پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- شاهد توحيدي- واپسين روزهاي اسفند با يادِ يادگار ماندگار ِامام، مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين حاج سيد‌احمد خميني(ره) گره خورده است. هم او كه در دوران امام و پس از امام، يار و حامي صديق ولايت و همگان پيش و بيش از هر وصفي، او را بدين خصلت مي‌شناسند. اينك در اين مناسبت و به نيت نكوداشت ياد و خاطره آن بزرگوار، با حجت‌الاسلام والمسلمين سيد‌صادق موسوي شيرازي از دوستان ديرين او گفت و شنودي انجام داده‌ايم كه نتيجه آن پيش روي شماست. اميد آنكه مقبول افتد.

sedahmad3

جنابعالي از چه دوره‌اي با مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين حاج سيد‌احمد خميني(قده) آشنا شديد و چه ويژگي‌هايي را در ايشان برجسته‌تر ديديد؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي. بنده از بدو ورود حضرت امام خميني (ره) به نجف اشرف به جمع حاميان ايشان پيوستم. قبلاً اخبار مبارزات حضرت امام عليه رژيم منفور شاه را از جد بزرگوارم مرحوم آيت‌الله العظمى سيد‌عبدالله موسوي شيرازي و نيز از پدر بزرگوارم مرحوم آيت‌الله العظمى سيد‌محمد باقر شيرازي شنيده و شيفته شخصيت استثنايي امام خميني شده بودم. آن موقع تقريباً 13 سال داشتم و كوچك‌ترين معمم حوزه نجف اشرف بودم. فرزند ارشد حضرت امام، مرحوم شهيد حاج آقا مصطفى همواره در كنار ايشان بودند و من هم مرتباً با ايشان در ارتباط بودم. مرحوم شهيد حاج آقا مصطفي علاقه خاصي به بنده داشتند و در مراحل بعدي و پس از رفتن به لبنان و استقرار در بعلبك و سپس بيروت، بعضي وقت‌ها كه به نجف مي‌رفتم، درباره مسائل لبنان و مسائل ديگر، با ايشان جلسات محرمانه داشتيم. حتى يك بار كه از لبنان به نجف رفته بودم، از سوي ياسر عرفات، پيام خاصي را درباره مسائل انقلاب كه آن زمان در ارتباط تنگاتنگ با امام خميني و نهضت اسلامي بود، براي ايشان بردم. مرحوم آيت‌الله رضواني كه در آن زمان مسئول دفتر امام بود، نام مرا طوري گفته بود كه حضرت امام با يكي ديگر از اقوام نزديك ما، كه مخالف نهضت بود اشتباهي گرفته و به آقاي رضواني گفته بودند: مطلب را مكتوب بدهم. من هم مطلب را مكتوب و خدمتشان ارسال كردم، بدون اينكه كوچك‌ترين حرفي را اضافه كنم. بعد از آن مرحوم حاج آقا مصطفى مرا ديدند وگفتند:ديشب به خاطر تو با بابام حرفم شد! پرسيدم: چرا ؟ ايشان گفت: ديشب سرِ شام فهميدم كه شما وقت ملاقات خواستي و امام فكر كردند شما آن كسي هستي كه امام نسبت به او حساسيت دارند، لذا از ملاقات طفره رفته بودند. من وقتي خبردار شدم، به ايشان گفتم:آقا چرا با عجله جواب داديد؟ و براي ايشان روشن شد كه اشتباه شده و گفتند: برو و از آقاي رضواني درخواست ملاقات بكن. گفتم: لزومي ندارد، چون مطلب را مكتوب خدمتشان فرستادم، ايشان گفت: نه، حتماً اين كار را انجام بده!بنده درخواست را دادم و امام سريعاً مرا پذيرفتند و به اندروني هدايت شدم. ايشان در لحظه ملاقات با روي باز با بنده برخورد كردند كه مبادا در ذهن من تكدري مانده باشد. بارها هم توسط برادر عزيزم حجت‌الاسلام و المسلمين آقاي دعائي قرار ملاقات تنظيم مي‌شد. هر وقت كه به‌طور قاچاق و با گذرنامه جعلي به عراق مي‌رفتم، حتماً با امام خميني ملاقات مي‌كردم.

