باور اروپایی به وجود نظامی سلسله‌مراتبی در جهان یکی از «شَرهای غیرضروری» دوران ماست. اگرچه اروپا تحت این سلسله‌مراتب، برتری آمریکا بر اروپا و اروپا بر ایران را پیش‌فرض تمامی مذاکرات و مناسبات می‌داند، اما این دیدگاه کوته‌بینانه از طرف مجموعه کشورهایی کوچک که خود را حقیر می‌شمارند، علیه کشوری مانند ایران که تناسب جمعیتی و مساحت، منابع طبیعی و مهم‌تر از عناصر قدرت سختش، قدرت نرم آن به‌واسطه هنجارها، ارزش‌ها و آرمان‌هایی اصیل می‌تواند در عصر مبارزه ایده‌ها، سخنی برای گفتن داشته باشد، وجاهتی ندارد. فقط همین خط از بیانیه اخیر سه کشور اروپایی عضو برجام مبنی‌بر این‌که «آن‌ها و اتحادیه اروپا تمامی تعهدات خود را انجام داده‌اند، ازجمله لغو تحریم‌ها در قبال ایران همان‌گونه که در برجام پیش‌بینی شده بود»، برای چه کسی در ایران ممکن است دردناک نباشد؟ آیا فقط یک نفر در ۸۰ میلیون جمعیت ایران که در سال‌های اخیر با نگرانی نرسیدن دارو، تأمین مایحتاج روزانه و افزایش هزینه‌های سرسام‌آور ناشی از «فشارهای تحریم‌های حداکثری» مواجه بوده‌اند، می‌تواند انجام تعهدات اروپایی را تأیید کند؟ البته غافلگیرکننده است پس از خروج ترامپ از قدرت، بالاخره اروپا طبق این جمله می‌پذیرد رفع تحریم‌ها تعهدی اروپایی تحت برجام بوده است. طبق این بیانیه، کشورهای اروپایی به سیاست دنباله‌روی آمریکایی بازگشته‌اند. آنان بار دیگر با انتخاب بایدن تصمیم دارند راهبرد استقلال اتحادیه اروپا را کنار گذاشته و منتظر سیاست جدید آمریکا در قبال ایران و البته درصدد آماده‌سازی فضا برای آن باشند. اگرچه تصمیم آمریکا در قبال ایران واقعا جدید نخواهد بود و ازسرگیری همان روال زورگویانه و فشار و سوءاستفاده، درست از موقعیتی است که در آن نیرویی اخلالگر به نام ترامپ، به سناریوهای منفعت‌طلبانه و فرصت‌جویانه اروپایی علیه ایران پایان داده بود. با این ‌تفاوت که در چند سال ریاست‌جمهوری ترامپ اتفاقاتی رخ داد و روندهایی شکل گرفت که ایران، جهان و حتی اروپا نمی‌توانند و نباید بر آن‌ها چشم ببندند. جهان در دوران ترامپ دریافت که جریانی در آمریکا وجود دارد که می‌تواند جنگی علیه نظم بین‌المللی، چندجانبه‌گرایی و حق و عدالت به‌راه اندازد، بی‌آنکه مانع و محدودیتی واقعی بتواند بر سر راه آن قرار گیرد. این تهدید امنیت و هنجارهای بین‌المللی، جهان متکثر و عدالت را طی چند سال اخیر به‌چالش کشید و لزوم ظهور قوانین و روندهایی علیه سوءاستفاده‌های آمریکایی در نظام بین‌المللی را نشان داد. این معضل  با خروج ترامپ از صحنه به پشت‌صحنه، از داستان حذف نمی‌شود. همان دامنه اختیارات، امروز در دست بایدن نیز وجود دارد. آمریکا اروپا را نه‌فقط در تحقق برجام که در حل بسیاری از مسائل فلج کرد. به‌نظر اکنون اروپا باید به شناختی از اراده آمریکا برای ضربه زدن به حقیقت با قوانینی فراسرزمینی رسیده باشد. با رویکرد آمریکا، اروپا در اداره هم‌پیمانیِ از‌هم‌پاشیده فراآتلانتیکی، در تحقق دفاعی اروپایی، در تصمیم برای سرنوشت اتحادیه اروپا، تعریف تجارت بین‌الملل، نقش نهادها و توافقات بین‌المللی و بسیاری دیگر فروماند. آیا پس‌ازاین درس‌های دشوار برای جداسازی مسیر از آمریکا، اروپا هنوز امیدوار به همکاری با آمریکاست؟ایران به چشم‌اندازهایی بسیار وسیع‌تر از افق دید اروپای امروز نگاه می‌کند و بازی در قواعد جدید درحال شکل‌گیری نظام بین‌المللی را به‌واسطه وجود شاکله‌ای نظام‌مند از ارزش‌ها و هنجارهای منسجم، بهتر از اروپا تعقیب خواهد کرد. بنابراین، نه‌فقط ورود به مذاکره با آمریکایی‌ها، بلکه بازگشت دوباره به وعده‌ها و توصیه‌های بدون دستاورد اروپایی را که هیچ‌چیز به‌جز اتلاف وقت و انرژی نخواهد بود به‌مصلحت خود نمی‌داند. ایران به‌اندازه کافی با آنچه در نبود نتیجه «واقعی» و «ملموس» پایبندی طرف‌های اروپایی به برجام و تحقق خالص و کامل «روح اقتصادی برجام» رخ داد، مواجه بوده است. دراین‌بین، اگرچه دستگاه دیپلماسی ایران رو به اروپا بسته نیست، اما براساس روح حاکم بر قاعده «نه‌شرقی، نه غربی»، برای حفظ استقلال، آزادی و رفاه ایرانیان تلاش خواهد کرد به‌کمک راه‌هایی جایگزین برای بازیگری امنیتی، اخلاقی و هنجاری جمهوری اسلامی ایران در نظام بین‌المللی، همان رویکرد نگاه به شرق خود را تعقیب کند که در آن با بازیگرانی مسئول رویارو است که مانند اروپا ازیک‌طرف محتاج کمک‌های امنیتی و هنجاری ایران در موقعیت ژئوپلیتیکش و ازسوی‌دیگر، نافی نقش مهم و اجتناب‌ناپذیر ایران در نظام بین‌المللی نیستند.