به گزارش  پارس به نقل از ایسنا، در ادامه نوشت: پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه ۱۳۷۶ سیدمحمدخاتمی کاندیدای مجمع نیروهای خط امام (ره) ، مجمع روحانیون مبارز، مجاهدین انقلاب اسلامی و دفتر تحکیم وحدت توانست بر نامزد گروه های طیف راست از جمله جامعه روحانیت مبارز، حزب موتلفه اسلامی پیروز شود.

حاکمیت گروه های طیف چپ بر قوه مجریه و بعدها در مجلس ششم رقیب سنتی را شوکه کرد البته همین وضع هم در اردوگاه اصلاح طلبان بوجود آمد چنانکه به گفته صادق زیباکلام اصلاح طلبان هیچگاه پیروزی خود را باور نکردند، صادق زیباکلام در نقد رفتار اصلاح طلبان در هشت سالی که بر مسند قوای مقننه و مجریه بودند نوشت: " دوم خردادی ها که به تدریج نام اصلاح طلب پیدا کرده بودند حکایت کسی را پیدا کردند که منار را دزدیده بودند اما چال را نکنده بودند و اصلاح طلبان منار در دست در به در دنبال آن بودند که با پیروزی شان چه کنند، جست وجوی بحثی که هشت سال بعدی را نیز به خود اختصاص داد. "

هشت سال طول کشید تا همه این نیروها در مقابل نامزد تازه برآمده اصولگرایان طعم شکست را بچشند و محمود احمدی نژاد در میان غریو شادی اصولگرایان راهی پاستور شود بازگشتی که یک رسانه اصلاح طلب از آن با تیتر" برخواستن راست از دنده چپ! " یاد کرد.

نظیر همین اتفاق برای اصولگرایان تکرار شد با این تفاوت که اصولگرایان در همان ابتدا با رییس جمهوری مواجه شدند که پنهان و آشکار خود را از حلقه آنان جدا می دید.

رییس جمهور جدید هنوز عرقش خشک نشده به گروه های سیاسی اصولگرا هشدار داد که از او سهم خواهی نکنند زیرا در پیروزی دولت نقشی نداشته اند. واکنش های احزاب و جریان های اصولگرا اما همچنان ادامه پیدا کرد، از این طرف اصرار که احمدی نژاد اصولگرا است و با تلاش اصولگرایان توانسته است به قدرت برسد و از طرف دیگر انکار که دکتر خودش دارای پایگاه مردمی بود و برای پیروزی در انتخابات هم نیازی به حمایت اصولگرایان نداشت.

اینک و پس از هشت سال اما سیر حوادث به گونه دیگری رقم خورد، پیروزی حسن روحانی را نه اصولگرایان توانستند به طور کامل به خود نسبت بدهند و نه اصلاح طلبان. در واقع هر دو گروه تا پیش از انتخابات نامزدهای خود را داشتند و بر حمایت از آنان تاکید می کردند.

هرچند نامزد اصلاح طلبان در آخرین روزها از رقابت انصراف داد اما عدم اعلام انصراف عارف به نفع حسن روحانی که بنا به برخی از گزارش ها با دلخوری هم انجام شد باعث شد تا امروز اصلاح طلبان هم مانند اصول گرایان نتوانند این پیروزی شیرین را به طور کامل از آن خود بدانند، زیرا اگرچه روحانی در فیلم های تبلیغاتی اش بر حمایت سیدمحمد خاتمی از خود می بالید اما از دیگر سو عضویتش در جامعه روحانیت مبارز دلیلی شد تا گروه های اصولگرا هم به نوعی خود را در پیروزی او شریک بدانند.

در واقع اصلاح طلبان و اصولگرایان تا یک ماه پیش از برگزاری انتخابات هر کدام تلاش داشتند طوری وانمود کنند که روحانی نامزد جناح مقابل است و در این میان البته تنها کسی که هیچگاه حمایتش از روحانی را مخفی نکرد هاشمی رفسنجانی بود.

هاشمی رفسنجانی زمانی که ریاست دولت را در دست داشت توانست ضمن ائتلاف تاکتیکی با جناح راست اکثریت را در دولت به این جناح بدهد و به این ترتیب جناح چپ هم در مجلس اقلیت بود و هم در دولت. زمانی هم که اصلاح طلبان روی کار آمدند نخستین انتقادهای خود را متوجه هاشمی کردند و تنها دوری سال های بعدشان از قدرت بود که آنان را به هاشمی نزدیک تر کرد. حسن روحانی اما با هر دو جناح به خوبی آشناست و دوستان استراتژیکی هم در بین طیف های میانه روی هر دو گروه دارد. خاتمی را می ستاید و در عین حال با موتلفه هم رابطه نزدیکی دارد، چنانکه حبیب الله عسگراولادی او را خیرالموجودین در میان تمام نامزدها معرفی می کند.

در واقع می توان گفت دولت حسن روحانی فرصتی بی نظیر را در اختیار نخبگان سیاسی کشور قرار می دهد که بدون احساس رقابت با یکدیگر در شرایط حساس کنونی کشور دست در دست یکدیگر به پیشبرد اهداف دولت تدبیر و امید کمک کنند.

از زمان مشخص شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری نشانه های مثبتی از سوی هر دو جناح برای رییس جمهور منتخب فرستاده شده است، گرو ه های سیاسی برای دیدار با او صف می کشند و به نظر می رسد اوضاع بر وفق مراد همه است، البته برخی از اقدامات دولت دهم هم در این آشتی کنان درون نظام بی تاثیر نبوده چرا که این آخری ها دیگر تنها اصلاح طلبان در صف منتقدان دولت قرار نداشتند.

هر روزی که از انتخاب روحانی می گذرد اصولگرایان هم بیشتر به این نتیجه می رسند که پیروزی روحانی در هر حالت بهترین اتفاق برای همه بوده است. اتفاقی که تنها می توان از آن با عنوان پیروزی ملت یاد کرد، ملتی که از جدل های سیاسی خسته شده و تنها در پی دولتی است که با اقدامات بجا و خردمندانه باری از روی دوش آنان بردارد. دولتی که رییس آن ادعا می کند با کلید آمده نه داس! کلیدی که قرار است قفل ها را یکی پس از دیگری باز کند، قفل هایی که البته همه می دانند یکی دوتا هم نیست.