sedahmad1

بعد از شهادت حاج آقا مصطفي، ارتباط صميمانه من با مرحوم حاج احمد آقا نيز برقرار شد، به‌خصوص كه امام چند ماه بعد از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفى‌(ره) به پاريس رفتند و اينجانب نيز از لبنان به پاريس رفتم و مسئول تنظيم ملاقات‌ها و ترجمه مصاحبه‌هاي ايشان با اكثر رسانه‌هاي خبري و مراجعين عرب‌ زبان شدم. همچنين متن پاسخ‌هاي امام به سؤالات خبرنگاران عرب زبان را ترجمه مي‌كردم و به آنها تحويل مي‌دادم. در اينجا لازم است ميزان دقت امام را در ترجمه بيان كنم. من چند روزي به لبنان رفتم و به جاي من يكي از چهره‌هاي معروفِ امروزِ ايراني كه آشناي به زبان عربي است و با شهيد محمد منتظري در ارتباط بود و در پاريس حضور داشت، ترجمه پيام‌هاي امام را به عهده گرفت. ايشان يكى پيام‌هاي امام را به عربي ترجمه و به جاي واژه «مستضعفين» از واژه «كادحين» كه در آن زمان مورد استفاده چپي‌ها بود، استفاده كرده بود. امام وقتي ترجمه را ديدند كادحين را خط زدند و همان مستضعفين را گذاشتند و گفتند ديگر آن شخص پيام‌هاي ايشان را ترجمه نكند. اينجانب مفتخرم كه ترجمه همه پيا‌م‌هاي امام خميني از بدو شروع نهضت در ١٩ دي قم تا ورود ايشان به ايران را انجام دادم، به اضافه اينكه براي همه خبرنگاران عرب زبان، وقت مصاحبه را تنظيم و پاسخ‌هاي امام را به عربي براي آنان ترجمه مي‌كردم.

دراين فرآيندِ ترجمه پيام‌ها و مصاحبه‌ها، با مرحوم حاج احمدآقا هم همكاري داشتيد؟

مرحوم حاج احمد آقا در همه اين برنامه‌ها حضور داشتند و از اين گذشته، تا آخرين روز حيات پر بركت ايشان و در مجالس مختلف، چه در حضور خودم و چه در غياب، با احترام از من ياد مي‌كردند. هر وقت مرا در راه بيت مي‌ديدند، ولو كاري هم نداشتم، اصرار مي‌كردند كه به اتاق ايشان در بالاي حسينيه جماران بروم. حتى بارها توسط برادر عزيزم حاج مصطفى كفاش‌زاده كه از نزديك‌ترين افراد به بيت امام بود، براي امور مختلف در لبنان كه احتياج به هزينه بود، مبالغي را به دست من ارسال مي‌كردند. بارها پيش آمد كه حضرت امام در مسائل لبنان، نظر اينجانب را به نظر بالاترين مسئولان كشور هم ترجيح مي‌دادند. مرحوم حاج احمد آقا شاهد اين موقعيت ويژه بود. يادم هست بعد از فوت پدر‌بزرگم مرحوم آيت‌الله العظمى سيد‌عبد‌الله موسوي شيرازي كه فرزندان ايشان براي تشكر از پيام تسليت امام درخواست ملاقات كرده بودند، به‌رغم اينكه آيت‌الله طبسي كه واسطه تنظيم ملاقات بود گفته بود: فقط سه الى چهار نفر بيشتر از فرزندان ايشان نباشند، ولي مرا كه نوه ايشان بودم، خبر كردند كه همراه با دو نفر از برادرانم قبل از رسيدن والده مكرمه‌ام و عموها در جماران حضور داشتيم و مرحوم آيت‌الله توسلي به من گفت: شما برو به استقبال. وقتي به دفتر امام رسيديم اعضاي دفتر كلاً تنظيم ملاقات را در اختيار من قرار دادند. يكي از اعمام ابراز ناراحتي كرده و در پاسخ شنيده بود كه: ما در بيت آيت‌الله شيرازي، فقط سيد‌صادق را مي‌شناسيم! حتى مرحوم حاج احمد آقا هم در آن برنامه حضور پيدا نكرد و تنظيم كل برنامه به بنده محول شد. خلاصه اينكه روابط بنده با امام و بيت امام و به‌خصوص مرحوم حاج احمد آقا ارتباط ويژه‌اي بود.

