به تازگی از سالروز پیروزی حزب الله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه عبور کردیم که در تقویم ما از آن به عنوان «روز مقاومت اسلامی» یاد می شود، به همین منظور با تنی چند از افراد مرتبط در این حوزه به گفتگو نشسته ایم که در این مجال به سراغ مهدی شوشتری کارشناس مسایل غرب آسیا رفتیم و ابعاد دیگری از آن دوران و تحولات و آثار منظقه ای و بین المللی پس از آن را مورد نقد و بررسی قرار دادیم.

شوشتری معتقد است سیر نزولی رژیم صهیونیستی از جنگ ۳ روزه آغاز شده و البته آنها برای جبران شکست در آن مطقع در حال برنامه ریزی و محاسبه هستند که به نظر آن روز مناسب هرگز پیش نخواهد آمد چون می دانند توان نظامی و دفاعی حزب الله از آن جنگ به این طرف نه تنها کاسته نشده بلکه روند افزایشی هم داشته است.

کارشناس مسایل غرب آسیا با اشاره به اینکه جنگ ۳۳ روزه یک طراحی منطقه ای بین المللی بود تصریح کرد: بعد از اینکه حزب الله در این جنگ پیروز می شود، طبیعتا این طراحی ها شکست می خورد و چون طراحی منطقه ای و بین المللی شکست خورده، تبعات و بازتاب های منطقه ای و بین المللی هم پیدا می کند.

شوشتری افزود: امروز حزب الله یک بازیگر تاثیرگذار داخلی و منطقه ای است و نمود آن را می توان در خالی ماندن پست ریاست جمهوری آن کشور که به علت تامین نشدن نظر حزب الله دید و همچنین تقاضاهای متعدد برای  دیدار با مقامات حزب الله از طرف نمایندگان دبیرکل سازمان ملل و دیگر هیات های خارجی به منظور حل و فصل اختلافات منطقه ای همچون بحران سوریه است، مشاهده کرد.

با توجه به اینکه در آستانه سالگرد جنگ ۳۳ روزه هستیم و پیروزی حزب الله در این جنگ و بحث مقاومت اسلامی اولا تشکر می کنم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، به عنوان اولین سوال جنگ ۳۳ روزه را ابعاد منطقه ای و بین المللیش را تحلیل کنید که از بعد جنگ چه تحولاتی در منطقه و بین المللی برای محور مقاومت اتفاق افتاد

استحضار دارید که جنگ ۳۳ روزه تابستان سال ۲۰۰۶ اتفاق افتاد و اگر بخواهیم به ابعاد منطقه ای و بین المللی این موضوع بپردازیم، باید یک مقداری به عقب تر بگردیم، به سال ۲۰۰۰ که عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان اتفاق افتاد که در نتیجه ضربات مقاومت اسلامی و ملی لبنان، اولین عقب نشینی و اولین شکست نظامی اسرائیل در مقابل جبهه و محور مقاومت رخ داد؛ این اتفاق، نقطه عطف در تحولات منطقه است؛ چون بعضی از تحلیلگران از بدو تاسیس رژیم صهیونیستی تا سال ۲۰۰۰ یک روند رو به رشدی را برای اسرائیل در نظر می گیرند که این رژیم از بعد نظامی سرزمین های عربی را اشغال می کرد و اعراب شکست می خوردند و عملا نمی توانستند کاری کنند.

اما سال ۲۰۰۰ نقطه عطف است و به نظرم می توان گفت سیر نزولی اسرائیل از این سال شروع شد؛ این برای اسرائیل و حامیان منطقه ای و بین المللی اش خیلی سنگین است که پروژه ای را  که غرب چندین دهه در منطقه بر روی آن سرمایه گذاری کرده، منظورم ایجاد نامشروع رژیم صهیونیستی در قلب جهان اسلام است، سیر نزولی را شروع می کند و این برای حامیان اسرائیل و البته خود اسرائیل خیلی سخت است. این رژیم برای اولین بار متحمل یک شکست نظامی می شود که هیچ تردیدی در آن نیست،  تردیدی در این که اسرائیل شکست خورد و عقب نشینی نظامی کرد، آن هم در مقابل ضربات مقاومت و به این جمع بندی رسید که یکجانبه و بدون این که امتیازی بدهد عقب نشینی کند، وجود ندارد.

قابل پیش بینی بود که بعد از این شکست ساکت ننشینند و حتماً برای جبران این شکست برنامه ریزی کنند؛ برای این کار،  طراحی های مختلفی صورت گرفت؛ موضوع ترور رفیق حریری نخست وزیر لبنان که سال ۲۰۰۵ اتفاق افتاد، اقدامی بود که حزب الله را وارد یک پروسه درگیری های داخلی کنند، وارد یک پروسه بین المللی کنند که بگویند مثلاً حزب الله یا سوریه به عنوان حامی حزب الله، در این ترور دست داشتند و این را به عنوان محملی قرار دهند که ضربه اساسی را به حزب الله و مقاومت بزنند.

در این هم تردیدی نیست که هدف اساسی جبهه مقابل، نابودی مقاومت بود و هست. تحولات بعد از ترور حریری، آن طوری که آنها پیش بینی و طراحی کرده بودند، پیش نرفت؛  حزب الله بلافاصله ترور را محکوم و برای روند وحدت ملی در داخل لبنان به عنوان یکی از سیاست های همیشگی حزب الله اعلام آمادگی کرد؛ حزب الله، لبنان متنوع و با طوایف مختلف را به عنوان یکی از نقاط قوت خودش می داند که اگر لبنان، متنوع و یکپارچه باشد و همه طوایف و گروه های سیاسی متحد باشند، باعث تقویت مقاومت می گردد.

