پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد جمشیدی(عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران)- قانون محدودیت ورود اتباع 38 کشور به خاک آمریکا در شرایطی تصویب شده است که سالهاست به موجب قانون لغو ویزا، اتباع 38 کشور می توانند بدون اقدام به اخذ روادید، وارد خاک ایالات متحده شوند. اکثر این کشورها نیز به طور متقابل، قانون اخذ ویزا جهت ورود به کشورهای خود را برای شهروندان آمریکایی لغو کرده اند. با این حال، قانون جدید کنگره این توافق را بر هم می‌زند. برای شناخت این مساله باید در ابتدا بررسی کنیم که این قانون چیست. این قانون اصلاحیه ای است که بر قانون مهاجرت و تابعیت آمریکا به خصوص برای کشورهای دوست آمریکاست که مشمول لغو روادید با ایالات متحده می شود. بنابراین این 38 کشور عضو اتحادیه اروپا، استرالیا، کره جنوبی و ژاپن و... که روابط دوستانه و خاصی با ایالات متحده دارند متاثر از این قانون می شوند و از طرف دیگر تحریم ثانویه جدیدی علیه ایران است. 

IMG16484812

این قانون به دنبال وقوع اقدامات تروریستی در اروپا و بعد از آن در کالیفرنیای آمریکا تصویب شد. هر چند هدف اولیه اعضای کنگره آمریکا این بود که با توجه به خطر تروریزم، این مساله به عنوان یک ملاحظه در ارائه روادید به گردشگران و افراد خارجی لحاظ و به این قانون اضافه شود. اما این قانون به معنی ممنوعیت ورود اتباع کشورهای دوست آمریکا نیست بلکه به معنی آن است که این کشورها از امتیاز ورود بدون روادید بی بهره می شوند. براین اساس اگر فردی قصد سفر به آمریکا را دارد باید درخواست ویزا دهد. درخوست روادید کردن به معنی آن است که افرادی که به 4 کشور نام برده شده سفر داشته‌اند در صورت ورود به خاک آمریکا باید فرایندی را طی کنند که بخشی از آن عملا بازجویی اطلاعاتی است و باید در خصوص فعالیت‌ها و ارتباطات خود در این کشورها پاسخگو باشند. این موضوع در عمل منجر به دشواری ورود شهروندان 38 کشور به خاک آمریکا می‌شود. 

این قانون در ابتدا محدود به کشورهای عراق و سوریه بود، به طوری که در قانون نیز تاکید شده بود سفر شهروندان آن 38 کشور که به سرزمین‌های تحت تسلط گروه‌ دولت اسلامی عراق و شام سفر داشته‌اند، به داخل آمریکا محدود می‌شود اما با پیش رفتن بیشتر این قانون، یک جریان و اراده سیاسی وارد ماجرا شد و در نتیجه دو کشور ایران و سودان نیز تحت عنوان کشورهای حامی تروریسم به لیست اضافه شدند. بنابراین در شرایط کنونی بحث فراتر از تهدید ناشی از گروه‌های تروریستی داعش، جبهه النصره یا گروه‌های دیگر است و براین اساس در بخش سوم این قانون کشورهایی که طبق قانون آمریکا حامی تروریزم معرفی می‌شوند، نیز مشمول این قانون می‌شوند. هر چقدر این قانون مورد بررسی قرار گیرد نامی از ایران نیست اما براساس بخش سوم قوانین ایالات متحده آمریکا به کشورهای حامی تروریزم اضافه می‌کند نهایتا ما ایران را در بین این 4 کشور داریم. وقتی به قوانین آمریکا رجوع کنید به خوبی دیده می‌شود که براساس 3 قانون مختلف کشورهای سوریه، ایران و سودان به عنوان کشورهای حامی تروریزم معرفی می‌شوند. از آنجا که سوریه و عراق قبلا در لیست بوده‌اند بنابراین نام ایران و سودان نیز به این قانون محدود کننده اضافه می شود. 

اما نکته مهم آن است که چرا آمریکایی‌ها در شرایطی که توافق برجام در حال اجرایی شدن است، چنین اقدامی را انجام دادند. تلاش آمریکایی ها از تصویب چنین قانونی درواقع استثناء کردن ایران در روابط سیاسی، اقتصادی و فراتر از آن در ابعاد فرهنگی و اجتماعی خود با کشورهای دیگر است. این اقدام آمریکایی‌ها عملا یک تحریم ثانویه است که باعث می شود تجار و سرمایه گذاران خارجی، گردشگران، هیات‌های علمی، فرهنگی و ورزشی سفری به ایران نداشته باشند. بنابراین هدف اصلی آن است که اجازه عادی شدن روابط را ندهند یا اگر روابط عادی است آن را با اختلال و مشکل مواجه کنند. مساله دیگر افزایش هزینه هاست بنابراین در شرایط کنونی  شاهد وقوع ماجرایی تازه هستیم.