sedahmad

اما از ويژگي‌هاي شخصيتي ايشان، يكي اينكه ذوب در امام بود. ايشان مي‌گفت: من پدرم را قبول دارم. به‌راستي هم امام را قبول داشت و به ايشان عشق مي‌ورزيد. تمام وجودش از بدو ورود به ميدان مبارزه تا آخرين لحظه زندگي پر بركتش، وقف امام و راه امام بود.

تفاوت‌هاي منش فكري وعملي ايشان با برادر فقيدشان مرحوم شهيد آيت‌الله حاج سيد‌مصطفي خميني چه مواردي بود؟ تحليل شما دراين‌باره چيست؟

مرحوم حاج آقا مصطفى فرزند ارشد امام و از دوران قبل از شروع نهضت، همراه ايشان و از جنبه علمي، از چهره‌هاي شناخته شده حوزه بود. امام هم از نظر علمي و سياسي براي او اهميت خاصي قائل بودند، لذا مشاوره با او خيلي بالاتر بود، به‌خصوص كه مرحوم حاج احمد آقا ( متولد سال ١٣٢٤‌) در آغاز شروع نهضت، از نظر سنّي نمي‌توانست ورود جدي به عرصه سياسي داشته باشد. ايشان بيشتر پس از تبعيد امام كه در قم مشغول تحصيل علوم جديد و حوزه‌اي مي‌شود، در متن جريان نهضت قرار مي‌گيرد، اما پس از ورود به نجف اشرف، خود را وقف خدمت به امام كرد و پس از شهادت حاج آقا مصطفى تنها بازوي امام و واسطه ارتباط طيف‌هاي مختلف مبارزين با ايشان بود، لذا نمي‌توان مرحوم حاج آقا مصطفى و مرحوم احمد آقا را مقايسه كرد. البته بايد گفت، چون دوران زندگي مرحوم حاج احمد آقا مقارن با اوج و پيروزي انقلاب و دوران‌هاي مختلف با پيچيدگي‌هاي خاص خود بود، لذا نقش ايشان بسيار بارزتر است.

