به گزارش پارس نیوز، 

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی روز گذشته در دیدار سران قوا و جمعی از مسئولان و کارگزاران نظام به ۶ تجربه مهم را بیان فرمودند که در زیر می خوانید:

۱- تجربه‌ی اوّل این است که دولت جمهوری اسلامی نمیتواند با آمریکا تعامل کند؛ چرا؟ برای خاطر اینکه آمریکا پابند به تعهّدات خودش نیست. نگویید اینها کار این دولت است و کار ترامپ است؛ نه، دولت قبل هم که با ما نشست، صحبت کرد و وزیر خارجه‌اش ده روز، پانزده روز در اروپا پابند جلسات بود، آنها هم تقریباً همین‌جور [بودند]؛ حالا به شکل دیگری عمل کردند ولی نقض کردند؛ آنها هم تحریم کردند، آنها هم برخلاف تعهّدات خودشان عمل کردند. دولت آمریکا برخلاف تعهّدات خودش عمل میکند؛ این بارِ اوّل هم نیست؛ قضایای گوناگون قبلی هم همین را تأیید میکند. مجموعه‌ی برخوردهایی که از اوّل با برجام کردند، به تعبیر حضرات دیپلمات‌های ما، نقض روح و جسم برجام بود؛ این را دیپلمات‌های محترم ما که خودشان این زحمت را کشیده بودند و واقعاً تلاش شبانه‌روزی کرده بودند برای مسئله‌ی برجام، بارها و مکرّر در زمانِ این دولت و در زمان دولت قبلِ آمریکا گفتند که برجام نقض شده؛ گاهی روح برجام و گاهی جسم برجام را نقض کردند. خب، دولتی با این خصوصیّات که به این راحتی معاهده‌ی بین‌المللی را نقض میکند، بعد هم مثل آب خوردن زیر امضایش میزند و میگوید من از معاهده خارج شدم -با کارهای نمایشی تلویزیونی؛ امضایش را نشان میدهد که ما خارج شدیم از فلان [معاهده]- خب پیدا است که با این دولت لااقل جمهوری اسلامی نمیتواند تعامل کند. این جوابِ آن کسانی که بارهاوبارها به ما در طول زمان میگفتند چرا با آمریکا مذاکره نمیکنید، چرا با آمریکا تعامل نمیکنید؛ این جوابش. آمریکا البتّه با خیلی از کشورهای دیگر هم همین‌جور است؛ با دولتهای گوناگون دیگر هم همین‌جور است که آن موردِ بحث ما نیست؛ لااقل جمهوری اسلامی نمیتواند با آمریکا تعامل کند، نمیتواند کار کند؛ این تجربه‌ی اوّل.

 ایران پابند بود، وفادار بود به این تعهّد، یعنی هیچ بهانه‌ای اینها ندارند؛ آژانس بین‌المللی [انرژی] اتمی بارهاوبارها تصدیق کرده، دیگران هم تصدیق کردند که ایران پایبند بوده، [پس] هیچ بهانه‌ای ندارند؛ درعین‌حال شما می‌بینید راحت این معاهده‌ی بین‌المللی را به هم میزنند، زیر امضای خودشان میزنند، حرفشان را پس میگیرند و میگویند نه، قبول نداریم. خب با یک چنین دولتی نمیشود نشست و مذاکره کرد، نمیشود به او اطمینان کرد، نمیشود با او قرارداد امضا کرد، با او نمیشود کار کرد؛ این حاصل قضیّه. البتّه اینکه گفتیم «با ما قابل‌اعتماد نیستند»، این قدر مسلّم قضیّه است؛ بنده وقتی نگاه میکنم به قضایای منطقه و قضایای کشور خودمان و مانند اینها، میبینم با دیگران هم همین‌جور بودند. محمّدرضای پهلوی از سال ۳۲ تا سال ۵۷ یعنی ۲۵ سال، مطیع محض اینها بود. بارهاوبارها رفتاری با او کردند که