پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سرانجام پس از ماه ها و سالها صبر و استقامت و مذاکره، پرونده هسته ای ایران به سرانجام رسید. درباره فرجام برجام، نظرات مختلفی وجود دارد. گروهی آن را پایان بحران و گروهی نیز آغاز راستی آزمایی غرب می دانند. برخی همچنان دلواپسند و برخی نیز به دلواپسان می خندند. عده ای آن را پایان عصر یخبندان روابط ایران و غرب مخصوصا آمریکا می دانند و عده ای نیز همه این داستان را، برگی دیگر از کتاب قطور دشمنی آنها با ایران می دانند.

به هرحال هرچه که بود، این مذاکرات سخت با همت و تلاش و مجاهدت مذاکره کنندگان ایرانی و البته صبر و استقامت و مقاومت مردم ایران به پایان رسیده است. اما آیا نمی توان در عین خوشحالی و شادمانی از لغو تحریم های ظالمانه، احتمالاتی را هم در نظر گرفت؟ آن هم در عرصه سیاست و روابط بین الملل که احتمال تغییر در تصمیم ها و سیاست های دولتها وجود دارد؟ به هر حال نظام حاکم بر روابط بین الملل اقتضا می کند که دائما با احتیاط مراقب نیات پیدا و پنهان قدرتهای استکباری باشیم.

برجام به فرجام رسید، اما آیا دشمنی آمریکا با نظام اسلامی به پایان خود نزدیک شده است؟ بسیاری از صاحب نظران (فارغ از هرگونه نگاه جناحی به قضیه هسته ای و مذاکرات اخیر) بر این نکته اشتراک نظر دارند که دشمنی آمریکا با ایران، تنها به قضیه هسته ای محدود نمی شود که حالا بعد از اتمام کار آن، شاهد دوستی و روابط خوب بین دو کشور باشیم. دشمنی آمریکا حتی به حقوق بشر و تجهیزات نظامی و موشک های ما هم ربطی ندارد. آمریکا با انقلاب اسلامی ایران از ابتدا تاکنون دشمن بوده است، تنها به این خاطر که این انقلاب، در برابر هژمونی غرب و آمریکا در منطقه و نظام بین الملل، سر تعظیم فرو نیاورد و در بسیاری از سیاست های جهانی، در مقابل آنها ایستاد. 

حال با توجه به این مساله، می توان چنین استدلال نمود که آمریکا احتمالا نیات شومی از مذاکرات هسته ای داشته است که اکنون با پایان آن، قدم های بعدی را دارد برمی دارد. تجربه سی و چند سال مقاومت مردم ایران در برابر آمریکا، این پیام را برای سیاستمداران آن کشور به همراه داشت که نمی توان همچنان به شیوه سنتی و به طور جامع و مطلق در مقابل نظام اسلامی بایستد. جنگ تحمیلی و شورش های داخلی و سالها تحریم، بر کلیت نظام هیچ تاثیری نداشت بلکه از سویی باعث تقویت نظام و گفتمان انقلاب شد. در چنین شرایطی آمریکا با اتخاذ سیاست مصداقی و موردی، به مذاکره درخصوص برخی موارد اختلافی با ایران مشغول شد. پرونده هسته ای یک نمونه از این مصادیق است که آمریکا با جداسازی آن از سایر موارد اختلافی با ایران، سعی کرد آن را به هر قیمت ممکن به سرانجام برساند. 

با این نگاه، لغو تحریم های هسته ای از سوی آمریکا، در قبال تعلیق و تعطیلی بسیاری از فعالیت های هسته ای ایران، می تواند بخشی از یک طرح کلان برای رویارویی با ایران و تضعیف نهایی جمهوری اسلامی باشد. آمریکا با این مذاکرات، عملا به چندین هدف خود رسیده است. از سویی باعث کاهش فعالیت های هسته ای ایران شد؛ از سوی دیگر به زعم خود، گفتمان نظام اسلامی را از حالت انقلابی و ضداستکباری و ضدآمریکایی به گفتمانی همراه و هم جهت با آمریکا یا لااقل اهل تعامل با آمریکا نشان داد؛ همچنین با تبلیغات سیاسی و رسانه ای و استفاده از عناصر داخلی خود در ایران، دلخوش به تغییر ذائقه مردم ایران در قبال آمریکا است. (شاهد این ادعا اظهارات اخیر اوباما بعد از برجام.)