از قدرت تدبير و مديريت ايشان در دوران نهضت و اوج‌گيري انقلاب چه خاطراتي داريد؟

مرحوم حاج احمد آقا در دوران نوجواني و جواني كه در قم بود، مركز ارتباط بسياري از جوانان همسن و سال خود با نهضت امام بود و به اقتضاي شرايط سني و شور جواني، فعاليت‌هاي مبارزاتي زيادي داشت. بسياري از آن افرادمبارزات خود را با ايشان شروع كردند و پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفى از پيشگامان مبارزات شدند و بعد از پيروزي انقلاب هم بار سنگين انقلاب را به دوش گرفتند. مرحوم حاج احمد آقا وقتي به نجف اشرف مي‌رود و در كنار امام و برادر بزرگش قرار مي‌گيرد، طبيعي است كه فضاي بسيار گسترده‌تري در برابرش گشوده مي‌شود و بيشتر به عظمت امام و نيز مظلوميتش در فضاي آن روز نجف پي مي‌برد. وي با استفاده از راهنمايي‌هاي پدر بزرگوارش و مرحوم حاج آقا مصطفى و تجربيات گوناگون ديگر مبارزين، در خدمت امام و انقلاب قرار مي‌گيرد. اما خود او نيز نبوغ و زيركي خاصي داشت كه در مراحل مختلف قبل از پيروزي و بعد از پيروزي نمايان شد. شخص حضرت امام نيز تأكيد فرمودند كه: من با مشورت احمد تصميم گرفتم كه به پاريس بروم. يادم هست رئيس شوراي سلطنت، سيد‌جلال‌الدين تهراني، پس از فرار شاه و تعيين شوراي سلطنت به پاريس آمد. او از دوستان بسيار قديمي امام بود و به همين دليل شاه به خيال خودش مي‌خواست با انتخاب او، مسير نهضت را منحرف كند، اما امام كه با زيركي خاص خود توطئه را فهميده بودند، فرمودند: به شرطي با او ملاقات مي‌كنم كه استعفايش را آورده باشد. او به علت شرايط موجود در ايران قبول كرد، اما متن استعفاي او به اصطلاح آبكي بود و معلوم نبود كه بالاخره حاضر مي‌شود متن بهتري براي استعفايش تنظيم كند يا نه؟ مرحوم حاج احمد آقا يك كپي از آن استعفانامه گرفت و بعد با او به يكي از رستوران‌هاي نوفل لوشاتو رفت و با ظرافت به او گفت: كه حتماً بايد در متن استعفانامه، قيد عدم مشروعيت رژيم شاهنشاهي و اينكه استعفا خطاب به امام خميني به عنوان رهبر انقلاب نوشته شده، ذكر شود. ايشان قبل از رفتن به رستوران به يكي از دوستان در دفتر امام گرا مي‌دهد كه خبرنگاران آماده باشند كه اين استعفانامه پوشش خبري وسيعي داشته باشد. وقتي مرحوم احمد آقا به همراه سيد‌جلال‌الدين تهراني به اقامتگاه امام مي‌رسند، مرحوم تهراني يكدفعه با انبوه خبرنگاران مواجه و غافلگير مي‌شود و هيچ راهي هم براي برگشت نداشته است. بعد استعفايش را تقديم امام كرد.

sedahmad4

با اينكه افرادي با طرز تفكرهاي مختلف در پاريس -حضور داشتند، مرحوم حاج احمد آقا با همه ارتباط صميمي داشت و در عين حال اجازه نمي‌داد كسي از موقعيت به وجودآمده، سوءاستفاده كند. مثلاً بني‌صدر مقيم پاريس بود و ارتباطات خوبي هم داشت و تلاش مي‌كرد خود را سخنگوي امام وانمود كند. از سوي ديگر دكتر يزدي هم از امريكا آمده بود و تلاش‌هايي مي‌كرد. صادق قطب‌زاده هم در بعضي موارد خود رابه عنوان «باب الخميني» مطرح كرده بود! همچنين افرادي از سازمان منافقين خود را به عنوان محافظ امام جا زده بودند! در چنين وضعيتي مديريت برنامه‌ها و تنظيم ملاقات‌ها احتياج به زيركي خاصي داشت كه مرحوم حاج احمد آقا اين ويژگي را داشت.

از نقش ايشان در حفظ سلامتي امام در ادوار مختلف، به‌ويژه پس از پيروزي انقلاب چه خاطراتي داريد؟

