پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن مهدیان - روز گذشته «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» طی نشستی اعلام موجودیت کرد. این جبهه نوظهور مستند به بیانیه‌ای که منتشر ساخته است با 2جریان سنتی اصول‌گرایی و اصلاح طلبی مرزبندی دارد. نسبت این رویش جریانی با اصلاح‌طلبان روشن است اما برای عبور از اصول‌گرایی غیرانقلابی چه همتی نیاز است؟  به‌نظر می‌رسد برای عبور از اصول‌گرایی غیرانقلابی و ساخت جبهه گسترده انقلاب چهار نسبت کلیدی را باید رعایت کرد. ابتدا نسبت جبهه انقلاب با مردم. دوم نسبت با امام و رهبری و سوم نیز نسبت با گروه‌های رقیب و در نهایت نقش خودش در انقلاب را به‌درستی تعریف کند.

یکم. نسبت جبهه انقلاب با مردم

 اصول‌گرای انقلابی قبل از هرچیز مردم‌گراست. متن انقلاب مردم است. هرنوع قیامی توسط مردم رقم می‌خورد. بار انقلاب بر گرده مردم است. مقاومت به مردم است و اصلاح توسط مردم صورت می‌گیرد. بازگشت به مردم فراتر از یک رویکرد فرمایشی انتخاباتی است. جبهه انقلاب باید توسط کسانی سامان یابد که اعتقاد ایدئولوژیک به نقش و جایگاه مردم دارند. در این رویکرد مردمی تنها شعارها تغییر نمی‌کند. تغییر باور نسبت به جایگاه مردم مسیر حرکت را تغییر می‌دهد. در چنین مدلی کنش‌های سیاسی بیش از آنکه معطوف بر تاثیرگذاری بر حوزه قدرت سیاسی باشد معطوف به اثرگذاری بر سطح تصمیم‌گیری مردم است. این رویکرد نیازمند نیروهای متدین تربیت یافته از جنس بسیجیان نسل اول انقلاب است. کسانی که وظیفه ذاتی‌شان را خدمت به مردم می‌دانستند و با همین بهانه سراغ قدرت رفتند. رمز عبور از اصول‌گرایی غیرانقلابی، «خدمت» است؛ خدمت کف خیابان و خالصانه به مردم.

دوم. رابطه جبهه انقلاب با اندیشه‌های امام و رهبری

 اصول‌گرای انقلابی باید بازگشت تمام عیار به منش و بینش امام و رهبری داشته باشد. جریان محافظه کاری که مصالح سیاسی خود را اولی بر آرمان‌های انقلاب اسلامی می‌دانست نمی‌تواند مدعی راستین انقلاب باشد. عبور از اصول‌گرایی غیرانقلابی و تمسک به اندیشه امام و رهبری تنها در شعار نیست. دست‌یابی به اندیشه امام و رهبری و انتقال ساحت اندیشه به عمل نیازمند دست‌یابی به نظام اندیشه امام و رهبری است. جریان انقلابی باید بتواند با بصیرت کامل خط امام را بفهمد و با جان و دل درک کند و پیشرو و خط شکن برای ولایت باشد. نه اینکه در بهترین حالت به‌جای ذهن و دلش، گوش خود را به سخنان رهبری دهد و پشت سر رهبری تنها شعاردهنده باشد.

سوم. رابطه جبهه انقلاب با گروه‌های رقیب

جبهه انقلاب باید مدل رقابت خودش با گروه‌های دیگر را متناسب با دوقطبی انقلابی ضدانقلابی بازتعریف کند. با فهم درست از سخنان رهبر انقلاب درباره این دوقطبی حقیقی، از هر نوع دوقطبی شکننده و ظاهری عبور کند و متوجه باشد که جریان ضدانقلاب یک نقطه و جبهه انقلاب طیف است. جبهه انقلاب باید همه طیف‌های انقلابی را مدنظر داشته باشد. گستره انقلابی‌گری نباید منحصر به یک گروه خاص شود. هرکس مقابل نقطه ضدانقلاب قرار گیرد انقلابی است. انقلاب را باید موسع دید اما در همین جبهه انقلاب نیز ارزش‌گذاری باید متناسب با پیشرو بودن باشد.

چهارم. تعیین نقش جبهه انقلاب

جبهه انقلاب باید همه همتش کارآمدی باشد. کارآمدی اگر همراه با محتوای انقلابی باشد از تکنوکراتی خشک و بی‌روح فاصله گرفته و موجب پیشرفت حقیقی ایران اسلامی می‌شود. این دغدغه باید واقعی و همراه با حضور جهادگونه و مخلصانه باشد. کارآمدی با محتوای انقلابی و مدیریت جهادی فصل جدیدی از رویکرد مدیریتی در کشور است. تشکیل جبهه انقلاب باید نگاه شعارگونه به مقاومت را تغییر دهد و استقلال وعزت را در کارآمدی انقلابی که به پشتوانه مردم قوت و قرار یافته است پی‌گیری کند. جبهه تازه‌تأسیس نیروهای انقلاب را باید به فال نیک گرفت. نقطه شروعی قابل اعتناست و انتظار می‌رود فصل نوینی از انقلابی‌گری در جامعه رقم بخورد.