شما خاطرات عَلَم را که ملاحظه کنید، [می‌بینید] شاه در ملاقات با رفیق نزدیکش عَلَم -البتّه جرئت نمیکند در بیرون و علنی این حرف را بزند یا به خود آمریکایی‌ها بگوید- بنا میکند از آمریکایی‌ها شکایت کردن که این کار را کردند، آن کار را کردند؛ لکن در نهایت، تسلیم آنها است. بعد از آنکه سرنوشت آن بدبخت و روسیاه این‌جوری شد که از ایران گریخت و رفت، به آمریکا راهش ندادند؛ یعنی اوّل رفت و یک مدّتی در آمریکا بود، بیرونش کردند. یعنی با یک نفر نوکرِ صمیمیِ ۲۵ ساله‌ی خودشان هم این‌جوری رفتار کردند. شبیه همین، حُسنی‌مبارک(۱۱) بود. در آن روزهای حسّاسی که انقلاب در مصر شروع شده بود و به اوج رسیده بود و هر آن ممکن بود یک حادثه‌ای اتّفاق بیفتد، یک ساعت از حُسنی‌مبارک حمایت کردند، چند ساعت بعدش رد کردند، چند ساعت بعدش جور دیگر حرف زدند، بعد هم رهایش کردند رفت؛ تمام شد؛ حُسنی‌مبارکی که سی سال در اختیار کامل اینها بود و هر کار گفتند عمل کرد در قضیّه‌ی فلسطین و غیر فلسطین. اینها این‌جوری‌ هستند دیگر؛ آمریکایی‌ها این‌جوری‌ هستند؛ دولت آمریکا، رژیم آمریکا این‌جوری است؛ این تجربه‌ی اوّل.

 ۲- تجربه‌ی دوّم، عمق دشمنی آمریکا با ایران و با جمهوری اسلامی است. دشمنی، دشمنیِ عمیق است، دشمنیِ سطحی نیست. مخالفت بر اساس و بر محور مسئله‌ای مثل مسئله‌ِی اتمی نیست، این را همه فهمیده‌اند؛ بحث، فراتر از اینها است. بحث این است که اینها با نظامی که در این منطقه‌ی حسّاس سر بلند کرده، ایستاده، قد برافراشته، رشد کرده، با ظلمهای آمریکا مخالفت میکند، نسبت به آمریکا هیچ‌گونه ملاحظه‌کاری نمیکند، روحیه‌ی مقاومت را در منطقه توسعه میدهد، پرچم اسلام را در دست گرفته مخالفند؛ عمیقاً مخالفند. مسئله‌ی آنها این است که این نظام اسلامی و جمهوری اسلامی نباید باشد؛ نه‌فقط این نظام نباشد، [بلکه] آن مردمی که این نظام را حمایت میکنند یعنی ملّت ایران هم منفور سران حکومتهای آمریکایند. یکی از معاونان رئیس‌جمهور آمریکا -نه این رئیس‌جمهور، یکی از رؤسای جمهور قبلی- صریحاً گفت که ما باید ریشه‌ی ملّت ایران را -نه ریشه‌ی جمهوری اسلامی را- بکَنیم. خب، پس مسئله‌ی آمریکا با جمهوری اسلامی مسئله‌ی این نیست که حالا دعوای اینها مثلاً سرِ قضیّه‌ی هسته‌ای یا سرِ قضیّه‌ی موشک یا مانند اینها باشد؛ نخیر، قضیّه‌ی هسته‌ای و موشک و امثال اینها هم یک داستان دیگری دارد یعنی تکیه‌ی روی آنها -این را حالا شاید در ضمن صحبت عرض کردم- برای این است که عناصر مؤلّفه‌ی قدرت جمهوری اسلامی را اینها میخواهند از بین ببرند. اینها مؤلّفات قدرت جمهوری اسلامی و اقتدار ملّت ایران است؛ از این جهت است که روی اینها تکیه میکنند. این هم این تجربه، و از این تجربه نمیشود صرف‌نظر کرد. یادمان باشد که آمریکا دشمن ملّت ایران و دشمن نظام جمهوری اسلامی است؛ [آن هم] دشمنیِ عمیق. بحث هسته‌ای و اتمی و این حرفها نیست؛ بحثِ اصلِ نظام جمهوری اسلامی است.