حضرت امام (ره)، يك بار در نجف اشرف و يك بار هم پس از پيروزي انقلاب و حضور در قم، دچار مشكل قلبي و فوراً به تهران منتقل شدند و بر اساس تشخيص اطبا مي‌بايست در تهران و در دسترس متخصصين مي‌بودند. همين امر موجب اقامت امام در تهران شد، لذا وظيفه رعايت حال امام در خانه و تنظيم برنامه‌ها به تناسب حال ايشان به عهده مرحوم حاج احمد آقا بود. ايشان مسئول حفاظت از كل بيت امام هم بود. اگر به ياد بياوريم كه امام از بدو ورودشان به تهران با چه مسائلي مواجه شدند و چه خطراتي از نظر روحي و امنيتي متوجه ايشان گشت، آن وقت مي‌فهميم كه نقش مرحوم حاج احمد آقا در زندگي امام چقدر حياتي بوده است. به عنوان مثال در دوران جنگ تحميلي، يك روز در اتاق آقاي صانعي در دفتر امام بودم كه خبر سرنگوني هواپيماي حامل فرماندهان ارتش و نماينده امام در سپاه پاسداران، يعني شهيد شيخ فضل الله محلاتي، توسط آقاي انصاري رسيد، ولي مرحوم حاج احمد آقا با ظرافت خاصي خبر را در چند نوبت به امام رساند كه مبادا فشار زيادي به امام بيايد. اول رفت و به امام گفت: ظاهراً هواپيماي حامل تعدادي از مسئولان دچار حادثه شده و معلوم نيست وضعيت چگونه است. بعد آمد و چند دقيقه‌اي در دفتر نشست. بعد دو‌باره رفت و به امام گفت: در آن هواپيما تعدادي از فرماندهان ارتش و سپاه بودند، ولي مشخص نيست وضعيت چطور است و باز برگشت و چند دقيقه‌اي با ما نشست. سپس رفت و نام فرماندهان را به امام گفت، ولي نام مرحوم شهيد محلاتي را نياورد چون مي‌دانست كه امام علاقه خاصي به او داشتند. بعد از اقامه نماز عشا بود كه خدمت ايشان رسيد‌ و خبر را كامل داد. امام با شنيدن خبر شهادت شهيد محلاتي با ناراحتي خاصي دست بر دست زدند و گفتند: «محلاتي هم رفت» حتماً اگر خبر يكجا به امام مي‌رسيد‌ خيلي تأثرشان بيشتر بود. اين يكي از موارد حسن مديريت مرحوم حاج احمد آقا بود كه من از آنها خبر دارم. حتماً مسئولان عاليرتبه نظام كه ارتباط نزديكي با امام يا مرحوم احمد آقا داشتند، موارد مشابهي از زيركي و حسن مديريت ايشان را به ياد دارند.

sedahmad5

شيوه ايشان در اداره دفتر امام پس از پيروزي انقلاب را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ ايشان در اين مقام با افراد و گروه‌ها چگونه تعامل مي‌كردند؟

همان طور كه عرض كردم مرحوم حاج احمد آقا ذوب در امام بود و همه همّ و غمّش امام و راه امام و سلامتي امام بود. از سوي ديگر، امام به هيچ كس حتى مرحوم احمد آقا، اجازه تأثيرگذاري بر تصميماتشان را نمي‌دادند و اشراف كاملي هم بر امور دفتر داشتند، ولي مرحوم حاج احمد آقا به عنوان فرد ثقه و مورد اطمينان ايشان، مديريت دقيقي بر امور جاري دفتر داشت و به هيچ‌وجه اجازه نمي‌‌‌داد دفتر و اعضاي دفتر رنگ گروه خاصي را به خود بگيرند. هيچ كس از هر جناح و گروه و طرز تفكري كه بود، در دفتر امام احساس غربت نمي‌كرد. هر كسي كه امام و انقلاب را قبول داشت، دفتر امام را مأمن خود مي‌دانست. يادم هست وقتي مرحوم عسكراولادي كه وزير بازرگاني دولت ميرحسين موسوي بود، به علت بعضي از اختلافات استعفا داده و مقداري دلگير شده و مدتي به ديدار امام نرفته بود. روزي جمع دوستان مؤتلفه در منزل يكي از اعضا براي ناهار دعوت مي‌شوند. مرحوم احمد آقا به طريقي از اين جمع باخبر مي‌شود و بي‌خبر به آنجا مي‌رود. وقتي در را باز مي‌كنند و با احمد آقا رو‌به‌رو مي‌شوند، با تعجب و خوشحالي به ايشان خير مقدم مي‌گويند. پس از احوالپرسي ايشان رو به حاضرين مي‌كند و مي‌گويد: حالا ديگر ما را به جمع خودتان دعوت نمي‌كنيد؟ سپس مي‌گويد: من از طرف امام به اينجا آمده‌ام، امام مي‌گويند اگر شما از آقاي موسوي دلگيري داريد، چرا با من قهر كرده‌ايد؟ من همان ارادت سابق را به شما دارم!همه افراد آن مجلس به‌شدت منقلب مي‌شوند و فرداي آن روز به ديدار امام مي‌روند. مرحوم آقاي عسكراولادي به امام عرض مي‌كند كه: امام! ما از دوران نوجواني در مسير شما بوديم و زندان‌ها و سختي‌ها را متحمل شديم و الان به دوران پيري رسيده‌ايم. اجازه بدهيد بازنشسته بشويم. امام (ره) خطاب به آقاي عسكراولادي مي‌فرمايند: سن شما بيشتر است يا سن من؟ مرحوم عسكراولادي عرض مي‌كند: طبعاً شما. آن وقت امام مي‌فرمايند: هر وقت ديديد من بازنشسته شده‌ام، شما هم به فكر بازنشستگي خود بيفتيد. . . و دلگيري‌ها كاملاً برطرف شد.