پس این طراحی که حزب الله را وارد درگیری های داخلی نمایند، پیش نرفت، لذا طراحی شد برای اینکه یک ضربه نظامی به حزب الله بزنند؛ البته محاسبات اسرائیل محاسبات درستی نبود، از توان نظامی مقاومت ارزیابی درستی نداشتند. عملیات حزب الله برای گرفتن دو اسیر برای مبادله اسرا اتفاق افتاد و یکی از اهداف حزب الله این بود که اسرای لبنانی و عرب و مسلمان که در زندان های اسرائیل سال ها اسیر بودند و اسرائیل حاضر نبود این ها را آزاد کند، با انجام آن عملیات و گرفتن اسرای اسرائیلی محقق سازد.

برخی ها می گویند که این عملیات باعث شد که اسرائیل تصمیم به حمله بگیرد و مقصر، حزب الله است، اما برخی از اسناد که بعدها فاش شد، نشان داد که طراحی برای این حمله از قبل صورت گرفته بود و خیلی ارتباطی به آن عملیات نداشت. آن عملیات حزب الله فقط روند آغاز حمله را تسریع کرد و جلو انداخت، این هم یکی از نقاط غافلگیری اسرائیل بود که اسرائیل برای چند ماه بعد برنامه ریزی کرده بود و همه چیز را محاسبه می کرد که در زمان مناسب و مکان مناسب این ضربه را به حزب الله بزند، اما عملیاتی که حزب الله برای گرفتن دو اسیر با هدف مبادله اسرا انجام داد، حمله اسرائیل را به جلو انداخت؛ وگرنه آن نقطه شروع نبود.

 نقطه شروع، طراحی ای بود که آمریکا و اسرائیل و برخی از متحدین اسرائیل در منطقه و خارج از منطقه انجام داده بودند،  بدین ترتیب جنگ آغاز شد؛ همین طوری که خود اسرائیلی ها چه سیاسیون آنها چه نظامی هایشان از همان روز اول اعلام کردند اهداف چند گانه و چند سطحی را برای این حمله نظامی تدارک دیده بودند و اعلام هم کردند،  اتفاقا ارزیابی ما از نتایج جنگ باید با در نظر گرفتن اهداف اسرائیل باشد.

اهداف رژیم صهیونیستی چه بودند؟

اهداف اسرائیل، در بالاترین سطح نابودی حزب الله بود؛ یعنی حزب الله باید از صحنه لبنان و منطقه حذف شود؛ این را رسما اعلام کرده بودند، اما یک مقدار که در جنگ پیش رفتند،  دیدند که به این راحتی که تصور می کردند که حزب الله را در چارچوب عملیات نظامی گسترده با آن حجم آتشی که می ریختند از میان بردارند، امکانپذیر نیست. لذا هدف اعلامی خود را یک مقدار تغییر دادند و گفتند هدف ما خلع سلاح مقاومت است؛ حزب الله باشد اما باید سلاحش گرفته شود و هیچ سلاحی نداشته باشد؛ خوب با ادامه جنگ و ضرباتی که حزب الله در جنگ به دشمن صهیونیستی وارد می کرد؛ چه به لحاظ موشکی و چه زمانی که اسرائیل تصمیم گرفت زمینی وارد شود و شاهد مقاومت رزمندگان مقاومت در برابر ارتش اسرائیل بودیم و در همین مرحله شاهد جنگ میرکاواها یا شکار میرکاواها در جنوب لبنان بودیم و اسرائیل حتی در نبرد زمینی هم  ناکام ماند و حتی نتوانستند یک منطقه استراتژیک در جنوب لبنان را اشغال و تسخیر کنند و بتوانند معادله جنگ را تغییر بدهند، متوجه شدند بحث خلع سلاح حزب الله هم برایشان دست نیافتنی است.

هدف بعدی که اعلام کردند، حذف حضور حزب الله از خط جنوب رودخانه لیتانی بود؛ یعنی همان نوار اشغالی جنوب لبنان که در سال ۲۰۰۰ از آن عقب نشینی کرده بودند؛ گفتند ما کاری می کنیم که حزب الله در این نوار ۲۰ کیلومتری از رود لیتانی تا مرز حضور نداشته باشد؛ تصورشان این بود که اگر موفق به این کار شوند، آن بحث تهدید موشکی از جانب حزب الله را خنثی می نمایند و حزب الله به بالای رودخانه لیتانی منتقل می شود و لذا برد موشک های حزب الله به مراکز اساسی در فلسطین اشغالی نمی رسد.

در رسیدن به این هدف نیز ناکام ماندند؛ یعنی در ۳۳ روز جنگ نتوانستند به هیچ کدام از اهداف اعلامی خود برسند؛ حتی در رسیدن به هدف اعلامی اولیه شان که آزادی دو اسیر بود، هم ناکام ماندند. البته این موضوع هم هدف بود و هم جزو شروط بود؛ حتی در بحث مذاکرات سیاسی برای توقف جنگ و مذاکرات قبل از تصویب قطعنامه ۱۷۰۱، طرف اسرائیلی بحث آزادی دو اسیر را به عنوان پیش شرط مطرح می کرد و می گفتند اگر حزب الله و لبنان این شرط را بپذیرند، ما تازه می آییم و مذاکره می کنیم؛ خوب، این هم که تحقق پیدا نکرد و نتیجه جنگ به عنوان یک پیروزی نظامی برای حزب الله و شکست سنگین برای اسرائیل رقم خورد.

