«حسین محمدی اصل» تحلیلگر مسائل غرب آسیا در یادداشتی برای گروه بین‌الملل و سیاست خارجی خبرگزاری فارس به موضوع تغییر ادبیات آل‌سعود در قبال جمهوری اسلامی ایران طی روزهای اخیر نوشت که متن آن در ادامه آمده است:

اینکه بخواهیم رفتار تدافعی محمد بن‌سلمان، ولی‌عهد سعودی درباره ایران را مورد بررسی قرار دهیم و علل و عوامل آن را بررسی کنیم، در وهله اول باید ببینیم این اتفاق نتیجه چیست؟

عده‌ای از افراد و رسانه‌هایی که سنگ دیپلماسی سازش و بدون مقاومت میدانی را به سینه می‌زنند در موارد متعددی مدعی شده‌اند که این تغییر ادبیات بن سلمان، به دلیل پیشروی مذاکرات وین بین جمهوری اسلامی ایران و 1+4 بوده است و معتقدند چون مجدداً باب مذاکره باز شده، سعودی‌ها هم می‌خواهند با آن همراه شوند تا از قبل این مذاکرات، گلی به سرشان بگیرند.

اما جواب این تحلیل‌های سطحی، ساده است. اگر قرار بود صرفاً با بحث مذاکره‌کردن بن‌سلمان سعودی دست از تروریسم بردارد و در رفتارش با ملت عزیزایران بازنگری کند، پس  در طول این حدودا هشت سال که شاهد مذاکرات برجامی بودیم، باید شاهد تغییر ادبیات و بلکه رفتار کاخ‌نشینان ریاض می‌بودیم و برای حل‌وفصل پرونده قربانیان فاجعه منا هم به مسئولین دستگاه سیاست خارجی ایران، خدمات ارائه می‌شد حال آنکه به‌رغم ارسال پالس‌های مثبت متعدد، هیچ خبری از بهبود روابط را در سال‌های اخیر شاهد نبوده‌ایم.

درک این جریان‌ها و افراد نسبت به روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان ‌آل‌سعودی، این‌قدر سطحی است که گویی این دوستان هم صبح جمعه از این ماجراها مطلع شده‌اند و برای اینکه عریضه خالی نباشد دست به قلم می‌برند.

حافظه بلندمدت‌تان را از دست ندهید!

نمی‌توان منکر تأثیر احتمالی مذاکرات دیپلمات‌های ایرانی در وین بر رویکرد ریاض شد ولی حقیقت آن است که موضع تدافعی بن‌سلمان، بیشتر برایند پیروزی‌های میدان است تا دیپلماسی و مذاکرات دیپلماتیک. هرچند که قاعدتاً مذاکرات مقامات ارشد امنیتی جمهوری اسلامی ایران با مقامات ارشد سازمان استخبارات سعودی در بغداد، بر این تغییر ادبیات، بی‌تأثیر نبوده است.

اکنون لحن بن‌سلمان در برابر مقاومت یمن و ایران تغییر کرده و بار دیگر می‌گوید که همسایه ایران است و این، بیشتر ثمره مقاومت جوانمردانه در میدان و درایت مواجهه با دشمن در عرصه سخت و عملیاتی است. آن موشک سرگردانی که به دیمونا رسید، ممکن است مغز سعودی‌ها را هم تکانده باشد چون آنها فکر می‌کردند تل‌آویو میتواند ضامن امنیت اعراب باشد اما همه چیز برعکس شد و اکنون سپر آهنین اسرائیل حتی برای حساس‌ترین نقاط سرزمین‌های اشغالی نیز عمل نمی‌کند!

سعودی‌ها در سوریه با تزریق میلیاردها دلار به گروه‌های تروریستی و تکفیری، دست خالی به خانه برگشته‌اند و پس از پایان داعش به دست سردار حاج قاسم سلیمانی و سربازانش در عراق و سوریه هم ناکام مانده‌اند.

در لبنان هم وضعیت سیاسی برای دولت ریاض، دلچسب نیست و سردرگمی آنها در مواجهه با مسائل این کشور، حاکی از شکست دیپلماسی دیکته‌ای آل‌سعود بر دولت‌های عربی حاشیه خلیج فارس است.

اکنون در یمن هم شاهد چنین روندی هستیم. آنچه در میدان اتفاق افتاده است نزدیک‌شدن سعودی‌ها به یک ناکامی بزرگ با تاریخی‌ترین هزینه ها و بزرگترین شکست‌ها در برابر سلاح‌های ساده و سبک ملت مقاوم یمن است.