يك مورد ديگر از مديريت مرحوم حاج احمد آقا اين است كه روزي حجت‌الاسلام و المسلمين سيد‌محمود دعائي در تماسي با ايشان براي اعضاي روزنامه اطلاعات درخواست ملاقات با امام را مي‌كند. چند روز بعد اتفاقاً حجت‌الاسلام والمسلمين شيخ مسيح مهاجري، مدير مسئول روزنامه جمهوري اسلامي تماسي مي‌گيرد و پس از گفت‌وگو با مرحوم حاج احمد آقا، ايشان مي‌گويد: آقاي دعائي با من تماس گرفته و درخواست ملاقات با امام براي بچه‌هاي روزنامه اطلاعات كرده، درست است كه آقاي دعائي براي ما عزيز است، ولي من به ذهنم آمد كه همه بچه‌هاي روزنامه شما و بقيه روزنامه‌ها هم باشند. اين نحوه عمل نشان‌دهنده طرز تفكر بسيار بلند مرحوم حاج احمد آقا است.

نقش ايشان را در مواجهه با بحران‌هايي كه پس از انقلاب از سوي چهره‌هايي چون آقايان شريعتمداري و منتظري براي نظام ايجاد شد تا چه ميزان مؤثر مي‌بينيد؟

همانطور كه در پاسخ‌هاي قبل اشاره كردم، ايشان به امام با تمام وجود باور داشت. براي او امام معيار حق و باطل بود و هركسي را با معيار امام مي‌سنجيد. اين به علت شناخت كامل او از امام (ره) بود. بر اين اساس هر كسي در هر موقعيت و مقامي تا وقتي با امام بود، او قبولش داشت و زماني كه از امام فاصله مي‌گرفت، او نيز موضع خود را نسبت به او تغيير مي‌داد. اما موضوع آيت‌الله شريعتمداري و آيت‌الله منتظري كاملاً با هم متفاوتند. آقاي شريعتمداري از اول نهضت، مسير امام را قبول نداشت و مخالف براندازي رژيم شاه بود و در طول سال‌هاي نهضت امام خميني، از هيچ تخريبي فروگذار نكرد. پس از پيروزي انقلاب هم در جهت تخريب انقلاب حركت كرد. با وجود اختلاف ماهيتي كه با نهضت اسلامي به رهبري امام داشت، امام تا جايي كه ممكن بود با او مماشات مي‌كردند. حتى وقتي كه با رياست او، حزب جمهوري خلق مسلمان تشكيل شد و بعضي از دلسوزان انقلاب نزد امام ابراز نگراني كردند، امام در واكنش به آنها فرمودند: ناراحت نباشيد، بگذاريد اگر كسي از ما خوشش نيامد، به يك عمامه به سر ديگر پناه بياورد و راه فرارش به حزب توده نباشد! ولي پس از اينكه او سمبل نيروهاي ستيزگر با نظام جمهوري اسلامي شد و بعد از اتمام حجت‌هاي مستقيم شخص امام در ديدارهاي با او و اعزام مكرر مرحوم حاج احمد آقا و شخصيت‌هاي بلندپايه نظام از جمله آيت‌الله‌هاشمي رفسنجاني براي توضيح حقايق و رفع سوء تفاهمات و اصرار ايشان بر روند تخريبي، آنوقت با ظرافت خاصي و استثنائاً با او برخورد شد كه مبادا حرمت‌شكني مراجع ديني در جامعه باب شود. امام به هيچ كس اجازه تجاوز از حدود را نمي‌دادند.