اسرائیلی ها این اهداف را اعلام کردند و یک سری بازیگران منطقه ای هم چه آشکار و چه پنهان با اسرائیل همراهی و همکاری می کردند که الان بعد از سال ها، برخی از ابعاد این همراهی پنهان برخی کشورهای عربی با اسرائیل در جنگ مشخص می شود؛ البته همان زمان هم نخست وزیر اسرائیل بدون اینکه از کشوری اسم ببرد، اعلام کرد که برخی کشورهای عربی به ما پیغام می دهند که جنگ را متوقف نکنید و تا نابودی حزب الله پیش بروید. این را آن موقع هم اعلام کرده بودند، اما الان با روشن شدن زوایایی از روابط پنهان اسرائیل با برخی کشورهای عربی که نمونه اش بحث عربستان سعودی است، کاملا این روابط علنی شده و هیچ ابایی از اینکه اعلام کنند که ما چنین روابطی را داریم هم ندارند.

 پیش از جنگ ۳۳ روزه، یک طراحی منطقه ای و بین المللی بود برای زدن حزب الله به عنوان یکی از نقاط قوت محور مقاومت تا این محور مقاومت را بشکنند. چون ارزیابی های مختلفی بود برای این موضوع؛  یک سری ها می گفتند ابتدا باید به سراغ حزب الله یا گروه های مقاومت فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی برویم که مثلا حلقه ضعیف محور مقاومت هستند؛ برخی نیز ایده زدن سوریه یا ایران را مطرح می کردند.

ارزیابی ها متفاوت بود، برخی ها می گفتند اگر می خواهیم محور مقاومت فرو بپاشد، باید سر آن که ایران است، هدف قرار گیرد؛ برخی ها می گفتند که نه مثلا قلب محور مقاومت که سوریه هست را باید زد؛ اما بالاخره در ارزیابی هایشان به این نتیجه رسیده بودند که زدن ایران و یا زدن سوریه، به این راحتی نیست و باید سراغ حلقه های ضعیف تر برویم و اگر ما بتوانیم مثلا حزب الله را نابود کنیم یا خلع سلاح کنیم، ضربه اساسی به محور مقاومت خورده و محور مقاومت دیگر آن توان و قدرت سابق را نخواهد داشت.

خب، همان طور که عرض کردم، جنگ ۳۳ روزه یک طراحی منطقه ای بین المللی بود؛ لذا بعد از اینکه حزب الله در این جنگ پیروز می شود، طبیعتا این طراحی ها شکست می خورد و چون طراحی منطقه ای و بین المللی شکست خورده، تبعات و بازتاب های منطقه ای و بین المللی هم پیدا می کند.

وزیر خارجه وقت آمریکا در اثنای جنگ اعلام کرد که خاورمیانه جدیدی می خواهد شکل بگیرد؛ طبعا خاورمیانه جدید مدنظر آمریکا و اسرائیل، خاورمیانه بدون مقاومت بود و هست، این طرح به شکست انجامید. البته این طراحی همچنان ادامه دارد؛ یعنی تحولات جاری منطقه از سوریه تا یمن و بحرین و غیره در این راستاست؛ البته منظور من، مشخصا، طراحی معکوس صورت گرفته در منطقه از ۲۰۱۱- ۲۰۱۲ به بعد از سوی محور مقابل در مقابل اراده و خواست مردم است.

به نظر من، از جمله مهمترین بازتاب های منطقه ای و بین المللی جنگ ۳۳ روزه و شکست اسرائیل و پیروزی حزب الله، ارتقاء جایگاه مقاومت و حزب الله در معادلات منطقه است؛ اگر روند حرکتی حزب الله از ابتدای دهه ۱۹۸۰ که رسما تاسیس حزب الله اعلام می شود تا کنون را بررسی کنیم، شاهد یک روند صعودی هستیم؛ یعنی حزب الله به عنوان یک جنبش مقاومت ضد اسرائیلی که فلسفه وجودی حزب الله نیز هست، تاسیس می شود، اما به تدریج از یک بازیگر صرف جنبشی و نهضتی خارج شده و به یک حزب سیاسی تاثیرگذار در صحنه لبنان تبدیل می شود؛ به این معنا که کارکرد حزبی هم به کارکرد جنبشی و مقاومتی اش اضافه می شود.

 حزب الله ابتدا در آغاز دهه ۱۹۹۰ تصمیم گرفت در انتخابات شوراها و شهرداری ها وارد شود و پیروزی های خوبی کسب کرد؛ در مرحله بعدی وارد انتخابات مجلس شد و پیروزی های خوبی را به دست آورد و بعد از سال ۲۰۰۰ تصمیم به ورد به دولت و تصدی برخی پست های وزارتی گرفت که کماکان هم دارد.  بدین ترتیب، امروز حزب الله یک کارکرد حزبی تاثیرگذار در صحنه معادلات سیاسی داخلی لبنان دارد؛ حتی نقش آفرینی حزب الله در معادلات سیاسی لبنان از یک حزب نیز فراتر است؛ مثلا همه بازیگران لبنانی، منطقه ای و بین المللی می دانند که انتخاب رئیس جمهور لبنان بدون کسب نظر موافق حزب الله نشدنی است؛ کما اینکه ناکامی لبنانی ها در این دو سال و اندی که پست ریاست جمهوری لبنان خالی مانده، به این دلیل هست که خواسته منطقی حزب الله که انتخاب محبوب ترین شخصیت در صحنه مسیحی لبنان است، تامین نشده و طرف های مقابل در این مسیر سنگ اندازی و کارشکنی می کنند.