اما آیا این پایان کار است؟ خیر. این تازه شروع یک ماجرای جدید است. در حالی که مردم و مسئولان ما از لغو تحریم ها و پایان مذاکرات نفس گیر خوشحالند، تحریم هایی دیگر به بهانه ای دیگر وضع می شود و باز همان آش و همان کاسه! درحقیقت آمریکا با سرگرم کردن ما در قضیه هسته ای، تحریم ها را برداشت و به جای دیگری منتقل کرد. در این میان، هم فعالیت های هسته ای ما را محدود و هم تحریم ها را همچنان حفظ کرده است!

این تحلیل به هیچ وجه، در پی تلخ کردن ذائقه مردم ایران نیست. ما نمی خواهیم به هر قیمت ممکن با دولت و مسئولان و مذاکره کنندگان ایرانی مخالفت کنیم. نمی خواهیم زحمات چندین ساله آنها را نادیده بگیریم. ما تنها، یک احتمال را در آینده روابط بین ایران و آمریکا، پر رنگ کردیم و گفتیم احتمال در پیش گرفتن چنین سیاستی از سوی آنها وجود دارد. تازه این مساله، فقط درخصوص نیات پشت پرده دولت آمریکاست. اگر به مخالفت های گسترده جمهوری خواهان حتی برخی دموکرات های هم حزبی اوباما هم نگاه کنیم، می بینیم که آینده آنقدرها هم که فکر می کنیم روشن و شفاف و هموار نیست. بلکه هر لحظه باید منتظر توطئه و تحریم جدیدی از سوی آنها علیه نظام اسلامی باشیم. فراموش نکنیم این همان آمریکایی هست که سابقه بیش از نیم قرن دشمنی، خیانت و جنایت علیه «مردم ایران» را در پرونده خود دارد. 

تاکید ما بر «مردم ایران» به معنای جدا کردن آنها از نظام اسلامی نیست. این تاکید به این خاطر است که در نگاه کلان آمریکایی ها، این ملت فارغ از نوع نظام سیاسی و حکومتی، می توانند مورد هجمه قرار بگیرند اگر همراه و هم جهت با سیاست های آمریکا نباشند. نمونه اش، کودتای 28 مرداد علیه دولت ملی دکتر مصدق، آنهم در نظام شاهنشاهی پهلوی! اما آمریکا با زیرکی و سوءاستفاده از گذشت زمان و تغییر نسل ها، این بار می خواهد با جدا کردن حساب مردم ایران از جمهوری اسلامی، خود را حامی و طرفدار مردم ایران معرفی کند. انگار نه انگار که بعد از کودتا و سقوط یک دولت ملی در ایران، سالها از دیکتاتور و رژیم پهلوی حمایت و با انقلاب مردم ایران نیز مخالفت کرد. انگار این دولت آمریکا نبوده که صدام و رژیم بعثی را به جان ملت ایران انداخت و تا لحظه آخر از آن حمایت کرد و باعث و بانی جنایات و مصیبت های زیادی شد. انگار همو نبوده که هواپیمای مسافری ایرانی را با مسافران بی گناه آن مورد هدف قرار داد و دهها مورد دیگر از دشمنی و جنایت علیه مردم ایران. حال چگونه رییس جمهور آمریکا می تواند در قامت مدافع مردم ایران در برابر دوربین های تلویزیونی بایستد و گناه همه این موارد را متوجه دولت و حکومت ایران کند و از مردم ایران بخواهد آمریکا را دوست خود بپندارند؟! آیا این دعوت، چیزی جز درخواست فراموشی تاریخ است؟!

بنابراین، چه به برجام خوشبین باشیم و چه نه، شکی وجود ندارد که این همان آمریکاست. آمریکایی که انقلاب اسلامی مردم ایران را در تقابل کامل با سیاست های استکباری خود می داند و از هیچ کاری برای ضربه زدن به آن فروگذار نمی کند.