۳- تجربه‌ِی سوّم؛ تجربه‌ی سوّم این است که انعطاف در مقابل این دشمن -به‌خاطر مصلحت‌سنجی‌های موسمی‌ای که خب ما در یک مواردی داریم- تیغ دشمنیِ او را کُند نخواهد کرد، بلکه او را گستاخ‌تر خواهد کرد؛ این هم یک تجربه است. فراموش نکنیم هر جایی که ما مقداری کوتاه آمدیم، آنها تندتر آمدند. همان رئیس‌جمهور شریری که خودش مجسّمه‌ی شرارت بود -بوش دوّم-(۱۲) در مقابل انعطافهایی که دولت وقت نسبت به او نشان داده بود، ایران را محور شرارت نامید و با افتخار ایستاد، اسم محور شرارت را روی ایران گذاشت؛ [چون] در مقابل او انعطافهایی نشان داده شده بود. الان هم شما ملاحظه کنید؛ ما خب در مقابل خیلی از این تحریمهایی که اینها ایجاد کردند، کارهایی که کردند، خلافهایی که کردند، اعتراض کردیم امّا یک حرکت عملی قوی‌ای انجام ندادیم؛ [این] در واقع یک نوع هزینه پرداختن بود. در مقابل پرداختن این هزینه‌ها، حالا شما می‌بینید که رئیس‌جمهور آمریکا(۱۳) و وزیر خارجه‌اش،(۱۴) گستاخ، طلبکارانه، وقیح، می‌آیند به میدان و حرف میزنند، طلبکاری میکنند؛ عقب‌نشینی در مقابل آنها، انعطاف در مقابل آنها هیچ تأثیری در کم‌ کردن دشمنی آنها ندارد. اگر چنانچه فرض کنیم کسی هست که احساس میکند «خب، یک دشمنِ این‌جوری را ما از سر باز کنیم، نگذاریم دشمنی کند»، راه جلوگیری از دشمنیِ او، انعطاف و کوتاه آمدن نیست؛ اگر میخواهید کاری کنید که او دشمنی نکند، خیلی خب، راهش را پیدا کنید، امّا این راهش نیست که ما در مقابل او کوتاه بیاییم و عقب‌نشینی کنیم. [این] البتّه مخصوص آمریکا هم نیست؛ غربی‌ها عمدتاً همین‌جور هستند. ما فراموش نمیکنیم -یعنی این جزو چیزهایی است که در تاریخ ما قابل فراموش‌شدن نیست- که در یک دوره‌ای رئیس‌جمهور ما(۱۵) که طرف‌دار نرمش در مقابل غرب و مانند اینها بود، از طرف یک دولت غربی -از طرف آلمان؛ در ماجرای میکونوس- به دادگاه احضار شد سرِ یک حرف بی‌ربط و بی‌منطقی؛ یعنی این‌قدر اینها چشم‌سفید و پُررو و وقیحند؛ از این قبیل اتّفاقات باز هم افتاده. این هم یک تجربه است. یادمان باشد راه جلوگیری از دشمنیِ این دشمنها، عقب‌نشینی و انعطاف و مانند اینها نیست.