علاوه بر نقش آفرینی موثر حزب الله در تحولات داخلی لبنان، بعد از جنگ ۳۳ روزه، حزب الله تبدیل به یک بازیگر منطقه ای نیز شده است؛ در جنگ ۳۳ روزه و در افکار عمومی منطقه، از خلیج فارس تا شمال آفریقا، چه مشرق عربی و چه مغرب عربی، محبوبیتی که حزب الله  کسب کرد، یک محبوبیت تقریبا بی نظیر و کم سابقه در جهان عرب بود. این که یک حزب و یک شخصیتی مثل سید حسن نصرالله بتواند این محبوبیت را کسب کند، کم سابقه است؛ چون افکار عمومی و مردم منطقه احساس کردند که بعد از سال ها احساس سرخوردگی ناشی از شکست در جنگ های متوالی ارتش های عربی با اسرائیل در ۱۹۴۸،  ۱۹۶۷، ۱۹۷۳، یک حزب عربی و یک تشکیلات مقاومتی به اسم حزب الله آمده و این معادله را برگردانده و توانسته اولین پیروزی عربی اسلامی را در مقابل اسرائیل رقم بزند.

خب، این جایگاه حزب الله را در منطقه ارتقا داد. الان هم بعد از گذشت  ۹ سال از جنگ ۳۳ روزه، جایگاه منطقه ای حزب الله از زوایایی ارتقاء نیز یافته است؛ به چه معنا؟ الان حزب الله، بازیگر موثر در تحولات منطقه است، از تحولات سوریه گرفته تا تحولات کشورهای دیگر. بر همین اساس است که آقای فیون، نخست وزیر سابق فرانسه اعلام می کند که برای مبارزه با تروریسم، باید به حزب الله  کمک کنیم.

وی از «حزب الله» اسم می برد؛ یعنی حزب الله الان عنصر اساسی در بحث مبارزه با تروریسم در منطقه شده، یعنی یک پدیده ای به اسم تروریسم افراطی و تکفیری در منطقه در تحولات چند سال اخیر رشد کرده در قالب داعش و جبهه النصره و بقیه گروه های افراطی تکفیری و حزب الله تبدیل به یکی از آن سرنیزه های مقابله با این پدیده شوم در منطقه شده است.

برخی می گویند پشت پرده بین غربی ها حتی از میان نواب کنگره آمریکا در خصوص ارتباط با حزب الله و اینکه او را تروریست نمی دانند، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ نظر شما در این خصوص چیست؟

این ارتباطات، خیلی هم پنهان نیست،  مثلا آقای دیمسیتورا یا نمایندگان قبلی دبیر کل سازمان ملل در امور سوریه، در سفرهایی که به منطقه داشته و دارند و در سفر به لبنان، همواره ملاقات با حزب الله، جزو درخواست هایشان بوده است؛ یعنی سازمان ملل به عنوان یک طرف نقش آفرین در تحولات سوریه، می داند که بدون جلب نظر حزب الله،  برای حل و فصل سیاسی بحران سوریه، نمی تواند کاری از پیش ببرد؛ یعنی یکی از شروط یا شرایطی که برای حل و فصل سیاسی بحران سوریه هست، این است که بالاخره باید حزب الله دیده شود؛ حزب الله نمی تواند در معادلات سیاسی بحران سوریه نادیده گرفته شود و حذف شود.

 همان طوری که اشاره کردید، مثلا اروپایی ها شاخه نظامی حزب الله را در لیست گروه های تروریستی اتحادیه اروپا قرار داده ا ند، اما وزیر خارجه فرانسه ۲-۳ هفته پیش به لبنان رفت و یکی از درخواست هایش، ملاقات با حزب الله بود. این نوع ملاقات ها پنهان هم نیست، ملاقات آشکاری است و خبرش هم اعلام می شود، هیئت های دولتی و پارلمانی از اروپا و کشورهای دیگر که به لبنان سفر می نمایند، یکی از  درخواست هایی که دارند، این است که حتما با حزب الله بنشینند و نظر حزب الله را بشنوند.

شاید بتوان گفت حداقل در برهه فعلی تحولات، بحث مبارزه با تروریسم، نقطه کلیدی و محوری گفتگوی هیات های غربی با حزب الله است؛ البته بحث لبنان و تحولات خود لبنان هم همان طوری که عرض کردم، از موضوعات مورد گفتگو است. به قول عرب ها می گویند حزب الله رقم صعب است، یعنی نمی توانند نادیده اش بگیرند. تحولات لبنان هم مطرح است و برای غربی ها امنیت و ثبات لبنان و بحث انتخاب رئیس جمهور مهم هست. اما در بحث های منطقه ای و در بحث بحران سوریه، بحث مبارزه با تروریسم اساسی است.

تحولات و اتفاقاتی که ظرف چند ماه گذشته در اروپا افتاده، از انفجارها و حوادث امنیتی از بلژیک و فرانسه گرفته تا کشورهای دیگر و تا آلمان که اخیرا شاهد چندین حادثه امنیتی بوده، اروپایی ها به ویژه احساس خطر جدی کردند. قبلا ما همیشه می گفتیم بالاخره تروریسم و حمایت از تروریسم و گروه های تروریستی، محدود به منطقه خاص جغرافیایی نیست؛ اینکه فکر کنیم اگر پشت پرده در منطقه خاورمیانه، در سوریه و عراق، داعش را حمایت کنیم، تبعات آن فقط محدود به جغرافیای سوریه و عراق خواهد بود، اشتباه است؛ پدیده تروریسم پدیده ای نیست که بتوان در مرزها محدودش کرد، چرا که فراتر از مرزهاست.