بنابراین اشتباه است که اتخاذ چنین قانونی را صرفا به یک جریان خاص درون خاک آمریکا  مرتبط بدانیم یا آن را محدود به لابی اسرائیل کنیم و بیندیشیم که حاکمیت آمریکا با این موضوع مشکل داشته است، اصلا چنین مفروضی درست نیست چون ابتدا این اوباما بود که در سخنرانی 6 دسامبر درباره حوادث کالیفرنیا بر لزوم تثویب چنین قانونی تصریح کرد واتفاقا با رجوع به سایت کنگره آمریکا مشخص می شود که روز طرح اولیه این قانون در مجلس نمایندکان آمریکا نیز همان 6 دسامبر است. بنابراین این قانون در عمل ناشی از اراده حاکمیت آمریکاست چون کسانی که به عنوان علاقمندان به تعامل با ایران معرفی می‌شوند _ مثل دولت امریکا_ نیز پای این قانون را امضا کردند، در حالی که دولت اوباما می‌توانست جلوی امضای این بخش جدید را بگیرد. بنابراین اگر ایده این اقدام، توسط برخی جریان‌های لابی مطرح شده باشد دولت، دموکرات‌ها و کاخ سفید می توانستند به راحتی جلوی آن را بگیرد اما مساله این است که این طرح با هماهنگی کاخ سفید و کنگره نهایی شده است و این یک معنای مهم برای ما دارد که باید آن را جدی بگیریم و احساس نکنیم در شرایط کنونی آمریکا مشتاق حرکت به سمت ایران است زیرا این مفروض نیز غلط است. سیاست کلی حاکم بر ایالات متحده آمریکا تداوم و بلکه تشدید مهار و انزوای ایران است، آنها همچنان قصد دارند ایران را در چارچوب استراتژی مهار مدیریت کنند . براین اساس دست به چنین ابتکاراتی می‌زنند و آن را در قالب قوانین دیگر دنبال می‌کنند. اگر به قوانین کنگره‌ امریکا دقت شود، حدود نزدیک به 10 قانون وجود دارد که همه مبتنی بر انزوا و استراتژی مهار، تحریم وتشدید فشار بر ایران در حال بررسی در کنگره است. این موارد نشان دهنده آن است که سیاست و راهبرد حکومت ایالات متحده آمریکا فارغ از جریان‌های سیاسی دموکرات یا جمهوری خواه است و دیدگاه نهایی آنها همچنان وارد کردن فشار به ایران است و ایران باید این موضوع را جدی بگیرد. 

در این میان برخی از تحلیل‌گران داخلی در رد چنین ادعاهایی به نامه جان کری وزیر امور خارجه آمریکا به آقای ظریف وزیر امور خارجه کشورمان اشاره کردند، حال آنکه این نامه نیز باید از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار بگیرد. اصل ارائه چنین نامه‌ای در خصوص قانون مذکور به معنای آن است که این قانون محدود کننده ایران است و با برجام در تضاد است و در نهایت این قانون برای ایران مشکل‌زاست اگر غیر از این بود آقای کری چنین نامه‌ای را ارسال و تلاش نمی‌کرد. نامه کری در واقع غلبه این محدودیت در نوع روابط با ایران را اثبات می کند

