پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهران کریمی- چندی پیش روزنامه‌ی اصلاح‌طلب اعتماد گفتگویی با «مهندس باهنر» به عنوان یکی از قدیمی‌ترین و اثرگذارترین چهره‌های جریان راستِ محافظه‌کار داشته که حاوی نکات مهمی است. با مطالعه و آنالیز دقیق این گفتگو می توان نوعی پیوستگی بین آمال، گرایشات، راهبردها و برنامه‌های کلان دو جناح محافظه‌کار و اصلاح‌طلب را مشاهده کرد.

برخی از مهم‌ترین گزاره‌ها و نکات مطرح شده از سوی باهنر به این شرح است:

* «در کشورهایی که احزاب قوی وجود دارد فسادهای مالی، سیاسی و غیره نه تنها در مورد دولت که حتی درمورد خود احزاب و جناح‌های سیاسی توسط احزاب کنترل می‌شود.

* در قانون اساسی باید مطرح شود که نظام پارلمانی ما حزبی است.

* افرادی که به اعتبار یک حزب یا یک جریان سیاسی بالا می‌آیند باید متعهد به آن جریان باشند. نه‌تنها از لحاظ شرعی و قانونی که حتی از لحاظ حقوقی هم باید مجبور باشند تا در چارچوب مواضع حزب قدم بردارند.

* من طرفدار طرحی هستم که آقای حجاریان پیشنهاد داده‌اند و برای شما فکت تاریخی می‌آورم که از سال‌های گذشته به دنبال اینچنین مساله‌ای بودم.

* به اعتقاد من سیستم مردم‌سالاری دینی که در کشور ما حاکم است بدون تحزب به بن بست خواهد رسید.

* در حال حاضر فکر می‌کنم بین ٣٠٠ تا ٤٠٠ حزب در وزارت کشور ثبت شده... تنها ٥ درصدشان هستند که به صورت مستمر فعالیت می‌کنند.

***

خلاصه و چکیده‌ی حرفهای حجاریان و باهنر یک چیز است: «ایجاد نظام حزبی در جمهوری اسلامی». نکته‌ی مهم این است که «نخبگان تجددخواه» امروزِ ایران تاحدود زیادی در پذیرش، تئوریزه کردن و پیاده‌سازی طرحها و الگوهای سکولارِ غربی به اشتراک نظر و تفاهم ذهنی و عینی رسیده‌اند. تفاوتها تنها به برخی روشها، رودربایستی‌ها و البته تفاوتِ منافع برمیگرد.

از سوی دیگر با رجوعی مختصر به اندیشه‌های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری می‌شود به راحتی تفاوت و تعارض این نسخه‌پیچی‌ها با اندیشه‌های بنیانگذار و رهبر فعلی نظام اسلامی را دریافت. برای نمونه می‌توان این سخنان آیت الله خامنه‌ای که در سال 94 بیان شده است را مورد توجه قرار داد:

«الان احزاب غربی و به تبع آنها احزاب در همه‌ی دنیا، هدفشان رسیدن به قدرت است؛ یعنی یک حزب مبارزه میکند برای اینکه دولت را در اختیار بگیرد؛ بعد آن حزب دیگر مبارزه میکند تا دولت را از دست این دربیاورد. یعنی امروز احزاب -آنچه به‌عنوان حزب در دنیا نامیده میشود- در واقع بستری برای رسیدگی به مفاهیم و معارف عالیه‌ی مورد اعتقاد آن حزب نیست، مثل آن چیزی که ماها در اول انقلاب از حزب در ذهنمان بود، امروز در دنیا این نیست؛ هدف این است که یک گروهی باشند -مثل یک باشگاهی یا یک مجموعه‌ای- که تلاش کنند خودشان را برسانند به قدرت؛ بعد که رسیدند به قدرت، همان آش و همان کاسه‌ی حکومت قبلی است؛ تفاوتی نمیکند.» (1394/09/04)

نخبگان و در واقع اشراف سیاسی مستقر در دوجناح سیاسی عمده هرگونه کار تشکیلاتی / گروهی را به کار/ نظام حزبی ترجمه می‌کنند و برخی از این افراد از تأکیدات درست و منطقی رهبری بر کار تشکیلاتی، موجه بودن نظام حزبیِ غربی را نتیجه می‌گیرند! حتی حاضر نیستند از بومی‌سازی نظام حزبیِ غربی و سکولار حرف بزنند. گویی باید چشم و گوش بسته فقط از نظام حزبی غربی الگوبرداری کرد و در این مسیر تا پیاده‌سازی نوعی «دیکتاتوری حزبی» هم پیش رفت!

در این میان نقش جریان انقلابی و اصولگرای حقیقی مهم است. باید دغدغه و مطالبه‌ی رهبری برای رسیدن به الگوی اسلامی - ایرانی را در تمامی عرصه‌های حیات فردی و جمعی مدنظر قرار داد و دنبال کرد. نباید اجازه داد «اشراف سیاسی» مردم‌سالاری دینی را به قربانگاه مدل حزبیِ غربی برده و خواسته یا ناخواسته با حفظ «صورت ظاهریِ جمهوری اسلامی» به استحاله‌ی «محتوای جمهوری اسلامی» به نفع الگوها و مُدل‌های غربی و سکولار بپردازند. نباید اجازه داد کار تیمی و تشکیلاتی به حزب و حزب‌گرایی ترجمه شده و با مِنها کردن «نقش‌آفرینی مستقیم توده‌های مردمِ انقلابی» با برچسب‌هایی چون پوپولیسم و... عِنان مملکت را نخبگان غرب‌باور و غرب‌گرا در دست گرفته و در پشت صحنه ضمن برپاکردن «دیکتاتوری حزبی» به استحکام روزبه‌روز قدرت و منافعِ باندی، جناحی و قبیله‌ای خود بپردازند.

باید ضمن برخورد اجتهادی و نقادانه با مدل‌های غربی به طراحی مدل‌های بومی و ایرانی – اسلامی در عرصه‌ی سیاست و ساخت قدرت پرداخت. گام اول هم در این مسیر نقد مشهورات غربی و برخورد فعال با انگاره‌ها و القائات نخبگان غرب‌باور و غرب‌زده است.