دلمان لک‌زده برای شنیدن یک‌کلام اثربخش. یک‌کلام تعیین‌کننده. یک بیان قدرتمند. یک‌صدای دلنشین و یک خطابه آمیخته با منطق و احساس، تا با مردم سخن بگوید؛ تا بر دل‌هایشان اثر بگذارد و آن‌ها را قانع کند. کدامین منطق می‌تواند امروز این مردم دروغ‌شنیده، این مردم بدعهدی‌دیده، این مردم رودست‌خورده را قانع کند؟ مردم ما بزرگواری و قدرشناسی خودشان را بارها نشان داده‌اند؛ هنوز دو سال نگذشته از تشییع حاج‌قاسم و همراهان شهیدش. در کرمان بیش از پنجاه نفر زیر دست‌وپای جمعیت تشییع‌کنندگان نفس‌شان برید، به شهادت رسیدند در راه سپاسگذاری و بدرقه کسی که برایشان جان داده بود. این مردمی که در آن روزهای آمیخته با عطر حاج‌قاسم فریاد می‌زدند «انتقام»، ثابت کرده‌اند اهل کوفه نیستند که اگر اهل کوفه بودند رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس در سوم خرداد و سپس در سالروز ارتحال امام، از صاحبان بیان نافذ و نیز آحاد مردم نمی‌خواستند یکدیگر را به شرکت در انتخابات دعوت کنند. درست است که امروز مردم بیش از هر چیز تشنه کار و عمل مسئولین هستند اما اقناع و سخن گفتن صادقانه با مردم، مرهمی است که حتی از عملکرد مثبت هم برای ترمیم زخم‌های مردم ضروری است.
برای اقناع مردم، لازم است ابتدا بدانیم مردم چه می‌خواهند. نامزد محترمی که در اولین نشست مناظرات، دلیل دعوت از مردم به رأی دادن به خودش را «حفظ جمهوریت» عنوان می‌کند، گویی چندان از درد مردم خبر ندارد. عزیزی که می‌پندارد اکنون اصلی‌ترین اعتراض مردم نسبت به عدم احراز صلاحیت‌ها در شورای نگهبان است و می‌گوید: «اگر اعتراض دارید اعتراضتان را بارأی دادن به من ابراز کنید» کیلومترها از واقعیات جامعه فاصله دارد. 
اکنون کسی که می‌خواهد مردم را اقناع کند، باید بداند افرادی که هشت سال پیش‌بر اریکه قدرت نشستند، برای جا‌انداختن گفتمان خودشان که گفتمان سازش یا مذاکره بود، نیاز داشتند هرگونه افق یا آینده داخلی را برای مردم کور کنند. آن‌ها نیاز داشتند خود را تنها راه فرار از وضعیت موجود نشان دهند و موفق شدند. حتی شعار «به عقب برنمی‌گردیم» در ذات خودش نوعی ناامیدی نسبت به آینده دارد. هزینه عملکرد آن‌ها این بود که با شکست همه‌جانبه‌شان در این هشت سال اکنون در برابر مردم، هیچ‌گونه افق روشنی نسبت به آینده وجود ندارد. آمار بالای مربوط به آرای آقای احمدی‌نژاد در نظرسنجی‌های پیش از اعلام نتایج احراز صلاحیت‌ها، به‌خوبی بیانگر این واقعیت است که اکنون مردم مایل‌اند به عقب برگردند و در پیش رو به تجربه این هشت سال، چیزی جز  پرتگاه نمی‌بینند. ‌برای پادزهر این حس ناامیدی در مردم، لازم است برای اولین بار کاری خلاف آنچه در تمام انتخابات گذشته رواج داشت صورت بگیرد، یعنی برشمردن نقاط قوت کنونی کشور و ظرفیت‌ها و امکاناتی که زیربنای بسیار غنی و قدرتمندی را برای کشور فراهم ساخته‌اند. اکنون برخلاف آنچه که شاید به ذهن برسد، نباید در گوش مردم روضه خواند و به آن‌ها گفت «می‌دانیم مشکل‌دارید، می‌دانیم حال‌وروزتان خوب نیست، می‌دانیم کشور بر لب پرتگاه است» و ازاین‌گونه سخن‌ها که تنها به عدم مشارکت و یا رأی آوردن مسببین وضع موجود درمی‌آید، بلکه باید اعلام کرد کشور امکانات و ظرفیت‌هایی دارد که نمی‌دانید، باوجود بی‌کفایتی‌های دولت در همین هشت سال اقداماتی صورت گرفته که در دنیا بی‌نظیر است. شاید برای یک‌بار هم که شده لازم باشد با افق ساختن برای آینده و نه تخریب و لجن‌مالی و سیاه نمایاندن گذشته، نظر مردم را جلب کنیم. برای یک‌بار هم که شده به‌جای این‌که مردم را از گذشته بترسانیم، آنان را نسبت به آینده امیدوار کنیم. این رویکردی است که حتی دولت حاضر هم چهار سال پیش در کنارسیاه‌نمایی‌ها و تهمت و تخریب‌ها، آن را به کار گرفت.   
در کنار این امیدبخشی به مردم، باید از راهکارها سخن گفت و راه‌های برون‌رفت از مشکلات را به زبان ساده برشمرد. گوش مردم امروز از شعار پر است و بیش از لفاظی و نمایش، تشنه استدلال‌. باید برای مردم دودوتاچهارتا کرد و به آن‌ها ثابت نمود برای مشکلات کشور راه‌حل وجود دارد. در کنار این دو اقدام محتوایی، در عرصه لفظ هم باید تهمت و افترا و درشت‌گویی رقیب را باقدرت جواب گفت. کاندیدای پوششی هرچه باشد بهتر از شیمی‌دان بزرگی است که طلای ریال را تبدیل به خس و خاشاک و کاه و یونجه نمود و اگر نتیجه علم چیزی است که در پایان این هشت سال دیدیم، همان ۶ کلاس سواد هم زیاد است! مردم ایران اکنون ستم‌دیدگانی هستند که  مدت‌هاست کسی در جایگاه قوه مجریه، با آن‌ها باصداقت و مستدل سخن نگفته و این در حالی است که مشی امامین انقلاب همواره سخن گفتن مستقیم و صریح با آنان بوده است. هیچ خدمتی به مردم بالاتر از صداقت با آن‌ها نیست و هیچ ظلمی به مردم بدتر از فریب دادن آنان نیست. کسی که با فریب مردم بر آن‌ها مسلط می‌شود،  در حقیقت هیچ کرامتی برای آنان قائل نشده و کاری برای آنان نخواهد کرد. اکنون در سیاسی‌ترین روزهای کشور، ما نیازمند فرهنگ ، تبلیغ و سخن گفتنیم و نباید از اکسیر گفت‌وگوهای چهره به چهره و خودمانی با مردم غافل شویم. 

*جواد شاملو