به گزارش پارس‌نیوز، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران  یکی از قوی ترین تشکیلات فرهنگی تاثیرگذار در تهران و بلکه کشور می‌تواند باشد، در این دو سال حضور موثر و مبارک دوست ازاده دکتر سعید اوحدی منشاء برکات و فعالیت‌های ارزشمدی بوده است که جای بسی قدردانی دارد ؛ اکنون که سازمان موصوف در آستانه انتخاب مدیر جدید است، نام‌های متعددی برای تصدی این جایگاه مهم فرهنگی مطرح شده است، از آنجا که نام بنده و حجت الاسلام والمسلمین  امرودی در برخی شبکه‌های مجازی برده شده و متاسفانه متعاقب آن،  تخریب جناب آقای امرودی آغازگردید، از منظر اخلاق دینی و انسانی بر خود فرض دانستم تا در حد توان و شناخت از ایشان به برخی این اتهامات و ابهامات پاسخ دهم. حجت الاسلام و المسلمین امرودی از مدیران مجرب و متعهد کشور در چند دهه گذشته بوده اند و تجارب و پیشینه مدیریتی ایشان در دوره‌های مختلف روشن و قابل دفاع است. ایشان دارای  سوابق بالای مدیریتی در جبهه و جهاد و سایر جبهه‌های نظامی و فرهنگی است که من در این مجال در مقام بیان آنها نیستم.

اما آنچه در این فضای مسموم رسانه‌ای می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که   به عنوان عضو شورای اسلامی شهر تهران در دوره چهارم وفردی که در مسئولیت پیشین ایشان یعنی معاونت فرهنگی و اجتماعی کار کرده ام واز نزدیک شاهد   فعالیت ها، برنامه هاو عملکرد، ایشان بودم او را مدیری  لایق، فراجناجی و دارای ایده‌ها و اندیشه‌های فرهنگی روشن و به روز در عرصه فرهنگی و اجتماعی  می‌دانم. جناب امرودی نه در زمره نجومی بگیران بوده،  و نه دارای پرونده باز و مفتوح در نهادهای نظارتی است و پس از بازرسی قوه قضائیه حکم برائت و منع تعقیب گرفته است.

متاسفانه در سال‌های گذشته کم رنگ شدن اخلاق در عرصه سیاسی کشور، منشا بروز بی‌حرمتی ها و اتهام‌های بی‌اساس   به  برخی از مدیران خدوم کشور شده است  که جبران آن به سادگی ممکن نیست .متاسفانه  بد اخلاق‌های سیاسی باعث سلب اعتماد مردم و هدررفتن سرمایه ها و منابع انسانی کشور  شده است. گرچه احترام به رای و نظر مردم را در انتخاب مدیران باید مد نظر باشد اما بی‌محابا هر کس را که در دوره گذشته مسولیت داشته است را مساله دار معرفی کردن نیز به دور از دین و آموزه اخلاقی است که امیدوارم این شیوه نادرست و خسارت‌آمیز برچیده شود. ما باید نشان دهیم پیش از گرایش سیاسی، مسلمان هستیم و پای بند اخلاق و  اوامر ونواهی الهی هستیم. همین یک آیه کافی است که ادبیات ما چارچوب داشته باشد:

لا تقف ما لیس لک به علم