به گزارش پارس نیوز، «فارغ از همه این مسائل اما بحث دوتابعیتی‌ها ابعادی غیرسیاسی نیز دارد. ممانعت از انتصاب شهروندان ایرانی دارای تابعیت مضاعف در مناصب دولتی در شرایطی بنابر قانون مدنی صورت می‌گیرد که در دو، سه دهه اخیر شاهد تحولاتی اساسی در این خصوص در کشورهای مختلف بوده‌ایم که شاید نمونه بارز آن، تشکیل کابینه جدید کانادا متشکل از حدود نیمی از شهروندان دوتابعیتی بود.»

نویسنده با اینکه فقط از کانادا نام برده اما در ادامه مدعی می‌شود «استفاده از ظرفیت شهروندان دارای تابعیت مضاعف در بسیاری از کشورها حالا به برگ برنده آنها در رقابت با دیگر کشورها تبدیل شده و در این شرایط، ما به‌راحتی از کنار این ظرفیت‌ها عبور می‌کنیم...»

ایکاش نویسنده این ادعای محیرالعقول را با راهکاری تکمیل می‌کردند که مثلا فلان مدیران که تابعیت مضاعف داشتند و در بزنگاه بیت‌المال را دزدیدند و به کشورهایی که به آنها تابعیت داده‌گریختند الان چرا نمی‌شود آنها را به کشور بازگرداند؟ ظرفیت دوتابعیتی را در موضوع مذاکرات برجام هم دیده شد که اکنون یکی از همان‌ها به 5سال حبس محکوم شد و شاید روزی بسته به شرایط و با در نظر گرفتن مسایل امنیتی بخش‌هایی از اعترافات او و همچنین یافته‌های ماموران امنیتی به نمایش درآید.

همچنین بگویند در مورد دوتابعیتی‌هایی که به واسطه داشتن تابعیت مضاعف با خیال آسوده به اقتصاد یا مسایل امنیتی ضربه می‌زنند و می‌روند چرا که جایی امن در آن سوی مرز دارند. راستی چرا کسی که باید در جمهوری اسلامی مسئولیتی داشته باشد و به فکر محرومان و طبقات مستضعف باشد خانواده‌اش در کشوری دیگر ساکن باشند و خودش در رفت و آمد؟! از کانادا گفتند لازم است بگوییم که خاوری یکی از همین «فرصت ها» (به قول اصلاح‌طلبان) است که بیت‌المال را برداشت و به کانادا‌گریخت. راستی زنجیره‌ای‌ها از چه چیزی حمایت می‌کنند؟!

فرار به جلوی محکوم فتنه 88 با استناد به مواضع ترامپ!
بهزاد نبوی از محکومین فتنه 88 در گفت‌و‌گویی که روزنامه زنجیره‌ای شرق بخش‌هایی از آن را منتشر کرد مشکل اصلی براندازان را اصلاح‌طلبان دانست!

در بخشی از این مصاحبه آمده است: «‌من معتقدم اتحاد نانوشته‌ای بین دولت فعلی آمریکا، براندازان نظام و شاید ناخودآگاه تندروهای داخلی خودمان به وجود آمده است. آقای ترامپ و دولت فعلی آمریکا تمام تلاشش این است که اعتماد مردم را از جریاناتی که به آنها اعتماد دارند، سلب کند؛ در موضع‌گیری‌هایشان می‌بینیم که بیشتر انتقادات متوجه عملکرد دولت است. تمام تلاش‌شان را می‌کنند که مردم را ناامید و ناراضی کنند و متأسفانه بی‌تأثیر هم نبوده است. براندازان نیز، اگر دقت کرده باشید، در فضای مجازی لبه تیز حملاتشان متوجه کسانی است که ممکن است مردم از آنها حرف‌شنوی داشته باشند و مورد اعتماد مردم باشند.»

