیزترین نقدهاست. با اینکه «سر دلبران» برخلاف سریال‌های رایج تلویزیون پر از گره‌های تو در تو و اعصاب خرد کن نیست و با اینکه لوکیشن تکراریِ تهران مهمانِ خانه‌های روزه داران نیست، داستانی روان، حول یک مسئله جامعه شناختی شکل می‌گیرد و آن موضع مطلوب و جایگاه ایده‌آل روحانیت در جامعه است.

بازنمایی روحانیِ محله‌ای که در جایگاه بالادستی نیست. طلبه‌ای که همراه و هم‌درد مردم است. داستان طلبه جوانی که نمی‌خواهد در موضع عتاب و خطاب باشد . دلسوز و رفیق هم‌محله‌های یزدی‌اش است. سیدی که «از» و «با» مردم است. غریبه‌ای که نازل شده از جایی دور نیست و جامعه با آن حس از خود بیگانگی ندارد. مردمانی که سید را «خودی» می‌انگارند، سید سلیمی که با مردم می‌خندد و می‌گرید.

طلبه‌ای که همچون مردم و با مردم زندگی می‌کند و پیگیر مشکلات جامعه خویش است نه با تحمیل و فشار بل با قلبی رئوف و مهربان. جوانی که شعارزده نیست. قدسی نیست. در مفاهیم گنگ ومبهم علمی‌اش گم نشده وخود را مدعی کلامی هدایت و راهبری جامعه نمی‌پندارد.

شبیه چنین بازنمایی‌هایی را فضای رسانه در فیلم‌های سینمایی «زیر نور ماه»، «طلا و مس» و «مارمولک» و همچنین سریال‌هایی همچون «پرده نشین»  تجربه کرده است. موضع شریفی که مردم از روحانیت انتظار دارند در «سر دلبران» بازنمایی شده‌ است. سازندگان در تلاش بوده‌اند تا سر دلبری دلبرانی نظیر مجتهدی تهرانی و حاج آقای دولابی را روایت کنند.

تلاش‌هایی که باهمه قوت‌های محتوایی و ضعف‌های فنی‌اش زیر بار فضایی حاصل از سیاست‌گذاری سازمان صدا و سیما کمرنگ شده‌ است.


انتهای پیام/