sedahmad7

اما آيت‌الله منتظري خود از مهره‌هاي اصلي نهضت و از شخصيت‌هاي مورد وثوق امام بود. امام او و مرحوم مطهري را فرزندان عزيز خطاب مي‌كردند. ايشان تنها كسي بود كه امام احتياطات وجوبي را به ايشان ارجاع مي‌دادند، يعني از نظر فقهي ايشان را تالي تلو خود مي‌دانستند، بسياري از قوانين جاري در قوه قضائيه بر اساس فتواي فقهي ايشان تنظيم شده است. با اين همه، پس از اينكه ايشان از امام فاصله گرفت، مرحوم احمد آقا در كنار پدر و امامِ خود قرار گرفت و به‌رغم علاقه شديدي كه به آيت‌الله منتظري داشت و تلاش‌هاي زيادي كه در راه رفع سوء‌تفاهمات انجام داد، ليكن سرانجام مجبور شد موضع‌گيري قاطع داشته باشد. اين موضوع تفصيل زيادي دارد كه در اينجا فرصت بيانش نيست.

نقش ايشان را در تثبيت ولايت و رهبري حضرت آيت‌الله خامنه‌اي تا چه ميزان مهم و مؤثر ارزيابي مي‌كنيد؟ چنانچه در اين‌باره خاطراتي داريد بيان بفرماييد؟

مرحوم حاج احمد آقا امام خميني را اسوه مي‌دانست. بعد از برپايي نظام جمهوري اسلامي به رهبري امام، حفظ اين نظام كه عصاره فكر و و نتيجه همه مبارزات امام بود، براي احمد آقا اصل شده بود. تقويت نظام براي او تكليف شرعي بود و تضعيف نظام را، حتي يك لحظه هم تحمل نمي‌كرد. پس از رحلت جانسوز حضرت امام و انتخاب حضرت آيت‌الله خامنه‌اي به رهبري از سوي مجلس خبرگان رهبري، ايشان به همان ميزان كه موقعيت امام برايش اهميت داشت، موقعيت ايشان هم برايش اهميت پيدا كرد، چون نظام جمهوري اسلامي، قائم به رهبري است. وقتي ستون اين نظام سست شود، طبيعي است كه اصل نظام مورد تهديد قرار خواهد گرفت. مرحوم احمد آقا موضع خود را در روزهاي اوليه بعد از رحلت امام از طرف خود و بيت امام رسماً اعلام كرد و به هيچ كس اجازه تضعيف مقام معظم رهبري را نداد. پس از ايشان فرزندان مكرم ايشان نيز، هميشه خود را وابسته به خط جمهوري اسلامي و نظام و رهبري مي‌دانند.

sedahmad6

خبر رحلت ايشان را چگونه دريافت كرديد؟ و در آن لحظه چه فكر و احساسي داشتيد؟

خبر وفات ايشان وقتي به من رسيد‌كه در بيروت بودم. براي يك لحظه احساس كردم كه استوانه نهضت امام و مخزن اسرار نهضت اسلامي و جمهوري اسلامي از ميان ما رخت بر بست. با اين حال و بحمدالله، اين نظام همچنان پا برجا ماند و رهبر معظم كه سكاندار امين اين كشتي در ميان اقيانوس متلاطم جهان امروز هستند، ان‌شاءالله پرچم اين نظام را به دست صاحب اصلي آن، مهدي موعود (عج) مي‌دهند و ان‌شاءالله ما هم توفيق خدمت در ركاب ايشان را داشته باشيم.

جوان