بهزاد نبوی در بخش دیگری از گفت‌و‌گوی خود به بزک برجام پرداخته و منتقدین آن را مورد حمله قرار داده و گفته است: «برجام امضا شد و هنوز مرکبش خشک نشده بود که حمله به آن را شروع کردند و مرتب اعتراض می‌کردند: «پس چه شد؟!»، «چرا هیچ دستاوردی نداشت؟!» و.... این درحالی بود که تا یکی، دو ماه بعد از امضای برجام که ده‌ها هیئت بزرگ اروپایی، ژاپنی، کره‌ای و... برای مذاکره می‌آمدند، تندروها در کنار نقد و نفی برجام، با اقدامات عملی ماجراجویانه، مانع از تحقق اهداف مذاکرات با آن هیئت‌ها و بهره‌گرفتن از نتایج آن توافق تاریخی می‌شدند.»

وی مقصر اجرایی نشدن برجام را منتقدین دولت خوانده و گفته است : «مجموعه این مسائل سبب شد در دوران اوباما نتوانیم از نتایج برجام استفاده کنیم. امضای برجام عمدتا می‌توانست روابط اقتصادی خارجی را به حالت عادی برگرداند که حتی در آن صورت نیز همه مشکلاتمان در کوتاه‌مدت حل نمی‌شد؛ چراکه همان‌طور که‌اشاره کردم، در اقتصاد ما مشکلات مهمی وجود دارد و برای حل آنها به سرمایه‌گذاری‌های گسترده نیاز داریم.»

درباره اظهارات بهزاد نبوی نکاتی است که بایستی به آنها پرداخت ، نخست آنکه مدعیان اصلاحات متحدین طبیعی براندازان هستند، فتنه 88 از یادها نرفته است که بهزاد نبوی و تعدادی از دوستان او به اتهام تلاش برای براندازی دستگیر و برخی از آنها از جمله حجاریان و ابطحی در دادگاه‌های پس از انتخابات چه گفتند، شعارهای آشوبگران در خیابان‌ها که خواستار برپایی «جمهوری ایرانی » و حذف اسلام از نام نظام شده بودند از یادها نرفته است، اهانت فتنه گران به امام خمینی(ره) و نیز اسائه ادب آنان به عاشورای حسینی نیز هرگز از یادها و خاطره‌ها محو نخواهد شد با این وجود بهزاد نبوی با فرار به جلو مشکل اصلی براندازان را اصلاح‌طلبان می‌داند و می‌خواند!

نکته دوم اینکه بهزاد نبوی با بزک کردن برجام از اجرایی نشدن این قرارداد بین ایران و 1+5 بر اثر سخنان و انتقادات تندروهای داخلی سخن گفته است بی‌آنکه بگوید ایران به همه تعهدات خود در چارچوب برجام عمل کرده ولی در مقابل طرفین مقابل به اکثر تعهدات خود عمل نکرده و در نهایت نیز آمریکا از نعش بی‌جان برجام عبور و آن را به حال خود رها کرده است، حال مقصر اجرا نشدن تعهدات آمریکا کیست؟ منتقدین که از ابتدا می‌گفتند این برجام منافع ایران را تضمین نکرده و ضمانت اجرا نیز ندارد یا بزک کنندگان برجام که همچنان رویه خیانت بار گذشته را تکرار می‌کنند و ادامه می‌دهند؟!

