الان یک چیزی شنیدم شخصی تعریف میکرد تو خیابان 16 متری امیری(حوالی خیابان قزوین و سی متری جی تهران) هفت تا پسر مردند و اونجا پر از حجله ست، چون همه بچه محل بودند. 

داستان تلخشون این بوده که ظاهرا یکی از این پسرها هفته قبل عقد کرده بوده، دوستاش مدام فشار می آوردند که شیرینی بده. 

پسر هم دوستاشو جمع میکنه میبره کن که شیرینی بهشون بده. اونها اطلاع از طوفان نداشتند و تو جاده هم کسی نبوده که جلوشونو بگیره و بگه نرن چون طوفان در راهه ....

القصه که میرن کن به هوای شیرینی عقد داماد... داماد و باقی دوستاش کشته میشن 

این داستان را کاش بچه های مطبوعاتی دقیقش را در بیارن و بعد نشون مسئولان این حوادث بدن، ببینیم بازم روشون میشه رو صندلی هاشون بشینن؟ 

یعنی دوست دارم فقط یک جمله اون عروسی بگه که هفته قبل عقد کرده و یک هفته بعد جنازه همسرشو دیده