این پدیده خیلی زود به اروپا رسید؛ الان اروپایی ها احساس خطر می کنند که تروریسم آمده پشت در خانه های خودشان و تروریست ها درب خانه های خودشان را می زنند. همان طوری که عرض کردم، حزب الله الان یک بازیگر محوری در بحث مبارزه با تروریسم است؛ لذا گفتگو و مذاکره با حزب الله برایشان اهمیت دارد.

در سوریه، یکی از نیروهایی که به صورت جدی در مقابل گروه های تروریستی، چه داعش و جبهه النصره و چه گروه هایی مانند جیش الفتح و یا جیش الاسلام ایستاده است، حزب الله است. متاسفانه در تقسیم بندی های غربی ها از این گروه ها، همچنان شاهد «استانداردهای دوگانه» هستیم و می گویند جبهه النصره یا داعش تروریست هستند، اما جیش الفتح و امثال آن نیستند و جزو گروه های معتدل هستند؛ نه، همه این ها از یک آبشخور فکری و تفکر مشترک نشات می گیرند.

لذا در بحث مبارزه با تروریسم و احساس خطری که از ناحیه تروریسم می کنند، باعث شده که یک مقداری بیش از گذشته و آشکارتر از گذشته، به سمت نیروهایی بیایند که در بحث مبارزه با تروریسم جدی هستند؛ از جمله ایران، حزب الله و حتی سوریه.

 در ماه های اخیر شاهد هستیم که تماس های امنیتی بین دستگاه های امنیتی اروپایی ها با همتایانشان در سوریه آغاز شده است؛ یعنی الان برخلاف اینکه مثلا ممکن است بگوییم ارتباط سیاسی ندارند که حتی هیئت های سیاسی به ویژه پارلمانی اشان رفت و آمد دارند، اما ارتباطات امنیتی مجددا برقرار شده است. این هم در رسانه ها آمده و خیلی پنهان نیست؛ کشورهای غربی، چه آمریکا چه اروپایی ها، یک احساس خطری کردند و می دانند که در منطقه الان جبهه مقاومت شامل ایران، سوریه و حزب الله در مقابل تروریست ایستادند؛ برخلاف این که بقیه کشورها ممکن است در ظاهر هم شعارهایی بدهند و بگویند ما هم ضد تروریسم هستیم و مبارزه می کنیم و ائتلاف تشکیل بدهند برای مبارزه با تروریسم، چه در منطقه چه فراتر از منطقه، اما خیلی ها می دانند که این ائتلاف ها و این تلاش ها خیلی جدی نیست، واقعی نیست؛ بیشتر یک نوع ظاهرسازی است، اما طرف هایی که دارند جدی مبارزه می کنند و آمده اند در میدان، نیروی نظامی آوردند و با گروه های تروریستی می جنگند، عناصر محور مقاومت هستند.

 بحثی که اشاره کردید در مورد حزب الله در سوریه، از این بُعد اگر نگاه کنیم که اگر نبود اقداماتی که الان حزب الله در سوریه برای مبارزه با تروریست ها دارد و به طور کلی محور مقاومت در مقابل این ها، الان وضعیت تقابل با تروریست ها و با رژیم صهیونیستی چگونه بود؟

ورود حزب الله به صحنه مبارزه با تروریسم در سوریه، در درجه اول، برای حفظ امنیت خود لبنان و لبنانی ها بود. خاطرم هست که ابتدای ورود حزب الله به لبنان، زمانی بود که مناطق مرزی لبنان و برخی روستاهای مرزی سوری که به لحاظ  تاریخی مردمان دو طرف مرز خیلی با هم اختلاط سکانی دارند و خانواده های لبنانی زیادی در روستاهای مرزی سمت سوریه ساکن هستند، در معرض حملات گروه های تروریستی قرار گرفتند.

تروریست ها به این روستاهای با اکثریت لبنانی حمله می کردند و ساکنان این روستاها به ویژه زنان و کودکان را ربوده و یا به قتل می رساندند. لذا انگیزه و هدف اصلی و  اولیه ای که باعث شد حزب الله به صحنه سوریه ورود کند، حمایت از همین اتباع لبنانی بود که در معرض تهدید و حمله قرار گرفته بودند. با گسترش دامنه فعالیت گروه های تروریستی از سوریه به لبنان از سال ۲۰۱۳ به بعد و عملیات های شوم و اقدامات تروریستی آنها در قلب بیروت و سایر مناطق لبنان، از جمله چندین عملیات بزرگ تروریستی جبهه النصره و داعش در بیروت و هدف قرار دادن غیرنظامیان، باعث شد حزب الله تصمیم قاطع برای پاکسازی مناطق مرزی سوریه با لبنان و همچنین سایر جبهه های نبرد با تروریست ها در خاک سوریه، بگیرد.

اقدامات حزب الله چه در سمت سوری مرز و چه در سمت لبنانی مرز باعث شد که این روند فزاینده ای که عملیات های تروریستی در لبنان به خود گرفته بود، به شدت کاهش پیدا کند. اگر مقطع شش ماه تا یک سال اول آغاز عملیات های تروریستی در لبنان را با الان مقایسه کنیم، این کاهش تهدید و خطر کاملا مشهود است؛ البته همچنان تهدید هست، اما به صورت محسوسی کاهش پیدا کرده است.

یک موضوع را هم داخل پرانتز عرض کنم که یکی از اهدافی که گروه های تروریستی داعش و جبهه النصره به صورت خاص داشتند، این بود که آنها مرز زمینی و دسترسی زمینی داشتند از کشورهای همجوار سوریه، اما بحث دسترسی به دریا برایشان خیلی مهم بود،  چرا که قاچاق سلاح از طریق دریا خیلی راحت تر بود؛ به این خاطر خیلی تلاش کردند چه در داخل سوریه و چه از لبنان، خودشان را به دریای مدیترانه برسانند.