کاسپین را فراموش کردید؟!
روزنامه ایران در شماره دیروز 4 صفحه خود را به موضوع مؤسسات مالی اعتباری اختصاص داد و گزارش، گفت‌وگو و یادداشت‌های متعددی را منتشر کرد. ارگان دولت در این ویژه نامه گرچه مطالب مهمی را در زمینه تاریخچه شکل گیری این مؤسسات، روند فعالیت آنها و... تبیین کرده‌اما آنچه شائبه برانگیز است، حساسیت ویژه این روزنامه روی یکی از این مؤسسات است. رویکرد مذکور این سؤال را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد که چرا به مؤسسات دیگری نظیر کاسپین که دارای مجوز از بانک مرکزی بوده پرداخته نشده است؟ مؤسسه کاسپین سال 94 از بانک مرکزی مجوز گرفت و همین موضوع موجب اعتماد سپرده گذاران شد اما چند ماه بعد مجوز خود را نا‌دیده گرفت و آن را مشروط خواند. این مسئله آغاز بحران برای سپرده گذاران این مؤسسه شد. چرا بانک مرکزی همان ابتدا مشروط بودن مجوز به کاسپین را اعلام عمومی و شفاف سازی نکرد؟

منتقد محترم افسانه‌ای!!
روزنامه اعتماد در گزارشی به موضوع دوتابعیتی‌ها پرداخته اما نکته عجیب این گزارش نتیجه گیری آن براساس تجربه یک کشور است. این روزنامه طیف موسوم به اصلاح‌طلب می‌گوید دوتابعیتی‌ها نه تنها تهدید نیستند بلکه آنها می‌توانند فرصتی برای کشور باشند!

ابتدا این نکته را متذکر شویم که تیتر یک شماره دیروز اعتماد به موضوع نقد و انتقاد اختصاص داشت و بر پیشانی صفحه اول آن این جمله به چشم می‌خورد: «منتقد نباشیم فرو می‌افتیم»
اگرچه طیف موسوم به اصلاح‌طلب ویترین زیبایی از شعارهای قشنگ دارد اما آیا عملکرد رسانه‌های اصلاحات با شعارهای آنها همخوانی دارد؟ پاسخ این سؤال را در ابتدای همان یادداشت مربوط به دوتابعیتی‌ها می‌توان یافت: «[موضوع دوتابعیتی‌ها] در یکی، دو سال اخیر همواره یکی از مباحث مهم سیاسی کشور بوده که به‌ویژه برای تحت فشار قرار دادن دولت ازسوی مخالفان مطرح شده است...»
در این سال‌ها اگرچه گفتند که نقد و منتقد محترم هستند و قلم‌های منتقدان را باید ستود اما در عمل هرگاه در موضوعی انتقادی صورت گرفته حامیان طیف موسوم به اصلاح‌طلب به تکاپو افتادند تا عملیات ترورشخصیت را در مورد منتقدین به کار گیرند و یا انتقاد آنها را سیاسی کاری جلوه داده یا وسیله‌ای برای فشار به دولت عنوان می‌کنند. معلوم نیست این «منتقد محترم افسانه‌ای» کجاست؟! 

نکته قابل تامل این است که در بخشی از این یادداشت به این نکته ‌اشاره می‌شود که منع به کارگیری افراد دوتابعیتی «قانونی[است] که چند دهه از زمان تصویب آن می‌گذرد... قانونی که استفاده از شهروندان ایرانی دارای تابعیت مضاعف در مناصب مدیریتی را خلاف می‌داند...» این یعنی منتقدان با طرح این موضوع عملا اجرای مفاد قانون را درخواست کرده‌اند و اگر این موضوع قانون است (که هست) دعوت به اجرای قانون چرا سیاسی کاری است و مدعیان «قانونگرایی» چرا از این موضوع برآشفته می‌شوند؟!

مدیران دولت کمترین ارزشی برای روحانی قائل نیستند!
روزنامه بهار دریادداشتی با یادآوری سخنان اخیر روحانی خطاب به مدیران دولتی مبنی بر اینکه «اگر تاکنون کارهایی را طی یک هفتــه انجام می‌دادیم اکنون همــان کار باید دو روزه انجام شــود»، به انتقاد از سستی و بی‌عملی مدیران دولتی پرداخت و نوشت: «خانم مدیر، مدیرکل و وزیر شــما در برابر مردم ایران مسئولید و باید پاسخگو باشید. آقا و خانم مدیر محترم جمهوری اســلامی، بالاترین رئیس‌شــما رئیس‌جمهوراست. آیا ایشان از همه شما نخواستند برای مردم وقت وسرعت بیشتری قائل شوید؟ پس چرا به سخره می‌گیرید وبه شعور جمهور مردم ایران توهین می‌کنیــد؟»

