احمدی‌نژاد و راست‌آزمایی «انتخابات آزاد»اساسی‌ترین محور مبارزه تجدیدنظرطلبان با نظام جمهوری اسلامی، مطالبه برگزاری «انتخابات آزاد» و «دموکراسی‌خواهی» است. آنان نظارت شورای نگهبان را ناقض این دو مطالبه می‌دانند و «مردم‌سالاری فزاینده» در مقابل اسلامیت نظام را بارها فریاد زده‌‌اند و در خروارها مقاله و کتاب مکتوب نموده‌اند و خواستار «عقب‌نشینی بخش‌های انتصابی» بوده و «رد افراد توسط شورای نگهبان را توهین به شعور مردم» قلمداد کرده‌اند و «نظارت شورای نگهبان را صرفاً در حین برگزاری انتخابات» خواسته‌اند و برای این مطالبات تا مرز رویارویی با نظام و پرداخت یا تحمیل هزینه به پیش رفته‌اند و تعدادی از مطالبه‌گران فوق اکنون مهمانان ویژه دولت امریکا هستند. 

حملات بی‌وقفه و بی‌رحمانه و کانالیزه تجدیدنظرطلبان به دولت و شخص احمدی‌نژاد در طول دوران پس از انقلاب بی‌سابقه است. با مطالعه دقیق می‌توان فهمید که دولت هاشمی با دولت موسوی و دولت خاتمی با دولت هاشمی و دولت احمدی‌نژاد با دولت خاتمی چنین نکرده است. ممکن است برخی ناکامی‌ها را به دولت پیش ارجاع داده باشند یا قیاس کارآمدی را تأکید کرده باشند اما حجم آن بسیار اندک است. 

اما اکنون به صورتی است که در صفحه یک کمتر‌ روزنامه‌ای می‌توان دید که نامی و ذکری از احمدی‌نژاد نباشد و این استمرار بی‌سابقه است. حقیقت ماجرا این است که آنچه احمدی‌نژاد در عرصه سیاسی انجام داد، خدمت به تجدیدنظرطلبان بود. بازیافت اجتماعی هاشمی توسط احمدی‌نژاد انجام شد و دولت مستقر تا حدود زیادی محصول رفتار احمدی‌نژاد است و نباید در این تردید کرد. از سوی دیگر لطمات احمدی‌نژاد در سبد نیروهای انقلاب ماند. چه آنانی را که یک شبه و به دلایل غیرکاری به بیرون  از دولت پرتاب می‌کرد و چه آنجا که اندیشه امام و انقلاب اسلامی را به تفکرات من‌درآوردی آمیخت و همگان را دچار بهت و حیرت نمود.

 اما تجدیدنظرطلبان با نقاط ضعف احمدی‌نژاد کاری ندارند، آنان بر نقاط قوت وی متمرکز شده‌اند. احمدی‌نژاد در توده عزیز و در نخبگان فقیر بود. اکنون نیز تجدیدنظرطلبان- به رغم ادعا و گرایش نخبگی- با زبان توده احمدی‌نژاد را می‌زنند. نخبگان در دولت قبل از رفتار و منش احمدی‌نژاد بی‌‌تاب بودند و توده‌ برای وی کف می‌زنند. این قاعده در دولت خاتمی عکس بود. 

حال سؤال اساسی این است که این همه هجمه به یک فرد و یک دولت که آن را هم «مرده» می‌دانند، برای چیست؟ مگر کسی به جنگ فرد افتاده می‌رود؟ واقعیت این است که تجدیدنظرطلبان دو هدف عمده را در این مسیر دنبال می‌کنند؛

 اول اینکه در جلسات محفلی و منزلی خود به این نتیجه رسیده‌اند که باید با عملکرد احمدی‌نژاد و برجسته‌سازی آن جریان انقلابی کشور را به محاق ببرند و در انتخابات آنان را ذیل پرچم احمدی‌نژاد معرفی نمایند تا فسادآلوده جلوه نمایند. 

دوم اینکه هر قدر به سر و صورت احمدی‌نژاد می‌کوبند و متعاقب آن سنجش اجتماعی انجام می‌دهند، جایگاه اجتماعی وی را تنزل یافته نمی‌بینند. آنان مرتب احمدی‌نژاد را سنجش می‌کنند و اضطراب ناشی از آن سنجش در بیان و رسانه‌های آنان کاملاً هویداست و از طرف دیگر وقتی احمدی‌نژاد وارد شهری می‌شود، استقبال مردمی بیشتر از سفر‌های رسمی و اعلام شده دیگران است. اینجا عینک روشنفکری از دیدن عاجر،‌ گیج‌کننده و متحیر است که چگونه مردم از ما نمی‌پذیرند که ایشان رئیس یک دولت فاسد است. آنچه باعث شد احمدی‌نژاد از چشم نیروهای انقلاب بیفتد، اداره کشور نبود. در اداره کشور ممکن است دولت‌ها اشتباهات زیادی بکنند و قابل نقد است.