سعودی‌ها سلاح‌های پیشرفته سبک و سنگین و جنگنده‌بمب‌افکن‌های آمریکایی و انگلیسی و آلمانی دارند اما در برابر پهپادهای ارتش، انصارالله و کمیته‌های مقاومت مردمی یمن، مجبور به هزینه یک به 10 می‌شوند؛ این یعنی ابتکار عمل مقاومت، ریاض را به فرسایش در مبارزه انداخته است و دعوت بن‌سلمان از آنها، به منزله فرورفتن سعودی‌ها در لاک دفاعی است. با این اوصاف، اگر مقامات ارشد یمن، جنگ را صرفاً به دیپلمات‌های‌شان سپرده بودند و از دستاوردهای میدانی برای مجاب‌ساختن دشمن استفاده نمی‌کردند آیا نتیجه چیزی جز نابودی ملت مظلوم این کشور می‌بود؟ پس یکی از موضوعاتی که باید به آن توجه کرد نقش بی‌بدیل قطعی مقاومت و ایستادگی درمیدان است وگرنه خالی کردن میدان که هنر نمی‌خواهد.

انزوای سعودی با سیاست خارجی غلط

سعودی ها از طرفی می‌بینند که خطر انزوا آنها را تهدید می‌کند. در منطقه غرب آسیا، روابط‌شان با ایران در وضعیت مشخصی نیست و تا شکل‌گیری یک تفاهم و برقراری مجدد و عادی‌سازی روابط، راهی طولانی در پیش است. کویتی‌ها نیز نه از دولت سعودی، اطاعت مطلق دارند و نه امتناعی و قطعاً این سیاست امیر جدید کویت نیز هست زیرا کویت سالیان متمادی است به دنبال عمانیزاسیون و بازیگری میانجی‌گرانه در تحولات منطقه هستند.

از سوی دیگر، در یمن هم بازی برای محور سعودی، رو به ضعف نهاده است و اماراتی‌ها از سعودی فاصله گرفته‌اند زیرا هدف اماراتی‌ها از ورود به جنگ، بیشتر تأمین امنیت تجارت دریایی و افزایش نفوذ منطقه‌ای بود اما اکنون مقامات امارات متحده عربی معتقدند بن‌سلمان می‌خواهد مسئله یمن را به هر قیمتی ادامه دهد تنها برای آنکه در صورت مرگ پدرش ملک سلمان و فراهم‌شدن شرایط پادشاهی برای خودش، بازنده میدان یمن نباشد.

سیاست خارجی غلط سعودی‌ها محوریت ریاض در حوزه‌های متعدد را سلب کرده و خطر انزوا به‌شدت آنها را تهدید می‌کند. بایدن برای ریاض، برنامه بازنگری در روابط را ورق می‌زند اما با این‌حال بن‌سلمان معتقد است تنها 10 درصد از سیاست‌هایش با دولت جدید آمریکا اختلاف دارد که شاید همان 10 درصد اراده بایدن برای حذف بن‌سلمان از اریکه ولایت‌عهدی رژیم سعودی کفایت کند و این گزاره‌ای نیست که ولی‌عهد جوان و ماجراجو متوجهش نباشد، پس این چرخش و تغییر لحن نمی‌تواند صرفاً خروجی مذاکرات بغداد یا وین باشد.

از سوی دیگر حرکت مصر، آمیزه‌ای شده از علاقه ژنرال عبدالفتاح السیسی به دوستی هرچه بیشتر با مسکو که همین مسئله، مؤید ناکامی بزرگتر برای سعودی‌ها در آینده روابط خارجی است.

آل سعود طی سالیان گذشته، علاوه بر تولید واگرایی در جهان اسلام بیشتر مشوق منفور دولت‌های اسلامی از اعراب تا آفریقایی‌ها به علنی‌سازی روابط با صهیونیست‌ها بوده و دور جدید تیرگی روابط ریاض و اردن هم تا حدودی به واسطه همین ماجراست.

علل و عوامل تغییر لحن سعودی در مواجهه با مقاومت یمن و ایران را می‌توان مصداق موفقیت مقاومت و نبرد در میدان دانست. طی سال‌های گذشته، ریاض پس از دوران  فشار و توطئه علیه ایران و دولت‌های منطقه به انفعال و انزوا رسیده است و برای جلوگیری از فروپاشی عربستان سعودی و پیش‌گیری از یک انزوای بزرگ، با یک تغییر ادبیات محسوس بار دیگر به میدان آمده است.