در نگاه خود آمریکایی‌ها نیز این واقعیت وجود دارد که قانون ممنوعیت ورود اتباع 38 کشور به خاک آمریکا در صورت سفر به ایران، منجر به  محدودیت در روابط تجاری، اقتصادی و سیاسی ایران می‌شود. نکته دیگر اینکه آقای کری در نامه خود اشاره می‌کند به کلید واژه "وقفه" (waive) که کمتر از تعلیق است اشاره می کند؛ به معنی دیگر وقفه زمان دار ایجاد کردن که کمتر از تعلیق یا توقف موقت است؛ درواقع کنگره با در نظر گرفتن ایجاد وقفه به رئیس جمهور آمریکا فرصت می‌دهد برای اینکه در یک دوره زمانی در صورت صلاحدید و شرایط امنیت ملی آن را اعمال کند. این دوره زمانی برای آن در نظر گرفته شده است که در دوره‌های زمانی مختلف باید رئیس جمهور اراده سیاسی اش تعلق بگیرد که به کنگره هم یادآوری کند که من این تعلیق را قصد دارم انجام دهم. این موضوع به معنی آن است که همه چیز به اراده سیاسی قوه مجریه آمریکا بستگی دارد اگر قوه مجریه قصد بازی سیاسی داشته باشد یا بعد از انتخابات سال 2016 سایقه سیاسی اش تعییر کند می‌تواند مانعی را بر سر راه برنامه‌های ایران ایجاد کند. این موضوع به دلیل مبهم بودن باعث می‌شود طرف‌هایی که قصد دارند با ایران تعامل داشته باشند نظر خود را تغییر دهند یا اینکه فکر بیشتری در خصوص ارتباط با ایران داشته باشند. بنابراین نامه کری اتفاقا دلیل بیشتری است بر اینکه این قانون مشکل زا خواهد بود. اینکه وزیر امور خارجه آمریکا می‌گوید برای حل این مساله ویزای ده ساله تجاری  و سریع ارائه می‌دهیم  بازهم به معنی آن است که کشورهای نامبرده شده باید درخواست خود را ارائه دهند و نکته مهمتر اینکه در این میان تنها در رابطه با تجار صحبت می‌کند و در خصوص گردشگران، هیات فرهنگی، دانشگاهی و ... سکوت کرده است. این موضوع به خصوص درباره اتباع ایران که تابعیت ایرانی - آمریکایی دارند مشکل ساز می‌شود و آقای کری در همه این موارد سکوت کرده است. در نهایت قوه مجریه باید تصمیم بگیرد. این نامه در واقع دلیلی است بر اینکه این قانون برای ایران مشکل ساز خواهد بود.

در این میان اما باید به لابی اسرائیل در سیاست داخلی آمریکا اشاره کرد. تصور اینکه به دنبال توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی از جمله آمریکا، اعمال قدرت این لابی در حکومت آمریکا تضعیف شده یا از بین رفته است نیز مفروض نادرستی است. برخی معتقدند چون بحث توافق هسته‌ای ایران در نهایت صورت گرفت به معنی آن است که این لابی قدرت خود را از  دست داده است حال آنکه چنین نیست زیرا آنها با اصل توافق مشکلی نداشتند بلکه مساله‌ مورد نظر آنها این بود اگر قرار است توافقی صورت بگیرد، آمریکا نباید امتیاز زیادی به ایران دهد و تحریم ها نباید برداشته شود. براساس شواهدی که وجود دارد (مثل میران اثرگذاری در مراکز مطالعاتی ) این جریان‌ها همچنان نقش فعال خود را ادامه می‌دهند. یعنی لابی صهیونیستی هیچ وقت تضعیف نشده است. از طرف دیگر قدرت این لابی‌ها در سفر آقای نتانیاهو به واشنگتن به خوبی دیده شد. به طوری که صهیونیست‌ها توانستند اهداف خود که ارائه تعهدات نظامی و امنیتی بیشتر آمریکا به اسرائیل بود را محقق کنند. بنابراین به نظر نمی‌رسد که این لابی به دنبال توافق هسته ای ضعیف شده یا از بین رفته باشد. 

در نهایت باید اشاره کرد که متن مصوبه‌ای که به امضای ریاست جمهوری آمریکا رسید و مقام‌های امور خارجه کشورمان نیز به آن اشاره کردند این اقدام نقض برجام است. براساس ماده 28 برجام طرف‌ها یعنی 1+5 که شامل اتحادیه اروپا و آمریکا از یک سو و ایران در سوی دیگر می‌شود، متعهد شدند که هیچ گونه اقدامی مغایر با روح، متن و اهداف برجام صورت ندهند تا مانع از اجرای موفقیت‌آمیز این توافق نشوند. در حال حاضر شاهد این اقدام غیرسازنده هستیم که با اهداف برجام در تضاد است. سفرای کشورهای اروپایی نیز این موضوع را قبول دارند و به آن اشاره کردند. اتباع ایرانی در خارج حتی کسانی که ممکن است با نظام جمهوری اسلامی رابطه خوبی نیز نداشته باشند هم این موضوع را مطرح کردند. از این جهت مشخص است که اقدام آمریکایی‌ها برخلاف برجام است. تصور طرف ایرانی نیز همین است بنابراین باید شفاف سازی صورت بگیرد. نامه جان کری در این زمینه کافی نیست بلکه بر ابهامات می‌افزاید. جمهوری اسلامی ایران نباید نسبت به این مساله بی تفاوت باشد چون بی تفاوتی منجر به صدور قوانین دیگر می‌شود که خطرناک است. چراکه مسیر اعمال فشارهای دیگر را به لحاظ حقوقی باز می کند. بنابراین در همین جا به عنوان اولین گام، ایران رفتار آمریکایی‌ها را تنظیم کند.