سه هفته پیش در مقاله «از پاشائی تا روحانی» در حسرت فقدان دکتر شریعتی نوشتم:

زمانی این مملکت برخوردار از جامعه شناسی سرشناس نظیر «علی شریعتی» بود که علی رغم غیبت 40 ساله اش هنوز اسلوب جامعه شناسانه اش در فهم پدیدار های اجتماعی برخوردار از وثوق و اقبال و اعتبار و طراوت است و شوربختانه همکاران امروزین ایشان ... محروم و معذور از آن مانده اند تا بتوانند پویش ها و پردازش ها و پدیدارهای جامعه شان را با فهمی واقع بینانه درک و فهم و تحلیل کنند.
http://sokhand.blogspot.com/2014/12/blog-post_18.html

حالا حکایت دکتر حمیدرضا جلائی پور است که در همان کسوت دکتر شریعتی با حداکثر نبوغ شان اخیراً فرمایشی را فرمودند (!) که اگر استخوان های پیکر مدفون دکتر در دمشق زیر خروارها خاک بابت این اظهارات شاذ به رعشه بیفتند جای تعجب نیست!

آقای جلائی پور از منتهی الیه جنبش سبز، عمق جامعه شناسی خود را بعد از ابراز تمایل رئیس جمهور روحانی جهت برگزاری همه پرسی بدین شکل به منصه ظهور رساندند که:

خوب است مسائل سال 88 را به رفراندوم بگذاریم!

جل الخالق!

دوستان پنج سال است که بر طبل تقلب در انتخابات 88 می کوبند و در عین حال نیم خط سند و مدرک دال بر تقلب طی این مدت عرضه نکردند اکنون جامعه شناس سرشناس ایشان با موضعی حق به جانب متقاضی رفراندم برای 88 شده اند و لابد موضوع سوال هم باید این باشد: در 88 تقلب شد یا نشد!؟

جناب آقای جلائی پور!
اگر شائبه سرطان در کسی باشد برای تشخیص ابتلا یا عدم ابتلای ایشان به سرطان از مردم نظر سنجی نمی کنند که بنظر شما ایشان سرطان دارد یا ندارد!؟

در چنین موقعیتی فرد مظنون به سرطان تحت معاینه متخصص مربوطه از طریق آثار و شواهد و نمونه گیری و آزمایشگاه و رادیولوژی قرار گرفته و ابتلا یا عدم ابتلای وی به سرطان از طریق کارشناسی بررسی می گردد.

برای اثبات تقلب یا عدم تقلب در انتخابات نیز باید مدعی مدارک و شواهد و قرائن خود را عرضه کند نه آنکه با فرو کاستن رفراندوم در حد یک «پش انداختن» یا «تر یا خشک» یا «شیر یا خط» تکلیف تقلب را تا آن سطح تنزل دهند که:

اگه شیر اومد تقلب شده اگه خط بود یعنی تقلب نشده!