یکی از اهداف آنها در لبنان این بود که شمال لبنان، منطقه طرابلس و عکار و ... را اشغال کنند و با تشکیل عمارت خود در این منطقه، به بندر طرابلس و دریای مدیترانه دسترسی داشته باشند و بتوانند از این طریق یک پشتیبانی لجستیک و تسلیحاتی از طریق دریا برای جبهه سوریه برای خودشان داشته باشند که موفق به این کار نشدند. همان دو سه سال پیش، ارتش لبنان یکبار یک محموله بسیار سنگینی را در دریای مدیترانه در نزدیکی بندر طرابلس کشف کرد که از لیبی برای همین گروه ها بارگیری شده بود و بنا بود این ها را در بندر طرابلس پیاده کنند و از آن طریق وارد سوریه کنند.  حضور حزب الله در سوریه و اقداماتش علیه گروه های تروریستی، باعث شد این تهدید از لبنان دور شده و کم شود.

حتی گروه های داخلی و  مخالف حزب الله در لبنان، به ویژه مسیحیانی که احساس خطر بیشتری از ناحیه گروه های تکفیری تروریستی می کنند، الان به این قناعت و باور رسیده اند که حضور حزب الله در سوریه، باعث شده است که امنیت ملی لبنان و امنیت شهروندان لبنانی حفظ شود؛ هر چند برخی از این گروه ها، به دلایل سیاسی و ارتباطاتی که دارند، شاید خیلی در رسانه ها به صورت علنی این را ابراز نکنند، اما در خیلی از مجالس خاص و جلسات خصوصی خودشان، به این موضوع اذعان دارند.

در خصوص رژیم صهیونیستی نیز عرض کنم پیوندهایی که گروه های تروریستی فعال در سوریه با رژیم صهیونیستی دارند، خیلی پنهان نیست. در منطقه جولان، گروه های تروریستی مختلفی از ارتش آزاد تا جبهه النصره و گروه های دیگر حضور داشتند و دارند. این ها ارتباطات، چه تسلیحاتی و چه مالی و چه پزشکی با رژیم صهیونیستی دارند.  حتی مقامات اسرائیلی بارها برخی از این کمک ها را اعلام هم کرده اند و حتی به عیادت مجروحان گروه های تروریستی که در بیمارستان های در منطقه جولان اشغالی بودند هم رفتند. حضور برخی افراد وابسته به این گروه ها در کنفرانس اخیر امنیتی هرتسلیا در اسرائیل، گویای این موضوع است.

کاملا واضح است که هدف حمایت اسرائیل از این گروه های تروریستی در منطقه جولان، چیست؛ هدف اساسی این است که مقاومت و سوریه تضعیف شود و مقاومت نتواند نقطه اتکایی در جولان برای خودش ایجاد کند؛ مانع این بشود که حزب الله مثلا در جولان سوریه هم حضور پیدا کند. از سوی دیگر، حضور نظامی حزب الله در سوریه برای مبارزه با گروه های تروریستی، باعث شده است که این گروهها خیلی نتوانند دامنه حضور نظامی شان را در داخل سوریه گسترش دهند؛ به ویژه با توجه به اینکه مسافت جولان منطقه قنیطره  تا دمشق، مسافت بسیار کمی است و یکی از اهداف اسرائیل و گروه های تروریستی این بود که گروه های تروریستی از جبهه جولان به سمت دمشق یورش ببرند و دمشق را تسخیر کنند. مبارزه حزب الله با گروه های تروریستی در استان قنیطره و حومه دمشق، باعث شده که این خطر تا حدود زیادی از دمشق دور شود

نکته کلیدی دیگر در ارتباط با حضور نظامی حزب الله در سوریه این است که تجربه گران سنگی که حزب الله در میدان سوریه در مقابله با گروه های تروریستی در جنگ شهری و عملیات های زمینی و غیره کسب کرده، این است که اسرائیلی ها در معادلات نظامی شان، حساب ویژه ای باز کنند. چه تحلیلگران و چه برخی از مراکز اسرائیلی امروز به این موضوع اشاره می کنند که حضور حزب الله در جبهه سوریه، باعث تقویت نظامی حزب الله شده، تجارب نظامی حزب الله بیش از گذشته شده و اگر بنا باشد روزی اسرائیلی ها به فکر جنگ دیگری علیه لبنان و حزب الله بیفتند، حتما این را باید در معادلات خودشان محاسبه کنند که حزب الله الان تجاربش بیش از گذشته است، توان نظامی اش بیش از گذشته است و تحقق اهدافی که در جنگ ۳۳ روزه دنبال می کردند، امروزه دشوارتر از گذشته است.

مواردی از اقدامات خاصی و تاکتیک های به کار برده شده حزب الله در جنگ ۳۳ روزه را بفرمایید که منجر به پیروزی آنها در مقابل ارتشی که می گفتند شکست ناپذیر است و ...شده است،  مثل بحث تونل ها و تانک ها.

تا جایی که اجازه داده، خود حزب الله بخشی از سوابق جنگ ۳۳ روزه را در معرض عموم قرار داده و  در موزه ملیتا در منطقه اقلیم التفاح در جنوب لبنان به نمایش گذاشته است. این موزه، یک موزه جنگ و  موزه مقاومت است؛ البته این موزه، سابقه بیش از سه دهه از اقدامات مقاومت را به نمایش می گذارد، طبیعتا بخشی از آن نیز به جنگ ۳۳ روزه اختصاص دارد. آمار بازدیدها از این موزه بسیار بالاست،  حتی از کشورهای مختلف، توریست های خارجی می آیند و از آن بازدید می کنند.