این روزنامه حامی دولت در ادامه نوشت: «آقای رئیس‌جمهــور محترم به شما اطمینان می‌دهیم مدیران شما درسطح کشور آنگونه که حضرتعالــی انتظار دارید عمل نمیکنند. شــک نکنید کارهای یک هفتــه‌ای دوروزه انجام نمی‌شــود، بلکه بدتر از آن کارهای 2دقیقه‌ای 60 روزه هم به سرانجام نمی‌رســد. مگر مواردی که با روابط نسبی، ســببی و ســفارش‌های ویژه همراه باشد. با همه این تفاسیر این داســتان سردراز دارد وتدبیری ساختاری می‌طلبد».

گفتنی است آش بی‌عملی و بی‌کفایتی مدیران دولتی به حدی شور شده که جریان رسانه‌ای زنجیره‌ای حامی دولت که تا دیروز در نقش تبلیغاتچی مردم را به رای دادن به دولت تدبیر و امید تشویق می‌کرد ، امروز از بی‌عملی و بی‌کفایتی مدیران دولتی فریاد سر می‌دهد. 
 
دولت همچنان مشغولِ ورود زنان به ورزشگاه!
روزنامه آرمان در مطلبی نوشت: «معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده گفت: دولت شیوه‌نامه‌ای را برای ورود زنان به ورزشگاه‌ها تصویب کرد».

مسئولان دولتی و رسانه‌های زنجیره‌ای پاسخ نمی‌دهند که در دوره‌ای که بانوان جامعه دغدغه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عدیده‌ای داشته و معضلات بسیار مهم‌تری برای حل و فصل دارند، آیا حضور بانوان در فضای نامناسب ورزشگاه به راستی دغدغه چند درصد از بانوان جامعه است؟! آیا یک زن سرپرست خانواده که با حجم مشکلات بسیار برای تغذیه، تحصیل و مسکن فرزندانش روبه‌روست، انگیزه‌ای برای رفتن به ورزشگاه و تشویق دارد؟

به راستی جریانی که اینقدر برای حضور زنان در ورزشگاه در جایگاه تماشاچی خود را به آب و آتش می‌زند و نگران نشاط و سلامت روح و روان و جسم زن ایرانی هستند با خود اندیشیده‌اند که اولویت با کدام است؟ ورزش یا به تماشای ورزش نشستن؟ چقدر کار درست و درمان و اصولی برای رواج ورزش‌های همگانی، سالم و کم هزینه زنان انجام داده‌اند؟ آیا زنان مسلمان جامعه ما بیش از آنکه مشتاق حضور در ورزشگاه باشند به دنبال مکانی مناسب و استاندارد برای ورزش کردن نیستند؟
براساس آمار موجود، سرانه فضاهای ورزشی و تفریحی اختصاصی برای زنان و دختران ایرانی به شدت با استانداردهای حداقلی فاصله دارد و کوچکترین جهت گیری برای جبران این فاصله دیده نمی‌شود. ورزشگاه‌های اختصاصی و مناسب‌سازی شده در دستور کار دولت نیست و پارک بانوان که زنان ما بتوانند آزادانه و با لباس غیررسمی و راحت در آن قدم بزنند در فهرست‌های دولتی و شهرداری جایی ندارند!

اما مسئله اصلی فراتر از اینهاست. انحراف افکار عمومی از موضوعات اصلی، یکی از مهم‌ترین شگردهای عملیات روانی است. تلاش برای فعال کردن گسل‌های مختلف جامعه از جمله گسل‌های جنسیتی مدت‌هاست در دستور کار قرار گرفته است.