۴- یک تجربه‌ی دیگر، نقطه‌ی مقابل این است و آن، این است که ایستادگی در مقابل آنها، امکان بسیار زیادِ عقب ‌نشاندن آنها را دارد. در همین قضایای هسته‌ای این قضیّه اتّفاق افتاد؛ در سال ۸۳ و ۸۴ همه‌ِی تأسیسات ما تعطیل بود دیگر؛ میدانید که کارخانه‌ی یوسی‌اف(۱۶) اصفهان را مُهروموم کرده بودیم به‌خاطر همین مذاکراتی که کرده بودیم و برای اینکه پرونده‌ی جمهوری اسلامی عادی بشود، پرونده‌ی هسته‌ای ایران عادی بشود؛ هرچه ما عقب‌نشینی کردیم، آنها جلو آمدند؛ هر چه ما نرمش به خرج دادیم، آنها تندتر شدند؛ تا بالاخره به هیئت ایرانی گفتند آقا، تضمینی که شما باید بدهید، فقط به یک شکل حاصل میشود و آن این است که تمام تأسیسات هسته‌ای‌تان را جمع کنید؛ همه را جمع کنید! کاری شبیه کاری که لیبی انجام داد. تضمین واقعی این است؛ وَالّا تضمین صلح‌آمیز بودن فعّالیّت هسته‌ای شما جور دیگری ممکن نیست؛ فقط همین‌جور ممکن است که شما همه‌ی تأسیسات را حذف [کنید]؛ یعنی این‌جور اینها وارد میدان شدند. حالا کارخانه‌ی اصفهان -که خب یک کارخانه‌ی ابتدائی بود دیگر- تعطیل بود، غنی‌سازی هم اصلاً به معنای حقیقی خودش وجود نداشت؛ حتّی ما برای اینکه یک یا دو یا سه سانتریفیوژ داشته باشیم، بحث میکردیم و میگفتند نمیشود! موافقت نمیکردند که ما یک سانتریفیوژ یا دو سانتریفیوژ یا سه سانتریفیوژ داشته باشیم. بعد، ما دیدیم اینها خیلی دارند زیادی حرف میزنند، زیادی پُررویی میکنند، واقعاً دارند وقاحت میکنند، گفتیم پس بازی تمام؛ مُهروموم‌ها را شکستیم، کارخانه‌ِی یوسی‌اف را راه انداختیم، غنی‌سازی را در نطنز و بعد در جاهای دیگر همین‌طور راه انداختیم، رسیدیم به بیست درصد؛ یعنی ما از سه‌ونیم درصدی که اینها اجازه نمیدادند حرکت کردیم و جوانهای مؤمن ما توانستند غنی‌سازی بیست درصد را تأمین کنند و کارهای فراوانی که در جریان هستید و میدانید. وقتی‌که به اینجا رسیدیم، اینها آمدند با اصرار، به یک معنا با التماس به ما گفتند که خیلی خب، حالا شما بیایید قبول کنید که بیست درصد را انجام ندهید، مثلاً پنج هزار یا شش هزار سانتریفیوژ داشته باشید -حالا اینها همانهایی بودند که سه سانتریفیوژ یا دو سانتریفیوژ را هم اجازه نمیدادند- [میگفتند] عیب ندارد؛ بیایید غنی‌سازی بکنید، مثلاً شش هزار سانتریفیوژ داشته باشید یا فلان مقدار غنی‌سازیِ سه‌ونیم درصد را داشته باشید؛ اینها همانها هستند. الان آقای دکتر روحانی گفتند؛ اینها -سازمان ملل و دستگاه‌های گوناگون سیاسی جهان- به خیال خودشان حقّ غنی‌سازی ایران را [به رسمیّت] شناخته‌اند؛ بله، شناخته‌اند، [امّا] منشأش مذاکره نیست؛ اشتباه نکنیم؛ منشأش پیشرفت ما است؛ ما چون پیشرفت کرده‌ایم، چون حرکت کرده‌ایم، چون به بیست درصد رسیده‌ایم، اینها به تب راضی شده‌اند؛ وَالّا اگر چنانچه بنا بود مذاکره کنیم و این را با مذاکره به دست بیاوریم، تا امروز و تا هرگز به دست نمی‌آمد. این هم یک تجربه است که در مقابل زیاده‌خواهی طرف مقابل و جبهه‌ی مقابل، انسان منافع خودش را دنبال کند و شجاعانه حرکت کند و پیش برود.