از داخل لبنان نیز از طوایف مختلف مسیحی، دروزی، سنی، از جوان ها و دانشجویان و دانش آموزان و...از آن بازدید می کنند. یک بار گروهی از دانشجویان مسیحی برای بازدید از موزه رفته بودند، بعد از بازدید، برخی از آنها برداشت هایشان را به خبرنگاران گفته بودند. محور اصلی بحث شان هم این بود که ما تا الآن نمی دانستیم که مثلا حزب الله برای حمایت از لبنان چه کرده است و وقتی که آمدیم و اینجا را دیدیم، فهمیدیم چه ایثارگری ها و فداکاری ها و تلاش هایی شده است.

 همان تونل هایی که شما اشاره کردید، یکی از تاکتیک های اصلی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه بود،  یکی از این تونل ها در همین منطقه ملیتا در معرض بازدید عموم قرار گرفته است. بخشی از موفقیت حزب الله در جنگ نیز مربوط به سلاح های حزب الله بود که در جنگ ۳۳ روزه به کار رفت؛ شکار تانک های پیشرفته میرکاوا که ارتش اسرائیل مدعی بود جزو پیشرفته ترین تانک های دنیاست و دست نیافتنی به معنای آن که طرف مقابل نمی تواند آن را هدف قرار دهد.

با استفاده از همین توان تسلیحاتی مقاومت انجام شد یا که اگر خاطرتان باشد، آن موشک ساحل به دریایی که ناوچه اسرائیلی ساعر را همزمان با مصاحبه آقای سید حسن نصرالله، هدف قرار داد، جزو نقاط درخشان مقاومت در جنگ ۳۳ روزه بود که آن قدر دقیق برنامه ریزی شده بود که همزمان با صحبت های دبیر کل حزب الله و اعلام ایشان، ناوچه مورد هدف قرار گیرد و همزمان دوربین ها تصویر آن را بگیرند و همان لحظه به صورت زنده پخش کنند.

این موضوع از آن نظر مهم بود که اسرائیلی ها فکر نمی کردند حزب الله سلاحی داشته باشد که بتواند  کشتی های جنگی اسرائیل را در دریا هدف قرار دهد و لذا روی حملات به مناطق مختلف لبنان از دریا حساب ویژه ای باز کرده بودند که هدف قرار رگفتن این ناوچه، طراحی اسرائیلی ها در این حوزه را نقش بر آب کرد. یا از دیگر نقاط قوت مقاومت در جنگ ۳۳ روزه، توان موشکی حزب الله بود که موشک های حزب الله از مناطق مختلف شلیک می شد؛ بدون اینکه سکوهای پرتاب این موشک ها شناسایی شود.

در واقع، از نقاط ضعف اسرائیل که بعدها در گزارش کمیته تحقیق اسرائیل هم ذکر شد، همین بحث ناکامی اطلاعاتی و امنیتی بود که نمی دانستند که موشک ها از کجا شلیک می شود یا اگر می دانستند، نمی توانستند سکوهای پرتاب آنها را هدف قرار دهند. آن بحث سامانه دفاع هوایی که اسرائیل با کمک آمریکا طراحی کرده و خیلی در مورد آن تبلیغ هم کرده بود و خیلی امیدوار بودند که موشک های مقاومت را در آسمان شکار کنند که موفق نبودند، از نقاط مهم و قابل توجه جنگ ۳۳ روزه است.  

نوع تاکتیک هایی که حزب الله برای پرتاب موشک داشت و اهدافی که انتخاب کرده بود، تقریبا عملکرد این سامانه را نزدیک به صفر کرد، این سامانه درصد بسیار پایینی از موشک ها را توانست هدف قرار دهد. این ها، جزو نقاط قوت حزب الله بود و هم چنان هم جزو نقاط قوت حزب الله است.

اسرائیلی ها همچنان بعد از گذشت ۹ سال از جنگ ۳۳ روزه، در ارزیابی های امنیتی که سالیانه به عنوان تهدیدات امنیتی علیه اسرائیل انجام می دهند و منتشر هم می کنند، جزو تهدیدات درجه یک، همیشه بحث توان موشکی حزب الله را مدنظر دارند و خودشان هم اذعان دارند که در جنگ ۳۳ روزه و بعد از آن، توان موشکی حزب الله نه تنها توان موشیکی حزب الله کاهش پیدا نکرده و تضعیف نشده که به مراتب چند برابر شده است و این را در محاسبات خودشان دارند.

آن شکستی که اسرائیلی ها در جنگ ۳۳ روزه متحمل شدند، جزو مواردی نیست که به راحتی فراموش شود؛ از فردای پایان جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ تا کنون، همیشه جزو طراحی هایشان هست که یک روزی باید انتقام شکست در این جنگ را از حزب الله بگیرند. اما قطعا انتخاب آن روز، نمی تواند برای اسرائیل، به راحتی صورت گیرد؛ به این معنا که اگر بنا باشد که اسرائیلی ها روزی مجددا این حماقت را بکنند که خواسته باشند شکست جنگ ۳۳ روزه را جبران کنند، حتما باید بیش از گذشته، توان حزب الله و مقاومت را در محاسباتشان در نظر بگیرند.