آنچه احمدی‌نژاد را در چشم خواص انقلاب اسلامی کوچک کرد، ورود به عرصه تئوریک و افکار تولیدی و ناهمسو با اندیشه امام بود و این دقیقاً همان نقطه‌ای است که مطلوب اصلاح‌طلبان است و هرگز به نقد آن نمی‌پردازند. آنان به نقد کانتکس توده‌ای وی می‌پردازند، چرا که توده‌خدمات را می‌بینند و نخبگان اندیشه را. 

اکنون به اول این نوشتار برگردیم. فرض نمایید احمدی‌نژاد در سال 1396 یا 1400 عزم ورود به انتخابات ریاست جمهوری را دارد. توقع تجدیدنظرطلبان از شورای نگهبان چیست؟ آیا می‌توانند برخلاف جبهه‌ای که در 18 سال گذشته گرفته‌‌اند، عمل نمایند؟ آیا حاضرند «انتخابات آزاد» با همان شاخص‌های مدنظر خود را از شورای نگهبان بخواهند؟ آیا می‌پذیرند که رد احتمالی احمدی‌نژاد توهین به شعور مردمی است که هم‌اکنون نیز در هر شهر و دیار از وی استقبال می‌کنند؟ بد نیست نمونه‌هایی از مخالفت تجدیدنظرطلبان با نظارت شورای نگهبان را ذکر نماییم تا راست‌آزمایی آن را در روز ورود احمدی‌نژاد به گردونه انتخابات بهتر ببینیم.

«نظارت استصوابی، قدرت بادآورده‌ای است که از یک ملت که به چنگ شورای نگهبان افتاده است و قدرت بادآورده هم مثل ثروت بادآورده فساد می‌آورد و برای اصلاح این امر راهی جز حاکمیت مردم بر مردم نیست.» (علوی‌تبار هفته نامه راه نو تیرماه 1377) «حذف نظارت استصوابی عمل به مرّ قانون است، نظارت استصوابی دخالت در قوه مجریه است.» (حسین انصاری، روزنامه خرداد 1378) «نظارت استصوابی به خاطر جلوگیری از انتخاب افراد ناباب، علاوه بر سفسطه‌آمیز بودن آن، مبتنی بر فرض عدم شعور و آگاهی مردم است و با مردم‌سالاری نیز تنافی دارد.» (احمد زیدآبادی، عصر آزادگان 23/9/1378)  «نظارت استصوابی ترفندی برای حذف شهروندان از عرصه سیاسی است، هر قانونی که نابرابری اجتماعی ایجاد کند،‌ قانون نیست،‌ به علاوه نظارت استصوابی موجب تفتیش عقاید که مغایر با قانون اساسی است.» (اکبر گنجی آفتاب امروز 25/11/1378) 

این مشت نمونه‌ای از خروار است که همگی به کمک امثال احمدی‌نژاد آمده است. احمدی‌نژاد هنوز در هیچ دادگاه محکوم نشده است. بنابراین اگر تأیید صلاحیت شود طبق چارچوب فکری و مدعایی تجدیدنظرطلبان نباید به آن اعتراض کنند.اگر رد صلاحیت شود باید مورد اعتراض تجدیدنظرطلبان قرار گیرد. 

بنابر این منتظر آن روز هستیم تا تجدیدنظرطلبان در اعتراض به رد احتمالی احمدی‌نژاد تحصن کنند و در رسانه‌های خود تیتر یک کنند که رد صلاحیت احمدی‌نژاد توهین به شعور مردم و نقض دموکراسی و انتخابات آزاد است. آن روز باید منتظر باشیم تا «سند تأملات راهبردی پنج‌ساله حزب مشارکت» را قاب بگیرند و به در و دیوار شهرمان در دفاع از احمدی‌نژاد بکوبند. 

منتظر راست‌آزمایی این مدعیات خواهیم ماند.  احمدی‌نژاد می‌تواند محکی برای سنجش سیاست‌ها و شعارهای یک بام و دو هوای مدعیان مردم باشد. امید است زمینه این راست‌آزمایی فراهم شود.