 ۵- یک تجربه‌ی دیگر که این هم تجربه‌ی مهمّی است، تجربه‌ی همراهیِ اروپا با آمریکا در مهم‌ترین موارد است. ما بنای دعوا کردن با اروپایی‌ها را نداریم؛ با این سه کشور اروپایی بنای معارضه و مخالفت و بگومگو نداریم، امّا واقعیّتها را باید بدانیم. این سه کشور نشان داده‌اند که در حسّاس‌ترین موارد با آمریکا همراهی میکنند و دنبال آمریکا حرکت میکنند. حرکت زشت وزیر خارجه‌ی فرانسه در جریان مذاکرات را همه یادشان هست؛ در بازی «پلیس بد و پلیس خوب» میگفتند او نقش «پلیس بد» را ایفا میکند؛ البتّه قطعاً با هماهنگی آمریکایی‌ها بود؛ یا برخورد انگلیس‌ها در قبال حقّ خرید کیک زرد که مسلّم شده بود و قطعی شده بود و در برجام پیش‌بینی شده بود که ما از یک مرکزی و محلّی کیک زرد تهیّه کنیم و بخریم و بیاوریم، [امّا] انگلیس‌ها جلویش را گرفتند؛ یعنی اینها با آمریکا همکاری میکنند، همراهی میکنند؛ تاکنون این‌جور بوده. این هم یک تجربه است؛ این را فراموش نکنیم. اینها در مقام حرف یک چیزهایی میگویند امّا در مقام عمل، تا الان ما ندیده‌ایم -یعنی به نظر من تا الان ما این را مشاهده نکرده‌ایم؛ بنده یادم نمی‌آید- که اینها به‌معنای واقعی کلمه ایستاده باشند و در مقابل آمریکا از حق دفاع کرده باشند.

۶- یک تجربه‌ی مهمّ دیگر در این قضایای برجام، این است که گره زدن حلّ مسائل کشور به برجام و امثال برجام یا به مسائل خارجی، یک خطای بزرگی است. ما نبایستی مسائل کشور را، مسائل اقتصادی کشور و مسائل گوناگون کشور را گره بزنیم به امری که از اختیار ما خارج است، در بیرون کشور تدبیر میشود و تصمیم‌گیری میشود. وقتی ما مسئله‌ی اقتصاد کشور را، کسب‌وکار کشور را به مسئله‌ی برجام گره میزنیم، نتیجه این میشود که صاحبان کار و سرمایه چند ماه باید منتظر بمانند تا ببینند خارجی‌ها در مورد برجام چه تصمیمی میگیرند؛ چند ماه تأمّل کنند، صبر کنند، منتظر بمانند تا ببینند که آیا در توافق میمانند یا از توافق خارج میشوند؛ امضا میکنند یا امضا نمیکنند؛ بعد از آنکه امضا کردند، پابند امضا میمانند یا نمیمانند! مرتّب بایستی دستگاه فعّالِ اقتصادیِ مردمیِ کشور در انتظار رفتار خارجی‌ها باشد. نمیتوانیم ظرفیّت کشور را معطّل توافق برجام بگذاریم؛ مدّتی معطّل اجرای برجام، مدّتی معطّل خروج و عدم خروج از برجام؛ آن هم در مقابل دشمنی مثل آمریکا. اینها بخشی از تجربه‌های ما است؛ این تجربه‌ها را بایستی در نظر داشته باشیم تا تکرار نشود و از یک سوراخ دو بار گَزیده نشویم و در قضایای بعدی این تجربه‌ها را به‌طورکامل به کار ببندیم.