فلسفه تشکیل ستاد بازسازی ایران در لبنان چه بوده و تا الان چه دستاوردهایی داشته؟ بازتاب اقدامات این ستاد در لبنان چه بوده است؟

یکی از اهدافی که اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه داشت، این بود که زیر ساخت های لبنان اعم از اماکن مسکونی، زیرساخت های حیاتی، جاده ها، شبکه های برق و شبکه های آبرسانی و غیره را هدف قرار می داد. هدف هم مشخص بود؛ ارزیابی آنها این بود که به ویژه بعد از اینکه دیدند رو درو و در میدان جنگ، در مقابل حزب الله توان اینکه اهدافشان را محقق سازند ندارند، گفتند ما کاری می کنیم که افکار عمومی علیه حزب الله بشود و  از داخل دچار فشار شدیدی شود، لذا عمدتا مناطق شیعه نشین را که به عنوان پشتوانه های معنوی حزب الله محسوب می شود را هدف قرار می دهیم؛ به این امید که فشار از داخل به حزب الله باشد و حزب الله کوتاه بیاید و شروط اسرائیل را بپذیرد.

بلافاصله بعد از پایان جنگ، حزب الله بحث بازسازی خرابی های جنگ را در دستور کارش قرار داد؛ کشورهای مختلفی هم برای کمک وارد عمل شدند، برخی ها گفتند ما می خواهیم از طریق دولت لبنان کمک کنیم، کنفرانسی هم در پاریس برگزار شد و گفتند مثلا این قدر به دولت لبنان کمک می کنیم که متاسفانه چارچوب هایی که در لبنان وجود دارد، خیلی از کمک های بین المللی که برای کمک به لبنان جذب شد، در راه بازسازی خرابی های جنگ صرف نشد.

ورود ایران به کمک به بازسازی خرابی های جنگ نیز با هدف کمک به ملت لبنان صورت گرفت، اما چارچوب این کمک ها به صورت اجرای مستقیم پروژه ها بود. برای ساماندهی به این موضوع، تشکیل ستاد کمک به بازسازی لبنان ضروری بود. البته غیر از ما، یک سری کشورهای دیگر از جمله برخی کشورهای عربی مانند قطر یا کویت نیز همین شیوه را در پیش گرفتند. برخی از این کشورها حتی صندوق کمک رسانی تشکیل دادند و وارد عمل شدند.

مثلا کویتی ها برای این منظور صندوقی داشتند و در عملیات بازسازی کمک می کردند یا قطری ها چه بخش دولتی قطر و چه بخش غیردولتی قطر نیز اجرای برخی پروژه ها در جنوب لبنان را بر عهده گرفتند. ما هم به عنوان جمهوری اسلامی ایران در کنار حزب الله و مقاومت و در کنار کل مردم لبنان، قرار گرقتیم، بر این اساس است که نگاه ما در لبنان، نگاه محدود و انحصاری به حزب الله یا حتی شیعه نبوده و نیست. ستاد بازسازی نیز همین رویه را در پیش گرفت.

 این ستاد بلافاصله بعد از پایان جنگ ۳۳ روزه تشکیل شد و شهید مهندس خوش نویس (شهید شاطری) که خدا رحمتشان کند، با توجه به تجاربی که در افغانستان و در داخل خود ایران در مهندسی جنگ داشتند، مسئولیت ستاد بازسازی را برعهده گرفتند. همان طور که عرض کردم، از همان ابتدا نگاهشان یک نگاه جامع بود و کل مناطق لبنان و کل طوایف لبنانی را در اقدامات ستاد بازسازی مدنظر داشتند که از نقاط قوت فعالیت های ستاد بازسازی ایران در لبنان بود.

یکی دیگر از نقاط قوت این ستاد، این بود که برای اجرای پروژه های خود، قراردادها یا تفاهم نامه هایی با دولت لبنان امضا می کردند، یعنی این طور نبود که خواسته باشند دولت لبنان را دور بزنند. بسیاری از کارهایی که ستاد بازسازی در لبنان انجام داد، از طریق امضای تفاهم نامه مثلا با وزارت حمل و نقل یا خدمات رسانی عمومی لبنان بود؛ خوب ایشان و ستاد بازسازی در بخش های مختلف کار کردند و انصافا تجارب موفق و بی نظیری را هم رقم زدند.

اقدامات ستاد بازسازی و  پروژه هایی که اجرا کرد، جایگاه ایران را به لحاظ بحث های فنی مهندسی در نزد افکار عمومی و شرکت ها و دولت لبنان بسیار بالا برد؛ مثلا کارهاییی که در بحث ساخت جاده یا زدن پل و ... شده، کاملا منطبق با استانداردهای مهندسی جهانی بود. از جمله افتخارات ستاد بازسازی ما، بازسازی چند کلیسا بود؛ کلیساهایی که در جنگ ۳۳ روزه آسیب دیده بودند. این برخاسته از همان نگاه جامع و فراگیری که بود که عرض کردم.

ستاد بازسازی ایران هم با دولت لبنان کار می کرد و هم نگاهی فراگیر داشت و همه مناطق را پوشش داد از جنوب لبنان تا بقاع و تا بیروت و حتی فراتر از آن در شمال لبنان و مناطق غیر شیعی با اکثریت مسیحی یا اهل سنت. این موضوع باعث شد واقعا یک دید کاملا مثبتی نسبت به جمهوری اسلامی ایران و اقدامات ستاد بازسازی در لبنان شکل بگیرد؛ نمودش را هم ما در برگزاری مراسم بزرگداشت شهید شاطری در نقاط مختلف لبنان از سوی گروه های مختلف لبنانی از طوایف مختلف و در مناطق مختلف شاهد بودیم که  شهرداری ها و گروه های مردمی و جریان های سیاسی برنامه های مختلفی را در مناطق مختلف لبنان در بزرگداشت شهید شاطری برگزار نمودند. این نشان می داد که کارهایی که ستاد بازسازی کرد، کارهای تاثیرگذاری بود و توانسته بود این تاثیر را در صحنه لبنان داشته باشد.